هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

همه فوت‌و‌فن‌هاي‌ كتابخوان‌ كردن فرزندان
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰ ساعت 14:7 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
هر وقت با خانواده تازه‌ای آشنا شدید و خواستید سطح فرهنگی آنها را بسنجید تا بفهمید به ادامه ارتباط و آشنایی بیشتر می‌ارزند یا نه، از آنها درباره سرانه مطالعه و كتاب‌هایی كه خوانده‌اند، بپرسید.

اگر گفتند اهل مطالعه نیستند، اگر گفتند كتاب، جایگاهی در منزلشان ندارد، اگر گفتند تنها تفریح‌شان تماشای تلویزیون است و با روزنامه‌خوانی و كتابخوانی غریبه‌اند، بی‌معطلی از آنها فاصله بگیرید، چون خانواده منهای مطالعه یعنی خانواده‌ای با سطح فرهنگی پایین، قضاوت‌های نادرست، ناآگاهی و شناخت محدود از محیط اطراف، دایره لغوی بسیار محدود، ناتوانی در تحلیل مسائل، ضعف رویارویی با مشكلات، كم‌تجربگی، بیگانگی با مهارت‌های زندگی و... .

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، تست و مطالب روانشناسی
زندگي را بايد بسازيم
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰ ساعت 14:5 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
خيلي وقت‌ها اينجا و خيلي جاهاي ديگر صحبت از خانه و خانواده شده است. خيلي‌ها خيلي حرف‌ها در اين مورد زده‌اند و خيلي‌ها با بيشتر‌ آن حرف‌ها موافق بوده‌اند و خيلي‌هاي ديگر مخالف.

اما آن چيزي كه همه بر آن توافق داشته و دارند اين است كه خانواده مانند يك پيكر است. يك عنصر زنده كه از اعضاي مختلفي تشكيل شده است. اين پيكر اما نياز به تغذيه دارد؛ بايد چيزهايي به او بدهيم تا سرپا و سلامت بماند.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
دانلود ضمیمه چهاردیواری روزنامه جام جم 446
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰ ساعت 14:3 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
شاعران » آقبال ولی پور »دختر نور و قصهً شب تار
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰ ساعت 2:24 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دختر نور و قصهً شب تار 

دیگر ای دخترِ افسونگرِ نور
 بر سرِ بسترِ بی خوابی من
قصه روز مخوان
که به جانِ خورشید
از فکرِ
قصه مبهم و تکراری تو
می سوزم.
 
دیگر ای ساقی عصیانگرِ می
می در این ساغرِ مخمور مریز.
شوکرانِ شبِ تار
دیرگاهیست
که در ساغرِ ا ند یشهِ من
مهمان است.
سا غرم را بِشکن
که به روحِ مستی
فکرِ میخانهِ ویرانهِ روز
مثل طوفان بلا
ساقه نوگلِ نورستهِ عصیانِ مرا
می شکند.
 
دیگر ای قاصدِ خوشبوی بهار
بر در قصرِ زمستانزدهِ رؤیاها
مشت مکوب.
خوابِ شیرینِ مرا
مرده شوی حسرت
کشت و در زیرِ هزاران کابوس
به دلِ وحشتِ جاوید
سپرد.
راه خود گیر و برو
 که به عطرِ دلِ خونینِ گلِ سرخ قسم
تن این مرده نکام
از اندیشهً پیغامِ بهار
در ته قبرِ زمستانزده اش
می لرزد.
 
دیگر ای نغمه سرایانِ سپهر
در حریمِ سیهِ
تندرِ وحشی سکوت
نغمه خوانی مکنید.
پشتِ دیوارِ جنون-
دخمه تیرهِ عقل
گوشها کر شده است.
در دل شعله تنبور
بسوزانید عود.
تار را پاره کنید.
که به قانونِ دفِ خسته قسم
بوسه چنگِ شما
بر لبِ زخمه تار
زخم بر پیکرِ فرسوده من خواهد زد.
 
