شهرت
عمر ما خود جمله در بی حاصلی بر باد رفت
از رفیقان دغل بر ما چنین بیداد رفت
عمر و هستی را به نام بسته بالان کرده اند
غنچه چون بگشود بال خویش را بر باد رفت
آه عاشق در دل آهن اثرها می کند
تیشه خون بگریست ز آن ظلمی که با فرهاد رفت
خاکساری عمر و دولت را دو چندان می کند
لاله تا دامن کشید از خاک ره بر باد رفت
گنج شد تا از فراموشان عالم گنج شد
هر کسی بر گرد شهرت گشت زود از یاد رفت
آبان 43