دیدارگاه جان وخطرکردن
به : شاهرخ محمدزاده
تنهایی کویری ما آسان نیست .
دستت درآستانه پیوستن می لرزد ،
زنهار !
تنهایی کویری ما آسان نیست .
تنهایی کویری ما
- این راستای نور وغرور ،این گشادگی عریان –
آسان نیست .
اینجا
برشانه های تشنگیت
هرگز
چتر نخواهد گشود
گیسوئی از نوازش باران ،
اینجا
برگیسوان خستگیت
هرگز
مرواریدنخواهدفشاند
ایثارآبشاران ،
وگامهای آمدنت را
هرگز
تفسیر نخواهد کرد
دیدار چشمه ساران ،
وشاخ بارور شدنت
هرگز
آرام نخواهد یافت
درچتر بال گستردن
- چونان درختی سرشار –
برجوجگان برگ وجوانه
درلانه های رویشزاران .
اینجا
بیدارباش خش خش
درخاربن
آذین هوش تو،
ومرگ
مرگ گزنده ، مرگ گریزنده ،
همسایه هماره تنهایی تو خواهد بود
درخشمزهرشرزه ماران
تنهایی کویری ما آسان نیست .
هشدار !
اینجا
خورشید بوته واری از تفنن است ،
و نور تازیانه بیداری است ،
وهرم خون مردان است
دریاوشی که در رگ توفیدن
ازکرانه خشم و شن
جاری ست .
اینجا
شب ، مثل شب ،
صدآسمان ستاره بیدار باید باشی ،
ورنه
غول هزارچشم هراسیدن
زودا که برتو راه ببندد ،
و روز ، مثل روز ،
روشنتر ازنگاهی هشیار باید باشی ،
ورنه
آئینه های هیچ نمای سراب
زودا که برتو بازنمایند
نقش تورا ،
به گونه نقشی برآب .
دستت در آستانه پیوستن می لرزد .
تنهایی کویری ما آسان نیست .
زنهار !
اینجا
مردان ره به کنگره آسمانشکاف نترسیدن برمی شوند
با رسیمانی از مار .
دوم مهر 1348 - تهران