دیگر ای کوهِ بلند و مغرور
با عقابِ نگهت
طرحِ تند یسِ پر از یأسِ مرا
تا سر قله امید مبر.
پیکرِ سنگی افسانه من
دیر گاهیست که بر سینه سوزانِ کویر -
مادرِ تشنه نکامیها -
زنجیر است.
و شما
هرزه درانِ فاسق
راویانِ شبِ تار
ساقیانِ شوکر
مرده شویانِ کفن دزدِ زمستانِ سیاه
دخمه بانانِ سیه دخمه عقل
کوتوالانِ تباهی و سیاهی و بلا
بشتابید که مردی دیگر
می میرد.


شاعران » آقبال ولی پور »به بامداد بی غروب شعر ایران
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰ ساعت 2:24 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

به بامداد بی غروب شعر ایران

سنگین است و تلخ
سنگین تر از حاصلِ جمعِ وزنِ وزینِ مرده و تابوت.
تلخ تر از مویه های بی دریغِ واژه
در سوگِ شاعر و شعر.
تو هم به سرنوشتِ سرشت های پوینده پیوستی.
تو هم رفتی.
سفر به خیر و سلامت.
تمام حرفهای نگفته ، در سبدِ شعرهای نسروده -
توشه راهت.
به بدرقهِ میراثِ روحت نمی ایم.
پایی برای آمدنم نیست.
با ابرهای سیه پوش -
با گریه های بی قرار -
با نم نمِ نگاهِ اقاقی ها -
با خشک شبنمِ خونِ ارغوان -
با زلفهای تار وپریشانِ نوعروس های بی داماد -
با حجمِ اضطراب -
به دنبالِ خیلِ دخیلانِ پیکر و تابوت
قدم نخواهم زد.
فقط
در آسمانِ هشتم شعر
با رقصِ شعله ققنوس
در باغِ اینه های شکسته
به دیدارِ روحِ بی قرار و خسته ماهان
در ماورای خاطرة سرخِ خنجر و خاک
می ایم.
 
*******
می دانی ؟
نمی خواهم -
در گوشِ دخمه های کوچک این دوزخ
رفتنت را به نوحه بنشینم.
چرا که خود
پژواک نوحه قرنم
و نوحه سرایی
کار نوحه نیست.
می دانی ؟
نمی خواهم -
با خشت خشتِ دردهای رفتنت
مرثیه سازی کنم.
چرا که خود
عصارهِ مرثیه های جاویدِ اعصارم
و مرثیه پردازی
کار مرثیه نیست.
 
فقط و فقط
می خواهم
در فلق گاهِ غربتِ شفق
شعروارهِ خود را
میهمانِ سخاوتِ بامداد نمایم.
آنگاه
در سرزمینِ خوابِ گنگ های خواب ندیده
نعره برکشم :
الف . صبح زنده است
حتی اگر
الف . بامداد بمیرد.


شاعران » آقبال ولی پور »سه کفتار سیاه
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰ ساعت 2:23 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

سه کفتار سیاه

با بوی بنفشِ یاسها
ابرِ نسیم
بر جامِ تهی لاله ها می بارم.
آرام
بسانِ مرده ای در ته قبر
بر بسترِ یادِ غنچه ها می خوابم.
با چشمِ خموشِ اخترانِ تنها
در پهنه پوچِ این شبِ طوفانی
از مرگِ سپیده و سحر می گویم.
در نیمهِ مستورهِ ماهِ عریان
بر مرگِ شهاب های شب
می گریم.
با ساقه سبزِ سبزهِ های بی دشت
از رنگِ نگاهِ روزها
می گویم.
در حملهِ تند بادِ وحشی کویر
از خاطره واحه سپر می سازم.
با سحرِ نگاهِ مارهای تشنه
می پوسم و
در قمار
با خارِ بزرگ
آن خاطره های سبز را می بازم.
بر سینه دخترِ شفق روی افق
پستانِ سپیدِ ابر را می بویم.
با یادِ تمامِ می گسارانِ خمار
از میکده سینه او می نوشم.
سرمست زجامِ بوسه های نمدار
در پهنه قصرِ موی او می رقصم.
با پای خیال
می روم
نرم و سبک
تا شهرِ حریرِ موی شبرنگ او
ناگاه درونِ چینِ زلفِ سیهش
گم می شوم وبجای روزِ چشمش
در درهِ یک شبِ سیه می افتم.
باروحِ مسافرِ پرستوی بهار
از کوچه مشتاقِ سفرمی گذرم.
از پنجه بازِ پر طلایی خزان
با عشقِ بهار
می گریزم
اما
در کشورِ یخپوشِ زمستانِ سیاه
در یکقد می منزلِ سبزه و گل
با خنده پر فریبِ زاغی تنها
در دامِ کلاغهای یخ می افتم.
از درهِ زندگی د لمرده خود
با کوله شوقِ بوسه بر قامتِ کوه


