با خردی عظیمم
(( زآب خرد ماهی خرد خیزد ...))
ازماهیان کوچک این جویبار
هرگز نهنگ زاده نخواهدشد .
من خردی عظیم خود را می دانم
و می پذیرم .
اما
وقتی که پنجه فتادن ریگی
خواب هزارساله مردابی را می آشوبد ،
این مشت خشم
برجدار دلم ،
بی گمان ،
بیهوده نیست که می کوبد .
بیست و دوم دی 1348 – تهران