هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

مبانی مدیریت در تجارت
شنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۰ ساعت 0:25 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

مدیریت چیست؟ مدیرها چه می‌کنند؟ چطور باید مدیریت کنیم؟

اینها سوالات متداولی است که بیشتر ما در حرفه مدیریت بارها و بارها پرسیده‌ایم. در زیر نگاهی پایه‌ای به مدیریت می‌اندازیم.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: موفقیت
انشاء زناشویی: عشق بهتر است یا ثروت؟
چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۰ ساعت 22:23 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
نتایج یک پژوهش جدید نشان می دهد افرادی که اهل مادیات هستند نسبت به زوج های بی توجه به مال و منال، از ازدواج خود ناراضی ترند. درنتیجه پول دوستی ممکن است برای زندگی عاشقانه با همسرتان خوب نباشد.

جیسون کارول، استاد زندگی خانوادگی در دانشگاه بریگهام یانگ که به پژوهشی که درباره رابطه میان توجه زوج ها به مادیات و پایداری زندگی خانوادگی پرداخته است، می گوید: «این اثر در خانواده هایی با هر سطح درآمدی مشاهده می شود و حتی اگر یک فرد مادی با یک فرد هم عقیده خود ازدواج کند نیز از این اثر زیانبار در امان خواهد ماند. ناشادترین ازدواج ها آنهایی هستند که در آن دو همسر به شدت به مسایل مادی توجه کنند.»

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
چند قدم تا رسيدن به جيب پر پول
چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۰ ساعت 22:20 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
شما هم آرزوهاي خودتان را داريد. دوست داريد از اين اجاره نشيني خلاص شويد و صاحب‌خانه خودتان باشيد يا ممكن است كار خسته كننده‌اي داشته باشيد و بخواهيد سالي چند بار سفرهاي آرامش بخشي را تجربه كنيد يا اين‌كه حتي به‌خاطر قوت قلب‌تان هم كه شده كمي پول در بانك داشته باشيد. فرقي نمي‌كند كه آرزوي شما چه باشد. شما هم مثل هر كس ديگري مي‌توانيد روياي پولدار شدن داشته باشيد و از خودتان بپرسيد كه چطور مي‌توانم پول را به جيبم جذب كنم؟ هدف شما از پول جمع كردن هرچيزي كه باشد بايد به فكر راهي براي محقق كردنش باشيد. فكر نكنيد كه ديگران شرايط بهتري داشته يا اين‌كه به قول قديمي‌ها شانس پول درآوردن را دارند. شما هم مي‌توانيد پول را به‌خودتان جذب كنيد اما قبل از اين كار بايد مقدماتي را فراهم كنيد كه شما را به آن هدف طلايي نزديك‌تر مي‌كند.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: موفقیت
چگونه می توان با همکار حسود کنار آمد؟!
چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۰ ساعت 22:19 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
يك پيراهن سفيد اتو كشيده از داخل كمدت انتخاب مي‌كني، يك عطر خوب و ملايم به‌خودت مي‌زني، دستي به موهايت مي‌كشي، يك برقي هم به كفش‌هايت مي‌اندازي...عاليه! همه چيز مرتب است، به اين مي‌گويند يك كارمند خوب. حالا يك لبخند هم به اين سمفوني كارمند شسته و رفته اضافه مي‌كني و كيفت را برمي‌داري. در شركت را كه باز مي‌كني با صداي بلند به همه سلام مي‌كني.چي شد؟ توي ذوقت خورد؟ كسي با روي خوش از شما استقبال نكرد؟ لبخند روي لب‌هايت خشك مي‌‌شود. آرام پشت ميزت مي‌نشيني. با خودت غرولند مي‌كني: «مي‌دانم همه شما به من حسادت مي‌كنيد.»

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: موفقیت
رابطه جنسی زوج ها یخ زده است
چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۰ ساعت 22:17 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
چرا احساسات جنسي براي اغلب زوج‌ها بعد از چند‌سال فروكش مي‌كند؟ كدام اشتباه‌ها رابطه را سرد مي‌كنند؟ چطور مي‌شود آن احساسات را بين همسران گرم و زنده نگه داشت؟

تقريبا همه مردان و زنان، قبل از ازدواج تصوري از روابط زناشويي دارند كه با آنچه واقعا بعد از ازدواج اتفاق مي‌افتد تفاوت دارد؛ تصوري از روابط عاشقانه و رمانتيك كه گاهي فقط در فيلم‌هاي سينمايي مي‌شود پيدايش كرد، خيال‌پردازي‌هاي آن‌چناني كه از سنين نوجواني شروع مي‌شود و گاهي تا سال‌ها بعد هم رسوباتش در ذهن مي‌ماند و به همه اين‌ها اضافه كنيد شنيده‌ها از دوستان و آشنايان كم‌اطلاع و بي‌تجربه كه خيلي خوب بلدند در نقش يك كارشناس خبره ظاهر شوند و اطلاعات نادرست‌شان را در ذهن شنوندگان‌شان جا بيندازند.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زناشویی، جوانان
دروازه های بهشت زناشویی
چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۰ ساعت 22:16 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
احساس رضايت از رابطه، اين‌كه همسران احساس كنند نيازهاي آن‌ها ديده مي‌شود، به آن پاسخ داده مي‌شود و نقش مهمي در خانه به آن‌ها محول شده است، مي‌تواند آن‌ها را به ادامه زندگي دلگرم كند. شما هم مي‌توانيد با توجه به اين نكات اين دلگرمي را در همسرتان ايجاد كنيد.