شاعران » آقبال ولی پور »شبی اما...
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰ ساعت 2:23 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

شبی اما...

شبی در آتشِ خشمِ
خدای جاودانِ من.
خداوندانِ خواب آلودة آلوده می سوزند.
شبی در قطرهِ اشک
فرو افتاده ازچشمم
تمامِ چشمه های تشنة این دشتِ بی رؤیا
بسان ِچشمِ خونینم
ز قبرِ خاک می جوشند.
شبی خفاشهای شب
به قعرِ غارهای خود
ز بیمِ روز می پوسند.
شبی شب
کوچه هایش را
به پیشِ پای روزی نو
با چشمِ هزار اختر
چراغان می کند , اما
کدامین شب؟
نمی دانم
نمی دانم که تا آن شب
چندین اخترِ بی پر
به قربانگاهِ این بتهای ویرانگر
خموش وسرد
در طوفانِ تاریکی
بلا گردانِ فکرِ روز می گردند.
نمی دانم که تا آن شب
چندین چشم
در رویای بیداری
به میلِ داغِ شنهای
کویرِ خشک کابوسی حقیقی
کور می گردند.
 
نمی دانم که تا آن شب
چندین هرزة بد مست
در جامِ سرِ بلبل
ز خونِ نغمه می نوشند
هنگامی
که از تصویرِ مرگِ خود
برای لحظه ای
مغموم
یا مخمور می گردند.
نمی دانم که تا آن شب
چندین روزِ بی خورشید
چندین ماهِ بی رؤیا
چندین شامِ بی فردا
وچندین سالِ بی امید
در راه است.
نمی دانم که تا آن شب
کدامین قلعة خاموشِ بی شهزادة افسانه
زندانِ
مخوفِ دختر ماه است.
نمی دانم که تا آن شب
کدامین قطرةِ آوازهِ خوانِ چشمِ اقیانوس
حکایت گوی مرگِ جویبارِ خستة آه است.
نمی دانم نصیب من
از این راهِ بی انجامِ بی فرجام
کدامین د امِ رسوایی
کدامین چاله و چاه است.
نمی دانم
نمی دانم
به استغنای دانایان قسم
فرزانگانِ سرزمینهای نمی دانم
مرا از باتلاقِ بی کرانِ اینهمه کابوسِ بی پاسخ
به سوی ژرفنای آبی رؤیای دانایی
روان سازید.


شاعران » آقبال ولی پور »من و سکوت ومرگ
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰ ساعت 2:22 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

من و سکوت ومرگ

میانِ واحه سرسبزی از نگاهِ کویر
من و سکوت و مرگ
وشاخه ای ازسدر
سه روز رقصیدیم.
سکوت می خندید
و مرگ
درطپشِ بی قرار و تند نفس
سه بار بوسه به لبهای خنده او زد.
و من سه بار تمام
سوار گیسوی سیالِ سکرِ عطرِ سدر
به نکجا رفتم.
 
به سومین شب بود
سکوت آمد و بر بسترم دراز کشید
به عشوه با من گفت:
که طعمِ بوسه مرگ
چقدر تکراری است.
بیا و تا خواب است
 تو نیز از لبِ خندانِ خنده های من
 ستاره ای برچین. . . .
 
********
من و سکوت
 سه سال است
درخیالِ کویر
تمام شنها را
به جانِ خار قسم می دهیم ، ردی از
نگاهِ مرگ
و عطرِ غریبِ شاخه سدر
نشانمان بدهند.


