هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » اسماعیل خویی »شمال نیز
سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۰ ساعت 21:37 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

شمال نیز

به : ایرج امین شهیدی


جنوب شهر را باران ویران خواهد کرد .

جنوب شهر را
باران
ویران خواهد کرد .
و من – شگفتا ! – غمگین نمی شوم .
نگاه کن :
تمام اندوهش را ابر در فضای باران پاشیده ست .
و من ، که عاشق اندوه بوده ام ،
نگاه می کنم ، اما
از این تماشا غمگین نمی شوم .
نگاه می کنم ، اما
به غیر ابر نمی بینم
که می سراید ...
اندوهش را ؟ ...
نه !
سقوط غم را در خود باید جشن بگیرم .
نگاه می کنم ، اما
به غیر ابر نمی بینم
که می سراید خشم شبانه خود را ،
و می نوازد در آذرخش ، در رگهای من ،
سرود سرکش بیدارتازیانه خود را .
سقوط عاطفه های لطیف را درخود
باید
امشب
جشن بگیرم .


من ، این زمان ،
رسا و منفجرم ، مثل خشم ،
و مثل خشم توانایم .
و می توانم دیوان شعر حافظ را بردارم
وبرگ برگش را
با دستهای خویش
پاره پاره کنم ،
و می توانم – چون خنجر و پلاسیدن –
لزوم خون وخزان را باور کنم ،
و می توانم در رهگذار باد قد افرازم
و باغی از شکوفه و شبنم را پرپر کنم ،
و می توانم حتا
- حتا از نزدیک –
سربریدن یک تا هزار بره نوباوه را نظاره کنم .
من ، این زمان ،
رسا و منفجرم .


جنوب شهر ویران خواهد شد ،
و جای هیچ غمی نیست .


به ابر ایمان دارم .
اطمینان دارم که ابر می داند ،
و بذر خود را ، دامن دامن ،
به خیره برسر این قحطسال مردمی نمی افشاند .


جنوب شهر ویران خواهد شد ،
و جای هیچ غمی نیست ، جای هیچ غمی نیست :
جنوب شهر باید ویران شود .
ستم ؟
نه ! این ستمی نیست :
ستم ترحم بر گودال هاست .
ستم ترحم بر بوته های دره نشین است .
به قله بودن و بر دره رحمت آوردن :
ستم هماره همین بوده است ،
سیل می گوید ،
من می گویم ،
ستم هماره همین است .


و سیل می گوید :
- (( تمام گودی ها را باید پر کرد .
و کوه و دره نباید باشد .
تمام سطح زمین را هموار باید کرد .
خوشا شکفتن خورشید بر گشادگی دشت ...))


نگاه کن :
بزرگوارترین آوار ،
خروش و خشم توانای بی امان ،
آنک :
هجوم جنگلی از پیل های مست دمان ،
و بیم زیر و زبر گشتن
که پنجه می فکند در دل زمین و زمان .


نگاه کن :
شکوهمند ترین سیل ،
حماسه واری پر شور
که می سراید ، گویی ، همرایی طبیعت و تاریخ را .
نگاه کن :
چه خوب می داند ،
و می تواند .
نگاه کن .
نگاه کن .
که گفته است که ویران شدن تماشایی نیست ؟
که گفته است که ویران شدن غم انگیز است ؟


جنوب شهر ویران خواهد شد ،
و جای هیچ غمی نیست :
جنوب شهر را آوار آب ویران خواهد کرد ،
شمال شهر را
ویرانی جنوب ...


هفتم بهمن 1347 - تهران