برخي مهارت‌هاي ساده اثر زيادي روي كيفيت رابطه ما دارند، مثلا گوش دادن فعال يكي از اين مهارت‌هاست. سعي كنيد از اين مهارت در رابطه‌تان استفاده كنيد. به حرف‌هاي همسرتان با دقت گوش دهيد، تمام توجه خود را در زمان صحبت او متوجه‌اش سازيد، پيش داوري نكنيد و از بازخوردهاي مناسب براي نشان دادن توجه‌تان استفاده كنيد. نكته های دیگر را هم در ادامه بخوانید...

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زناشویی، جوانان
ایمنی در سرما، برف و یخ
چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۰ ساعت 22:11 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
زمستان فصلی نیست که فقط در خانه نشسته و منتظر بهار بمانید. ورزش‌ها و سرگرمی‌های زمستانی زیادی وجود دارد که می‌تواند برای کل خانواده لذت‌بخش باشد—سُر خوردن، اسکی و... علاوه بر این، یک نفر هم باید برف‌ها را پارو بزند، اینطور نیست؟

اما وقتی خارج از خانه هستید باید برای ایمنی کل خانواده ملاحظاتی را انجام دهید. در یخ و برف، تصادف راحت اتفاق می‌افتد، و قبل از اینکه بفهمید راهی اورژانس خواهید بود.

حفظ ایمنی در این شرایط هم سخت نیست. با رعایت چند نکته می‌توانید لحظاتی عالی و به‌یادماندنی در کنار خانواده داشته باشید.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
با چند جمله طرف مقابلتان را جذب کنید
چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۰ ساعت 22:9 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
حتی اگر بدانید که چطور باید گفت و گو را آغاز کرده و خوب صحبت کنید، باز هم انتخاب موضوع صحبت، کار دشواری است.


برخی از موضوعات در بعضی از موقعیت ها نامناسب هستند و برخی دیگر حوصله دیگران را سر می برند.

در این مقاله، برخی از موضوعاتی که گفت و گو را زنده نگاه داشته و در عین حال شما را سرگرم آن می کند، آورده شده اند.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، موفقیت
شكست عشقي و راه حلهاي آن
چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۰ ساعت 21:5 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
شکست عشقی و راه حلهای آن

زندگی انسان ها در تعامل با همنوع معنا پیدا می کند و در همین تعاملات انسانی است که احساساتی مانند عشق، دوست داشتن، وابستگی، تنفر و بیزاری بروز و ظهور پیدا می کنند.


متن كامل در ادامه مطلب..

:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی، جوانان
توصیه هایی مفید برای کسانی که لنز می گذارند
چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۰ ساعت 20:51 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

 توصیه هایی مفید برای کسانی که لنز می گذارند

اگر عادت به لنز گذاشتن داريد تا به حال زياد خارش و سوزش و قرمزي چشم‌ها را تجربه كرده‌ايد اما به راحتي مي‌توانيد از اين عارضه در امان باشيد؛ با شست‌وشوي صحيح لنز، گذاشتن درست آن و... همه مي‌توانند مانع پيش آمدن چنين عارضه‌هايي شوند.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
اصول دکوراسيون خانه درزمستان
چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۰ ساعت 11:31 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
زمستان فرارسيده و شايد شما هم بخواهيد هماهنگ با اين فصل، تغييراتي در محيط خانه خود داشته باشيد. اين تغييرات مي‌تواند کاربردي باشد يا تزييني و يا ترکيبي از هر دو.
در صورتي که جاهاي سرد خانه خود را بشناسيد، با انداختن قاليچه‌ها و گليم‌هايي که رنگ گرم دارند، مي‌توانيد هم فضا را گرم‌تر کنيد، هم گرماي کف زمين را حفظ ‌کنيد. مي‌توانيد اجزاي مبلمان خانه را به هم نزديک‌تر کنيد تا فضاي نشيمن را گرم‌تر و شلوغ‌تر نماييد. با نزديک کردن مبلمان، حالت صميمانه‌تري در اتاق ايجاد مي‌شود. اگر در مبلمان خانه خود از رنگ‌هاي سرد يا خنثي (آبي، سبز، خاکستري، کرم و...) استفاده مي‌کنيد، بهتر است از بالشتک‌ها و کوسن‌هايي به رنگ‌هاي گرم (نارنجي، قرمز، زرد و...) نيز استفاده کنيد يا پوشش‌هايي با طرح گليم و جاجيم و يا قلاب‌بافي‌هاي گرمي به‌رنگ قرمز و زرشکي و قهوه‌اي را روي بعضي از قسمت‌هاي مبلمان بيندازيد.