شاعران » آقبال ولی پور »پشت شهر سیه قصه نور
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰ ساعت 2:22 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

پشت شهر سیه قصه نور

پشتِ شهرِ سیهِ قصه نور
در کویرِ ایمان
برکه ای بود
که از بارشِ عصیان و گنه پر شده بود .
 
پشتِ شهرِ سیهِ قصه نور
برکه ای بود
که در نیمه شبان شاهد بود
اخترانِ نکام
ساده و سرد
در آغوشِ هوسهای پلیدِ مهتا ب.
از پسِ لذتِ مغشوشِ هم آغوش شدن
غرقه در قطره خون
یک به یک می مردند.
 
پشتِ شهرِ سیهِ قصه نور
برکه ای بود
که ماه
هر شبِ سردِ خدا
با تن سیم وشش
فاحشه سان
در دل آن
ساق در ساقه لرزنده نیلو فرکی می پیچید.
و به طغیا نِ تمناهایش
زیر آوارِ جنون و شهوت
ساقه را له می کرد.
 
پشتِ شهرِ سیهِ قصه نور
برکه ای بود
که ماهیهایش
تا دمِ صبحِ خدا
در صفِ منتظمی
منتظر می ماندند
تا که یک بوسه و یک جرعه زهر
از لبِ جامِ لبِ ساقی هرجایی مه
نوش کنند.
 
پشتِ شهرِ سیهِ قصه نور
پشتِ آبادی ویران شده عشق و وفا
برکه ای بود که شبهای سیاه
پیکرِ سردش را
با کراه
بسترِ هرزگی ماهِ هوسران می کرد.
 ♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠
پشتِ شهرِ سیهِ قصه نور
در کویرِ ایمان
چاله ای هست
که در دورترین دره اندیشه کفر
شکلِ یک برکه لبریز از عصیان شده است.
 
پشتِ شهرِ سیهِ قصه نور
چاله ای هست
که در نیمه شبان
می بیند.
دخترِ هرزه ماه
سینه در سینه خاک
از غم و حسرتِ آغوشِ هزاران اختر
می گرید.
 
 
پشتِ شهرِ سیهِ قصه نور
چاله ای است
که ماه
هر شبِ سردِ خدا
در دل آن
ساقِ سیمینش را
فاحشه سان
روی خاشاک به جا ماندهِ نیلوفرها
می پیچد.
 
پشتِ شهرِ سیهِ قصه نور
چاله ای هست
که ماه
تا دمِ صبح خدا
در دل آن
مست از جامِ پر از زهرِ تمناهایش
به صفِ منتظمِ ماهی
می اندیشد.
 
پشت آبادی ویران شده عشق و وفا
پشتِ شهرِ سیهِ قصه نور
چاله ای هست
که شبهای سیاه
پیکرِ گرمش را
از سر شوق
گورِ سرگشتگی
ماهِ هوسران کردست.
 


شاعران » آقبال ولی پور »همیشه بی جواب
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰ ساعت 2:18 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

همیشه بی جواب

ای ای رهپوی گرد آلود
ای رویای نامیرای مرد
اینچنین آشفته حال و خشمگین
تا کجا؟
در جستجوی نکجاها می روی.
 
در مسیرِ هولناک ِشهرِ بی رنگی رنگ
با کدامین بوسه عریانِ تیغِ خاطره؟
بر گلوی عشقهای مهربان
سرخی خون
لذتِ اندوه
هرمِ آتشهای پنهان را
میهمانِ خاک زردِ کوره راهِ یادِ سردِ مرد
خواهی کرد.
 
در کجای بی قراریهای روحِ بی قرار مرد ؟_
این آتشفشانِ خامشِ فریاد
بر سریرِ حزنهای اضطراب آلود
تکیه خواهی زد.
 
