قافله گل
ما را شد پیغام شکایت صِله ی گل
شد آینه ی کنج قفس ها گِله ی گل
گردد چو صبا لوح پریشانی عالم
هر کس که رود در عقب قافله ی گل
هنگام سفر بانگ جرس ها شود افزون
بر خیز که برخاست دم هلهله ی گل
بویی ز دل بلبل دیوانه شنیده است
نگذشته ز صحرای جنون قافله ی گل
تهران 1341