استفاده از گلدان‌هاي آپارتماني سبز و سرحال و يا برگ‌هايي که در زمستان سبز هستند مانند برگ بعضي پيچک‌ها و کاج در خانه، بهار کوچکي در زمستان براي شما و خانواده‌تان به وجود مي‌آورد و در عين حال، از خشکي هوا که شوفاژها ايجاد مي‌کنند، مي‌کاهد.

تغيير دادن دو يا سه لامپ در فضاهاي مرکزي‌تر و پررفت و آمدتر خانه، فضاي گرمي ايجاد مي‌کند. توصيه مي‌شود لامپ‌هاي معمولي را باز کرده و جاي آنها از لامپ‌هاي نارنجي، زرد تيره و حتي قرمز استفاده کنيد. فقط دقت کنيد که اگر در اين مکان‌ها مطالعه‌ مي‌کنيد، بايد آنها را با نور معمولي ترکيب کنيد. راه‌هايي هم وجود دارد که فضايي گرم و زمستاني براي شما در خانه ايجاد مي‌کند ولي هزينه زيادي ندارد. براي مثال، استفاده از چند کنده چوب در کنار هم به عنوان تزيين يا سبدي که پر از کاموا و عروسک‌هاي بافتني و بريده‌کاغذهاي رنگي باشد که آن را روي ميزي در کنار اتاق قرار دهيد و يا استفاده از شمع‌هاي کوتاه و بلند به رنگ‌هاي صورتي، نارنجي، قرمز، سرخابي و زرد و... روي ميز اتاق نشيمن. شايد شما فضاي خالي و مدرن کم‌پوشش را دوست داشته باشيد و خانه‌تان بيشتر با سنگ و پارکت فرش شده باشد ولي اين حالت در زمستان، احساس سردي و بي‌روحي، به شما مي‌دهد. پس شايد بهتر باشد يکي، دو قاليچه ترکمني يا گبه و يا قاليچه‌هايي با رنگ‌هاي قهوه‌اي و لاکي در گوشه‌اي نگه داريد و در زمستان از آنها استفاده کنيد.

صداها و بوها هم جزيي از دکور و زينت يک خانه هستند. صداي قل‌قل سماور و بخار آن در زمستان آرامش زيادي ايجاد مي‌کند. بد نيست سماوري قديمي و زغالي در سمساري‌ها پيدا کنيد و همان حس خوب و قديمي را در اتاق بيافرينيد. البته در گذشته نه چندان دور به محض سرد شدن هوا خانواده‌ها کرسي برپا مي‌کردند. شما هم اگر در خانه فضاي مناسبي داريد و فضاهاي سنتي را به مدرن ترجيح مي‌دهيد، مي‌توانيد از تختخواب‌هاي چوبي قديمي و ميزهاي بلند چوبي در نقش همان کرسي‌هاي قديمي استفاده کنيد و روي اين کرسي را با سرمه‌دوزي يا ترمه‌ سنتي بپوشانيد.

منبع:salamat



:: موضوعات مرتبط: دکوراسیون
جملات فلسفی و عرفانی
سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۰ ساعت 23:46 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
اگر خود را برای آینده آماده نسازید

بزودی متوجه خواهید شد که متعلق به گذشته هستید . . .

.

.

.

دیروز چک باطله است

فردا چک وعده ای است

امروز است که تنها نقدینه شماست

آن را عاقلانه هزینه کنید . . .

.

.

.

اولین قدم مثبتی که میتونید بردارید

این است که منفی نباشید . . .

.

.

.

اگه کفشت پاتو می زد و از ترس قضاوت مردم پابرهنه نشدی

و درد رو به پات تحمیل کردی ، دیگر در مورد آزادی شعار نده . . .

.

.

.

گر گرد کسی بسیار گردی

گرچه بس عزیزی ،  خوار گردی . . .

.

.

.

عقیده بعضی انسانها بر مبنای عقده اشان شکل می گیرد . . .


متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: جملات فلسفی و عرفانی
:: برچسب‌ها: فلسفی, جملات ناب, جملات زیبای فلسفی, جملات قصار بزرگان
جملات فلسفی و عرفانی
سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۰ ساعت 23:39 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

کسی که برای محبت حدود قائل می شود ، معنی محبت را نفهمیده است . . .

.

.

.

سعی کن خودت باشی. گمشده واقعی تو ،تو را آنطور که هستی دوست می دارد

نه آنطور که خود می پسندد . . .

.

.

.

هیچ صیادی نمی تواند در جوی حقیری که به گودالی می ریزد مرواریدی صید کند . . .

.

.

.

برای رسیدن به دوردست ها, باید از نزدیکی ها گذشت

اما رسیدن به نزدیکی ها به سهولت میسر نیست . . .

.

.

.

جای کشتی در ساحل بسیار امنتر است ولی برای این ساخته نشده . . .


متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: جملات فلسفی و عرفانی
:: برچسب‌ها: فلسفی, جملات ناب, جملات زیبای فلسفی, جملات قصار بزرگان
جملات فلسفی و عرفانی
سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۰ ساعت 23:36 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

مردم شهری که همه در آن می لنگند

به کسی که راست راه می رود می خندند . . .

.

.

.

  در جهان قصه کوتاهی دیوار مخور / حسرت کاخ رفیق و زر بسیار مخور

گردش چرخ نگردد به مراد دل کس / غم بی مهری آن مردم بی عار مخور . . .