ای ای عاصی ترین یاغی بندر گاهِ آرامش
ناخدای زورقِ اندیشه های درهمِ این مرد
اینچنین مواج
بر ا مواجِ این دریای طوفانی
تا کدامین ساحلِ افسانه ای دور؟
در پی داروی روحِ زخمی خورشید
پیکرِ بیداریت را
پیشِ تیغِ موجهای سرکشِ کابوس
جوشنِ رؤیای بیداری فردا می کنی.
 
با توام باتو
قلندر پیشه شبگرد.
وارث وارستگی رستِگان
ای رند
ای ایینه مستی.
تا به کی در کوچه های پیچ اندر پیچِ شهرِ خالی چشمم
دم به دم نقشِ نگاهِ َزندِگان ِ َزندهِ َزند یق _
منصورانِ َورجاوندِ دارستانِ یادِ زردِ ذهنِ خسته من را
زینتِ قابِ غبار آلوده ایینه های خواب خواهی کرد؟
 
باتو ام باتو
تو ای جاری ترین خونِ رگِ هستی
میهمانِ مهربانِ شهرِ روحِ شعر
ای رفیقِ همسفر
ای عشق
در گریزِناگریز از دامهای سخرهِ این واژه پردازانِ بی رؤیا
درکجای دفتر دل؟
در کدامین تکغزل؟
در کدامین بیت؟
در کدامین واژه؟
پنهان می شوی آخر.
 
سهم من از تو
بجز رسوایی جاوید
سهم من از تو
بجز آن نکجا آباد آشفته
سهم من از تو
به غیر از لذتی آغشته با اندوه
یا که فریادی
خموش و
بی قرارو
مرده و
محبوس
زیرِ تیغِ سینه سوز و سرکشِ امواجِ بیداری
 
سهم من از تو
بجز ایینه ای خالی
سهم من از تو
به غیر از سایه سنگینِ نامِ دار
ای سردارِ قلبِ خسته من
چیست؟


شاعران » آقبال ولی پور »اگر که عشق نباشد
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰ ساعت 2:18 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

اگر که عشق نباشد

 اگر که عشق نباشد
به سانِ یکه سوارانِ پهنه کابوس
شبی سوارِ مرکبی از نورِ مرگ خواهم شد.
و تا قیامتِ خاک
تمامِ مردهِ شومم را
از هفت خوانِ کینه افلاکیانِ بی فردا
گذار خواهم داد.
 
اگر که عشق نباشد
به روسیاهی این روزهای بی ناموس
شبی چراغ مرکبی بزمِ ننگ خواهم شد
و تا شکستنِ تک
شرابِ کهنه روحم را
از هفت خطِ مستی این خاکیانِ بی فردا
گذار خواهم داد.
 
اگر که عشق نباشد
به کور چشمی این عاقلانِ بی قاموس
شبی به قبرِ جنون مثلِ سنگ خواهم شد
و تا غمی غمناک
تمامِ پیکرِ فرسوده جنونم را
از هفت پرسشِ فرزانگانِ بی سودا
گذار خواهم داد.
 
اگر که عشق نباشد
در اوجِ وحشتِ افسانه های دقیانوس
شبی صلیبِ مقبره غارِ تنگ خواهم شد
و تا طلوعِ وحشی آن تک غروبِ وحشتناک
تفاله های همه خوابهای خوبم را
از هفت خوابِ کهنه این خفتگانِ بی غوغا
گذار خواهم داد.
 
اگر که عشق نباشد
درون ِکوچهِ اندوهِ پیرِ خسته توس
شبی شرابِ محفلِ پورِ پشنگ خواهم شد
و تا سکوتِ شهوتِ سودابه های بی ادراک
صدای سرخِ گلویم را
از هفتِ کوسِ وحشی تورانیانِ بی نجوا
گذار خواهم داد.
 
اگر که عشق نباشد
می
می
رم.


شاعران » آقبال ولی پور »تکه های پریشانی
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰ ساعت 2:17 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

تکه های پریشانی

یک عاشقانهِ بی عشق
یک ماهِ بی فروغ
دیوانِ بی غزلی
غرقِ واژه های دروغ
یک برگِ گیج
واله و حیران
گمگشته در توهمِ این جنگلِ شلوغ
با غنچه ای که سرد و سراسیبمه غرق شد
در رودخانه خونرنگ کوهسارِ بلوغ.
 
