امید زندگی
برای دختركم مژده
صدای بال تو ای
آخرین پرنده ی شب
چو پیچكی به در و بام خانه ام پیچید
تو در سپیده دم خاطرم شكفتی و شب
نسیم زلف تو را در ترانه ام پیچید
تو از كدام دیاری چه مژده آوردی؟
تو پیك شادی و امیدی، ارمغانت چیست؟
تو از كدام دیاری، كدام شهر غریب؟
كه بی خبر ز زبان من، زبانت چیست؟
در این شبان سیه، ای امید زندگی ام
خوش آمدی كه دل من در آرزوی تو بود
شبی به خواب تورا دیده بودم، از آن شب
همیشه دیده ی من گرم جستجوی تو بود
شبان تیره دو چشمم به آسمان نگران
كه بی خبر ز كدامین ستاره، می آیی؟
تو آمدی و نماندی و لیك من ماندم
به این امید كه یك شب دوباره می آیی
كنون تو آمده ای، ای ستاره زاده غریب
كه از بلای زمین، همچو من خبر گردی
زمین نه جای من و توست، این نه دردی نیست!
ولی مباد كه پیش از پدر تو برگردی
مهر 47 – تهران