.

.

.

آدم یک “بودن” است

و انسان یک “شدن”  . . .

(دکتر شریعتی)

.

.

.

همیشه

خودت را نقد من

تا دیگران تورا به نسیه نفروشند . . .

.

.

.

در عجبم

از سیب خوردنِ مان

که

از آن فقط ” چوبش ” باقی می ماند.

مگر این همه چــــــوب که خوردیم

از یک سیــــب…..شروع نشد !؟

.

.

.

خیلی از آدمها بالای خط فقر هستند

 اما زیر خط فهم . . .

.

.

.

شاید چشم های ما نیاز داشته باشند که گاهی با اشک های مان شسته شوند

تا بار دیگر زندگی را با نگاه شفاف تری ببینیم . . .

.

.

.

سعى کنید استاد تغییر باشید ، نه قربانى تقدیر . . .

.

.

.

بامبو و سرخس دو گیاه متفاوتند اما هر دو به زیبایی جنگل کمک میکنند

هرگز خودت را با دیگران مقایسه نکن . . .

.

.

.

تجربیات یک انسان شکست خورده با ارزش تر از

موفقیت های یک انسان بی تجربست . . .

.

.

.

“مشغول دل” باش , نه”دل مشغول”

.

.

.

من غلام در پر دولت آن درویشم که سرش بهر طمع پیش شهی خم نکند

.

.

.

میدونستی ؛

رفاقت معرفت نمیاره … این معرفتِ که رفاقت میاره … !

.

.

.

بخاطر مردم تغییر نکن : این جماعت هر روز تورا جور دیگری می خواهند . . .

.

.

.

روزگاریســت که ؛ آدمــها فقط سقف مشــترک دارن ، نه زندگی مشــترک …

.

.

.

دشمنی که دیده می شود زیاد ترس ندارد

مراقب آن دشمنی باشید که نمی بینید  . . .

.

.

.

نامت را انسانى باهوش بگذار؛

اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان شناختى  . . .

.

.

.

همیشه رو به نور بایست اگر میخواهی تصویر زندگی ات سیاه نیافتد  . . .

.

.

.

 وقتی ثروتمندان جنگ به پا می کنند ، این فقرا هستند که می میرند . . .

(ژان پل سارتر)

.

.

.

تو زندگیت ؛ به کسی اعتــــماد کن ،

که بهش ایمــــان داری  نه احســاس . . .

.

.

.

اعتماد مثل کاغذه اگه مچاله شد

هر چقدر هم صافش کنى معجزست به حالت اولش برگرده اونم با کلی سختی

.

.

.

تنها دلیل باحال بودن گذشتمون، مزخرف بودن الآنه و بس!

.

.

.

عده ای قانون را پیاده میکنند که خود سوار شوند…!!!



:: موضوعات مرتبط: جملات فلسفی و عرفانی
:: برچسب‌ها: فلسفی, جملات ناب, جملات زیبای فلسفی, جملات قصار بزرگان
جملات فلسفی و عرفانی
سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۰ ساعت 23:35 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

از روزهای تکراری ، استفاده ای غیر تکراری بکنید

شاید هدف از اینهمه تکرار همین باشد . . .

.

.

.

برادری به تعداد نیست ، به وفاداری است

یوسف یازده برادر داشت وحسین (ع ) ، تنها عباس (ع) را . . .

.

.

.

در زندگی ات سه چیز را تجربه کن

دوست داشتن را برای تجربه

عاشق شدن را برای هدف

فراموش کردن را برای قبول واقعیت . . .

.

.

.

خدا دوستدار آشناست ، عارف عاشق می خواهد نه مشتری بهشت . . .

(دکتر شریعتی)

.

.

.

هیچ ورزشی برای ” قلب”

مفید تر از خم شدن و گرفتن دست ” افتادگان” نیست . . .

.

.

.

از “یا حسین”  تا  ” با حسین “  فرسنگها فاصله است

کوفیان نیز ” یا حسین”  گفتند ولی ” با حسین ” نماندند . . .

.

.

.

وقتی خدا مشکلت رو حل میکنه

به تواناییش ایمان داری

وقتی خدا مشکلت رو حل نمی کنه

به تواناییت ایمان داره . . .

.

.

.

سخت است یکرنگ ماندن

در دنیایى که مردمش براى پررنگ شدن حاضرند هزار رنگ باشند . . .

.

.

.

عادت یا بهترین خدمتکار ماست، یا بدترین اربابمان . . .

.

.

.

خیلی چیز ها هستند که وقتی به دستشان می آوری

دیگر آنها از تو نیستند .

تویی که در دست آنهایی . . .

.

.

.

در بدترین روزها امیدوار باش، که همیشه زیباترین باران از سیاه ترین ابر می بارد . . .

.

.

.

پرهیز باد تو را از “غضب” که آغازش سفاهت است و انجامش ندامت

.

.

.

گمشده این نسل اعتماد است نه اعتقاد

اما افسوس که نه بر اعتماد اعتقادیست و نه بر اعتقادها اعتماد . . .

.

.

.

عشق نخستین بخش از کتاب مفصل بیوفائی است . . .

.

.

.