یک نازِ بی نیاز
به هنگامِ رقصِ تیغ
آرا مشی سترگ
پر از دردِ بی دریغ
یک آسمان ستارهِ خاموش
زیر میغ.
 
زندانِ نام نور
و اندیشه فرار
یک موج ِبی قرار
سیارکانِ گیج
معلق در این مدار.
 
یک فصل
بارشِ بارانِ آرزو
یک دشت
تشنه جادوی بوی خاک
یک رعد
خفته در آن ابرِ سینه چک
 
یک تک
منتظرِ رویشی دگر
در قصه های بارشِ یک فصلِ بی فریب
جلادِ جام
در طلبِ
خونِ سرخِ تک.
 
یک چشمِ نیمه باز
خیره به تصویرِ یک نگاه
یک پلک
مظهرِ صد پردهِ سیاه
نقاشِ معبدِ دل
خسته و خموش
در جستجوی نقشِ گمشده ای
در غبار آه.
 
یک قرن
در تدارک هنگامهِ عبور
یک لحظه بر خلافِ زمان
رو به ابتدا
یک سالِ تازه
ویک
عیدِ بی سرور
یک مرد
منتظرِ
بازگشتِ قرنِ غرور.
 
فریادی از سکوت
در این دشتِ بی سرود
بودی پر از نبود
و اوجی که بوسه زد
بر جای پای فرود.
 
رؤیای آتشِ زرتشت
در طپشِ
فواره های دود
خاکسترِ وجود
در هوسِ
موجِ گنگ رود.
 
یک مستِ هوشیار
و یک
جامِ بی شراب
مخمورِ هفت سالهِ این کوزهِ تهی
گمگشته در خرابی میخانه ای خراب
افسونِ چشمهِ می
در نگاهِ دشت
با دستهای سربی افسانهِ سراب
چون نقشه های زندگی
آب
شد بر آب.
 
یک چهرهِ سیاه
نهان در نقابِ شرم
پیوندِ قطبِ یخِ و
سینه های گرم
یک سنگ
خفته در آغوشِ خاک نرم.
 
یک جنبشِ اسیر
و یک پیله سکون
پروانه های عاقلِ شب
شعلهِ جنون
یک شمعِ غرقِ خون
با نوحه ای
که نیمه شب آمد
در قطره های خیرهِ اشکی
از چشمهای سردِ صدف بیرون.
یک مرد
یک شکیب
و نامی پر از فریب
این مرده های عجیب
صفهای سنگ
و زنبیلهای گورستان
یک قبرِ بی نصیب.
 
یک نفرتِ عظیم
و ایمانِ به کینه ها
یک قلبِ سنگ
در طپشِ
گیج ِسینه ها
یک گنج ِ خاک گرفته از
خاطراتِ دوست
یک مار ِشرزه
خفته بروی دفینه ها.
 
یک پرده از سکوت
و این نغمه سازِ کر
تاری شکستهِ به هنگامهِ غمِ
همبستری خنجرِ غدارِ هرزه در
با دخترانِ دف
آوازِ نابِ هق هقِ چنگانِ چنگزن
در سوگ تارِ تار
رقصِ عجیب ِجغد
به آهنگ فاخته
در جشنواره مرگ چکاوکانِ صدا
یک عودِ سوخته و خاموش
در شعله های سرکشِ یک پرده از نوا.
 
**********
 
 این یکه های یک
از آتشِ نگاهِ سه کفتار
از سحر خندهِ کرکسها
از ایلغارِ خیلِ کلاغان و زاغها
با یاری گناه
از جسمِ شهرِ مردهِ رؤیا
رؤیای زندگانی من
جای مانده اند.
 
ای دوستهای صمیمی
میراث خوارگانِ تشنه رؤیا
افسانه سازهای تباهی ومرگِ روح
ویرانگرانِ حرمتِ انسان و عشق و نور
این مانده های یکه من را
در غسلخانهِ رؤیای مرگِ شب
با اشکهای روز بشویید.
آنگه
تمامی آنهارا
پیچیده در کفنِ کابوس
آرام و باشکوه
به تابوتِ ترسهای کهنه نهید.
پس از آن
با دستهای سخاوتِ افسانه ای خود
تابوت را ، ز روی رحم و مروت
در یک شبِ سیاه
به یک قبرِ مستمند و فقیر
هدیه کنید.


شاعران » آقبال ولی پور »قصه دیوار و دخترکان معبد شیوا
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰ ساعت 2:16 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

قصه دیوار و دخترکان معبد شیوا

 تمام قصه دیوار
زندگی من است.
من آرزوی روزنه را
در عمقِ دخمه چشمانم
به قتلگاهِ نگاهِ شهوتِ شب بردم.
من سقفِ کاذبِ زندانم
و هیچگاه
خیالِ آرامِ میله های عزیز را
با داستانِ پوچِ رهایی
بر هم نمی زنم.
ای غرقه در توهمِ کابوسِ ابرها
از من مخواه
که در خوابِ خیره پلک
به میهمانی رؤیای رنگها بروم.
 
از من بترس
چلچله مغموم
من برای د یوِ سکوت
بستری نرم دوخته ام
از بالهای صدا.
********
 من از تصورِ مرگ ِمسیح
بر چلیپای نور
زنده می گردم.
و سالهاست
که با اعتبارِ مرگ
از حجره های کوچک بازارِ زندگی
هر روز
آرزوی روزِ دگر را
نسیه می برم.
و چو بخطِ هوسهایم
هنوز پر نشده.
مرا با شما
صاحبانِ فروشگاهِ عشقهای زنجیره ای
که آبروی نقد می خواهید
و دیگر هیچ
هیچ حسابی نیست.
 
ای دوره گردِ عشق فروش
با طپشهای اشتیاق
مرا به خویش مخوان
مشتری نقدِ قلبِ تو
در جمعه بازارهای هرزه دری
پرسه می زند.
********
 تمام وحشتِ گورستان
در رودِ روحِ یاغی من
جاریست.
من
با مرده های بی شمار
پیوند خورده ام.
و هرشب
با پای شو مِ خیالِ ولگردم
تابوتِ تازه تری را
تا ما ورای قصه گیسوی کهکشان
تا جامِ قبرِ شهوتِ ناهید
تشعیع می کنم.
 
از من فرار کن ای ماهِ نرم موی
ورنه در شبِ رؤیای پوچِ نور
ترا به بی شماره ترین پیوندهای مرده خود
پیوند می زنم.
********
 بیهوده داستانِ سبزِ گلستان را
در گوشِ من مخوان.
از دستهای سنگی خود
بر ساقه های لاغرِ تندیسِ یک درخت
شاخه می سازم.
آنگاه
در سپیده گاهِ طلوعِ برگ
قصه پوچِ اطلسی ها را
به حکمِ غیر قابلِ برگشتِ دادگاهِ خزان
بر شاخه های سنگی خود
دار می زنم.
********
 از انتهای خواب می ایم
و یک تیمارستان مجنون
دست در دست
یک عالمه جنون.
در کوله بارِ پارهِ عقلم
می رقصند.
ای خفته بر بالهای بیداری
در کو چه باغهای خوابهای دیوانهُِ من
قدم مزن.
مباد اینکه
رقاصگانِ کولی عقلم
فرشهای فلسفه ات را
با کفشهای بی قرار و خاکی خود
پاره تر کنند.
********


شاعران » آقبال ولی پور »رقصِ دخترِ مرگ
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰ ساعت 2:16 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

رقصِ دخترِ مرگ

آسمان
آسمانِ خستهِ شب
باز با چشمهای بیدارش
شاعری را به ره نشسته و باز
از فراسوی کهکشانِ صدا
تک شهابی به هیئتِ فریاد
رو به سمتِ سکوت می تازد.
گوش کن-
آخرین رسولِ صدا
با مزامیرِ نورمی اید.
گوش کن-
با گلوی خسته ماه
نور در ضجه ای به وسعتِ هیچ
بیخِ گوشِ نگاه
می نالد.
گوش کن-
یک ستاره زخمی
پشتِ گیسوی خوشهِ پروین
آخرین قطعه نفسها را
در همایونِ نور
می خواند.
 