هزاران معجزه میان آسمان و زمین معطل است

دستی باید تا معجزه ها را فرود آورد . . .

.

.

.

آدمـها را به انــدازه لــیاقــت آنها دوست بدار

و به انــدازه ظــرفــیت آنها  ابراز کــن . . .

.

.

.

محبوبه یک پیر مرد بودن بهتر است تا کنیز یک مرد جوان بودن . . .

(انگلیسی)

.

.

.

 همه بشرند اما فقط بعضی ها انسان اند . . .

(دکتر شریعتی)

.

.

.

اگربه یک سگ غذا بدی و ازش مراقبت کنی فکر میکنه که تو خدایی

اما اگر به یک گربه غذا بدی و ازش نگه داری کنی اون فک میکنه که حتما خداست

.

.

.

دکتر شریعتی:

خداوندا، مگذار آنچه را که حق می دانم

به خاطر آنچه که بد می دانند، کتمان کنم . . .

.

.

.

کسانی که معنی دوست داشتن ، عشق و ایثارو خلوص را میفهمند

و خوب می فهمند خدا را به آسانی می شناسند.

«شریعتی»

.

.

.

چه امید بندم در این زندگانی

که در نا امیدی سر آمد جوانی

سرآمد جوانی و ما را نیامد

پیام وفایی از این زندگانی . . .

.

.

.

عشق تنها کار بی چرای عالم است ، چه ، آفرینش بدان پایان می گیرد . . .

.

.

.

بزرگترین تراژدی زندگی انسانی اینه که :

داشته هامون رو قدر ندونستیم ، اما میخوایم نداشته ها رو بدست بیاریم . . .

.

.

.

سخت است حرفت را نفهمند،

سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند،

حالا میفهمم، که خدا چه زجری میکشد

وقتی این همه آدم حرفش را که نفهمیده اند هیچ،

اشتباهی هم فهمیده اند.

“دکتر علی شریعتی”

.

.

.

آموخته ام هرگاه کسی یادم نکرد؛ من یادش کنم

شاید او تنهاتر از من باشد . . .

.

.

.

تاریخ فقط برای خواندن نیست، برای عبرت گرفتن هم هست

بدانید و به هوش باشید که اسلام، در فقر پا گرفت

و در طمع مسلمان‌نماها به خون نشست . . .



:: موضوعات مرتبط: جملات فلسفی و عرفانی
:: برچسب‌ها: فلسفی, جملات ناب, جملات زیبای فلسفی, جملات قصار بزرگان
شاعران » اسماعیل خویی » مهربرلب زده...
سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۰ ساعت 21:41 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

 مهربرلب زده...

...خون می خورم وخاموشم .
حافظ


گویا زمان گفتن دیگر سرآمده ست .


من
شعری چنان شکوهمند را می مانم ،
شعری چنان شکفته و انسانی را ،
که واژه ها مرا
معنای باستانی خود ،
یا
پژواک جاودانی خود
می دانند ،
و با طنین شادی واندوهشان
تالارهای جان وتارهای نهانم را
می لرزانند ،
وآوازهای روشن وتاریک خویش را من
می خوانند ،
مثل بهار و پاییز
درحنجره ی قناری و قمری .


اما زمان گفتن گویا
دیگر
سرآمده ست .


بیستم اسفند1348 - تهران


شاعران » اسماعیل خویی »وبانگاه توخورشید می دمید
سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۰ ساعت 21:41 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

وبانگاه توخورشید می دمید

با(( آن بزرگ اوستادم ))


بزرگوارا !
اندوه درنگاه تو زیبا نیست .
بزرگوارا !
درنگاه تو
اندوه
سقوط شاهینی را می ماند
ازاوج ،
ازشکوه ،
وهیچ زیبا نیست .

بزرگوارا !
دراین شبانه ترین ،
که درسکون و سکوتش نور نیز باید کورباشد
پنداری ،
بسا ستاره تاریک
که ازنگاه تو تیغی برا تر از درخشش هر آذرخش
- هرشهاب –
وام گرفت ،
وتاخت ،
وذات خودرا با هرچه ظلمت است درانداخت ،
و ذات خودرا ،
روشنتر ازبرهنگی بامداد ،
درآن دقیقه که ظلمت ،
تمام سلطه ظلمت ،
دربرابر یک روشنا
سپر انداخت ،
شناخت .


بزرگوارا !
دراین کویر که روئیدن را تاواحه های قصه رمانده ست ،
بسا جوانه درباد
که از نگاه تو نخلی یال افشان شد ،
قوام گرفت ،
وچترپرشهدش را ،
چون رایتی توانا ،
برخاک های تلخ برافراشت ،
و شاخ ایثارش
درجنگلی که خواهد بود
( و شرم عریانی را
با آبهای گسترش
ازچهره کویر فرو خاهد شست )
هزار دانه دیگر کاشت .


بزرگوارا !
تو مثل روئیدن ،
تومثل جنگل
خواهی افزود ،
خواهی بود ،
گرفتم این که فروریخت ازبهار توبرگی ...


گرفتم این که فرو ریخت ازبهار تو برگی ،
بزرگوارا !
اندوه
درنگاه تو
- زنهار ! –
به شک ، به خسته شدن می ماند ،
و هیچ زیبا نیست .


بزرگوارا !
درآن نگاه ،
که مثل دانستن روشن بود ،
و چون توانستن مغرور ...
درآن نگاه ...


نبینم ،
آه ،
نبینم ...


شاعران » اسماعیل خویی »امکان
سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۰ ساعت 21:41 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

امکان

ازکجا می دانید
که مذابی ازفریاد
درگلویی از آتش
خاموش
نمی جوشد
درسیه کنجی ازاین تیره شبستان فراموشی ؟
ازکجا می دانید
که نخواهد ترکید
ناگهان بغض یتیمانه این خاموشی ؟


هجدهم فروردین 1345 - تهران


شاعران » اسماعیل خویی »با (( امید ))
سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۰ ساعت 21:40 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

با (( امید ))

(( فتاده تخته سنگ آنسوی تر ، انگار کوهی بود ...))


سنگی است دو رو ، که هردو می دانیمش .
جز (( هیچ )) به هیچ رو نمی خوانیمش .
شاید که خطا ز دیده ماست ، بیا
یک بار دگر نیز بگردانیمش .

بیست و هشتم خرداد 1349 - تهران


شاعران » اسماعیل خویی »که گر پرسی ...
سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۰ ساعت 21:40 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

که گر پرسی ...

هزار افعی مرا در سینه مانده ست ،
دلم را ، سینه سینه ، کینه مانده ست .
گر آن تصویرهای شاد رفتند ،
غبار و زنگ با آیینه مانده ست .
هنوز آنگونه خالی نیست این دل ،
که گر پرسی ،
ندانم چیست این دل .


جهارم شهریور 1345 - تهران


شاعران » اسماعیل خویی »رخوت
سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۰ ساعت 21:40 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

رخوت

هرچه بوده ست
همچنان است و همان است .
لیک
بازهم زال خرافاتی امید
به گمان است :
به گمانی که وزد روزی بادی :
و بجنبد آبی از آبی ،
و نماید اخمی پیشانی مردابی ،
وکند نجوابرگی با برگی ،
و برآید گردی از خاکی ،
وبلغزد به سوی خاری خاشاکی ،
و ...
دریغا ، دردا :
کو ، کجا : سینه ناساخته بادردی ؟
کو ، کجا : مردی ؟ ...

پانزدهم امرداد 1339 - تهران

 


شاعران » اسماعیل خویی »پاییز
سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۰ ساعت 21:39 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

پاییز

باز پاییز است .
باز فوج قمریان برگ
و آشیان شاخساران را
به حسرت
ترک گفتن شان .


مهرماه 1341 - لندن


شاعران » اسماعیل خویی »دیدارگاه جان وخطرکردن
سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۰ ساعت 21:39 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دیدارگاه جان وخطرکردن

به : شاهرخ محمدزاده


تنهایی کویری ما آسان نیست .
دستت درآستانه پیوستن می لرزد ،
زنهار !
تنهایی کویری ما آسان نیست .

تنهایی کویری ما
- این راستای نور وغرور ،این گشادگی عریان –
آسان نیست .
اینجا
برشانه های تشنگیت
هرگز
چتر نخواهد گشود
گیسوئی از نوازش باران ،
اینجا
برگیسوان خستگیت
هرگز
مرواریدنخواهدفشاند
ایثارآبشاران ،
وگامهای آمدنت را
هرگز
تفسیر نخواهد کرد
دیدار چشمه ساران ،
وشاخ بارور شدنت
هرگز
آرام نخواهد یافت
درچتر بال گستردن
- چونان درختی سرشار –
برجوجگان برگ وجوانه
درلانه های رویشزاران .


اینجا
بیدارباش خش خش
درخاربن
آذین هوش تو،
ومرگ
مرگ گزنده ، مرگ گریزنده ،
همسایه هماره تنهایی تو خواهد بود
درخشمزهرشرزه ماران
تنهایی کویری ما آسان نیست .
هشدار !
اینجا
خورشید بوته واری از تفنن است ،
و نور تازیانه بیداری است ،
وهرم خون مردان است
دریاوشی که در رگ توفیدن
ازکرانه خشم و شن
جاری ست .



اینجا
شب ، مثل شب ،
صدآسمان ستاره بیدار باید باشی ،
ورنه
غول هزارچشم هراسیدن
زودا که برتو راه ببندد ،
و روز ، مثل روز ،
روشنتر ازنگاهی هشیار باید باشی ،
ورنه
آئینه های هیچ نمای سراب
زودا که برتو بازنمایند
نقش تورا ،
به گونه نقشی برآب .


دستت در آستانه پیوستن می لرزد .
تنهایی کویری ما آسان نیست .
زنهار !
اینجا
مردان ره به کنگره آسمانشکاف نترسیدن برمی شوند
با رسیمانی از مار .



دوم مهر 1348 - تهران


شاعران » اسماعیل خویی »بودن ( 4 )
سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۰ ساعت 21:38 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

بودن ( 4 )

به : م . امید


شب ،
مثل تنهایی ،
سرشار ،
ژرف .
اندوه
مثل کوه ،
شادی براوتاجی
- انگار –
ازبرف .
وآسمان ، باروشنانش ، باز
چون امکان ،
و چون گشوده بودن ازهرسو ،
بی اندازه .


من ، مثل شکفتن ، یا نمی دانم –
چی دربهاران ،
جنگلی شاید :
پیرو جوان ،پارین وامسالی ،
تکراری وتازه .


وزروشنان آسمان ، خاموش ، می پرسم :
امسال هم آیا
مانند دیگر سال هایم بود خواهد :
گامی افزونتر به سوی گمشدن
درحافظه گمنامی نابودن ؟
یا زین جوانه ها که برهرشاخه می بینم
این بار
برگیتی ، این همواره ناهموار ،
چیزی می افزاید ؟


و روشنان آسمان ،
خاموش و پرلبخنده ،
گوئی جنگلی بیدار می بینند
که شاخه درشاخه
اعصاب پیرش را جوانی های روئیدن می آراید .




یازدهم اسفند 1348 - تهران


شاعران » اسماعیل خویی »شمال نیز
سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۰ ساعت 21:37 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

شمال نیز

به : ایرج امین شهیدی


جنوب شهر را باران ویران خواهد کرد .

جنوب شهر را
باران
ویران خواهد کرد .
و من – شگفتا ! – غمگین نمی شوم .
نگاه کن :
تمام اندوهش را ابر در فضای باران پاشیده ست .
و من ، که عاشق اندوه بوده ام ،
نگاه می کنم ، اما
از این تماشا غمگین نمی شوم .
نگاه می کنم ، اما
به غیر ابر نمی بینم
که می سراید ...
اندوهش را ؟ ...
نه !
سقوط غم را در خود باید جشن بگیرم .
نگاه می کنم ، اما
به غیر ابر نمی بینم
که می سراید خشم شبانه خود را ،
و می نوازد در آذرخش ، در رگهای من ،
سرود سرکش بیدارتازیانه خود را .
سقوط عاطفه های لطیف را درخود
باید
امشب
جشن بگیرم .


من ، این زمان ،
رسا و منفجرم ، مثل خشم ،
و مثل خشم توانایم .
و می توانم دیوان شعر حافظ را بردارم
وبرگ برگش را
با دستهای خویش
پاره پاره کنم ،
و می توانم – چون خنجر و پلاسیدن –
لزوم خون وخزان را باور کنم ،
و می توانم در رهگذار باد قد افرازم
و باغی از شکوفه و شبنم را پرپر کنم ،
و می توانم حتا
- حتا از نزدیک –
سربریدن یک تا هزار بره نوباوه را نظاره کنم .
من ، این زمان ،
رسا و منفجرم .


جنوب شهر ویران خواهد شد ،
و جای هیچ غمی نیست .


به ابر ایمان دارم .
اطمینان دارم که ابر می داند ،
و بذر خود را ، دامن دامن ،
به خیره برسر این قحطسال مردمی نمی افشاند .


جنوب شهر ویران خواهد شد ،
و جای هیچ غمی نیست ، جای هیچ غمی نیست :
جنوب شهر باید ویران شود .
ستم ؟
نه ! این ستمی نیست :
ستم ترحم بر گودال هاست .
ستم ترحم بر بوته های دره نشین است .
به قله بودن و بر دره رحمت آوردن :
ستم هماره همین بوده است ،
سیل می گوید ،
من می گویم ،
ستم هماره همین است .


و سیل می گوید :
- (( تمام گودی ها را باید پر کرد .
و کوه و دره نباید باشد .
تمام سطح زمین را هموار باید کرد .
خوشا شکفتن خورشید بر گشادگی دشت ...))


نگاه کن :
بزرگوارترین آوار ،
خروش و خشم توانای بی امان ،
آنک :
هجوم جنگلی از پیل های مست دمان ،
و بیم زیر و زبر گشتن
که پنجه می فکند در دل زمین و زمان .


نگاه کن :
شکوهمند ترین سیل ،
حماسه واری پر شور
که می سراید ، گویی ، همرایی طبیعت و تاریخ را .
نگاه کن :
چه خوب می داند ،
و می تواند .
نگاه کن .
نگاه کن .
که گفته است که ویران شدن تماشایی نیست ؟
که گفته است که ویران شدن غم انگیز است ؟


جنوب شهر ویران خواهد شد ،
و جای هیچ غمی نیست :
جنوب شهر را آوار آب ویران خواهد کرد ،
شمال شهر را
ویرانی جنوب ...


هفتم بهمن 1347 - تهران


شاعران » اسماعیل خویی »با دور دست
سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۰ ساعت 21:36 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

با دور دست

دریای من !
ای گاهواره !
ای گور !
وقتی که در تموج آن دور
گنجشک بامداد غزل می خواند ،
وز گستره ی شکوهمند گندمزارانت
دانه برمی چیند ،
این جویبار کوچک آرام
خواب نهنگ می بیند .

بیست و نهم آبان 1348 - تهران


شاعران » اسماعیل خویی »با خردی عظیمم
سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۰ ساعت 21:35 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

با خردی عظیمم
 

(( زآب خرد ماهی خرد خیزد ...))




ازماهیان کوچک این جویبار
هرگز نهنگ زاده نخواهدشد .
من خردی عظیم خود را می دانم
و می پذیرم .
اما
وقتی که پنجه فتادن ریگی
خواب هزارساله مردابی را می آشوبد ،
این مشت خشم
برجدار دلم ،
بی گمان ،
بیهوده نیست که می کوبد .



بیست و دوم دی 1348 – تهران


شاعران » اسماعیل خویی »بودن ( 3 )
سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۰ ساعت 21:35 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

بودن ( 3 )

در آبشار گیسویت ، ای موج سرافراز !
آویختن ،
و ذات خویش
- این قطره وار ناکامی _ را
در کام کامکار تو ،
ای توفان !
توفان بی نیاز !
فرو ریختن :
بودن ...


بیست و هفتم آذر 1348 - تهران


شاعران » اسماعیل خویی »ترسیدن
سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۰ ساعت 21:35 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ترسیدن

به : پرویز مهاجر




صدا ترکید :
- (( اسماعیل ! ... اسماعیل ! ... اسماعیل ! ... ))
صدا انگار درمن بود ،
اگرچ ازدور می آمد :
ازآن اقصای آتش –
ارغوانی جنگل مواج خنجرهای خون آلود .
چه ترسیدم !
میان خواب وبیداری
هزار آوار وحشت ناگهان درمن فرود آمد .
- (( چه بود ؟ ))
ازجاپریدم
مثل کاه ازباد !
و رعشه مرگم اندر تارو پودافتاد .




- (( چه خواب وحشت انگیزی ! ))
به خود گفتم .
ولی بیداربودم ، دیگر اکنون خوب می دیدم که بیدارم .
و می دیدم که بیرون ازمن ، آنجا ،
دور و بس نزدیک ،
درخشان جنگل مواج آتش بود ،
ورقص شعله ها ،
انبوه خنجرهای خون آلود .



2


چه می ترسم !
من ازدیدار خنجرهای خون آلوده می ترسم .


چنین مانده ست دریادم :
- (( پدرجان ! وای ... آیا راستی باید ؟ ... ))
- گریزی نیست .
صدا ( گفتم ترا ) می گفت :
- ابراهیم ! ... ابراهیم ! ...ابراهیم !...
چنین خواهیم ... ))



پس آنگه بالش سنگ سیه بود و جدال خنجر وگردن .
پس آنگه گوسپندی :
پیک رحم ورحمت دادار .
سحر بیداروخونین بود .
و چونین مانده دریادم ،
وچونین بود .


3


دلم می رفت تا ازکوفتن برطبلک وحشت بدارد دست .
ولی ناگاه ، دیگر بار ،
صدا ترکید :
- (( اسماعیل ! ... اسماعیل ! ... اسماعیل ! ... ))


خدایا ! وای ...
صدای اوست ، آری این صدای اوست .
پدر جان ! آی ...


4


صدا می خواندم زاقصای این آتش .
صدا تاریک و محو است این زمان چون دود ،
و آتش ارغوانی جنگلی مواج
زخنجرهای خون آلود .


چه می ترسم !
من از دیدار خنجرهای خون آلوده می ترسم .


بیستم امرداد 1346 - تهران


شاعران » اسماعیل خویی »خصلت
سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۰ ساعت 21:34 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

خصلت

(( خصلت هرکس ایزد اوست ))
هراکلیت




یکی از سگها گفت :
- (( که چه آخر ؟
چه عبث مشغله ای ؟
چه ثمریا خودچه زیانی مارا :
گله باشد یاهیچ نباشد گله ای ؟
درسیاه کسل غمگن شب
چشمهامان نگران ،
دل و جانمان به هراس ،
سینه مان
سپرحمله غارتگر انبوهی گرگ :
آتش چشمانشان تیره کن بینش و هوش ،
خنجرکهای برنده دندانهاشان
استخوانگیر ، سمج ، سینه دران ،
روزمان دلگیرازرخوت بی خوابی دوش .


این شبانان ، اما ،
شب ، تن آسان ، درخواب ،
روز ، درروشن آسوده شاد ،
بادلی بازترازروح سپهر
نی لبک برلب ،
شادکام از : طرب خامش دشت ،
صافی چشمه پاک ،
خلوت دامن کوه ،
سیرسرسبزان و عطر نسیم .


که چه آخر ؟
چه عبث مشغله ای ؟
کینه توز ما هرگرسنه گرگ ،
سینه سوز مابیم شبیخون هردم ،
وین شبانان بی غم .
خطرازما ، وحشت ازما ،
راحت آنان را ،امن ازگله شان ...
دیگرامشب ولشان ! ))


همه سگهای دگراین همه را
نه همان بشنفتند ،
بلکه یکرای پذیرفتند .
همه گفتند :
- (( دیگر امشب ولشان ! ))



لیکن ، آن شب ، باز
چون درخشید ازدور
چشم گرگی ، چون کاسه ای از آتش و خون ،
چندسگ ،چندنگهبان گله ،
- خونشان جوشان دررگ
از سرشتی خشمی بارنگ جنون –
پارس کردند ، هم آوا ، دردم :
- (( عوعو ، عوعو...
آی ، نامرد دله !
گمشو ، گمشو ... ))


بیستم امرداد1338 - مشهد