باز امشب ستاره مغرور
در پی سکرِ عطرِ دخترِ مرگ
سر به پای نسیم می ساید.
باز بانوی موطلایی مرگ
بی خبر از ستارهِ زخمی
در وزشهای ناله یک جغد
روی بالِ نسیم می رقصد.
گوش کن-
از فضای گورستان
نغمه تار و عود
می اید.
 
بازهم
آخرین رسول صدا
غرقه در سحرِ رقصِ دخترِ مرگ
بر صلیبِ سکوت
می خشکد.
گوش کن-
حوری بهشتی مرگ
با طپشهای بی دریغِ تنش
رو حِ او را به خویش می خواند.
 
آسمان
آسمانِ خسته شب
با همان چشمهای بیدارش
شاهدِ وصلِ شاعر و مرگ است.


اگر می‌خواهید نامزدی موفقی داشته باشید
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰ ساعت 1:2 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

 اگر می‌خواهید نامزدی موفقی داشته باشید

امروزه بیش از هر زمان دیگری تعاریف متفاوت از دوران نامزدی در بین خانواده‌های ایرانی رواج دارد. عده‌ای نامزدی را به معنای آمادگی دختر و پسر برای تشكیل زندگی مشترك می‌دانند كه بعد از مراسم خواستگاری با رد و بدل كردن حلقه ازدواج آغاز می‌شود

و با عقد رسمی پایان می‌گیرد و تنها اقوام درجه اول دختر و پسر از آن آگاه هستند. در مقابل نیز برخی از خانواده‌ها پس‌از خواستگاری و توافق در امر ازدواج، دختر و پسر را به عقد موقت در می‌آورند تا در این مدت نسبت به یكدیگر آشنایی بیشتری پیدا كرده و این امكان را داشته باشند..

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی، جوانان
چرا عروس ها و مادرشوهرها به تفاهم نمی رسند؟
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰ ساعت 1:1 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

چرا عروس ها و مادرشوهرها به تفاهم نمی رسند؟

دکتر فرید براتی سده، روانپزشک و مشاور در امور خانواده دعوای قدیمی عروس و مادر شوهر را دستمایه مطلب جدیدش قرار داده و دلایل این اختلاف همیشگی را تحلیل کرده است.

دکتر براتی توضیح داده است : الگوی قالبی یا به عبارت بهتر، تصوری که از مادرشوهر یا مادر زن در ایران وجود دارد موجودی غالب است که طرف مقابلش، یعنی داماد و بیشتر عروس را مغلوب و مطیع خود می خواهد


و از این جا در ارتباطات بین عروس یا داماد و مادرشوهر یا مادرزن شکلی از روابط پیش می آید که سرانجام به اختلافات بین زن و شوهر می انجامد دعوا و اختلاف هم از این جا شروع می شود


که عروس و داماد کلام یا رفتار (گفته ها و اعمال) مادرزن یا مادرشوهر را نوعی دخالت در زندگی خود می دانند و رفتار آنها را اهانت به خود تلقی می کنند


از طرف دیگر، مادرزن یا مادرشوهر هم انتظار دارند که عضو تازه خانواده احترام آنها را نگه دارد و جایگاهی خاص برایشان در نظر بگیرد.


وی درباره علت این اختلافات عنوان کرده است : به نظر روان شناس ها، پسر برای مادر ثمره تلاش ها و درگیری عاطفی اوست. وقتی می بیند که پسرش به سمت زن دیگری رفته،


با خود می اندیشد که مبادا تأثیرش را بر فرزندش از دست داده باشد. او وجوه این تأثیر را در اطاعت قبلی فرزند از خود، در مراقبتی که فرزند از او می کرد و در احترامی که به وی می گذاشت می بیند


و چون احساس می کند که پسرش دیگر به حد سابق از وی اطاعت نمی کند و برایش احترام قائل نیست یا به اندازه کافی از او حمایت و مراقبت نمی کند احساس می کند که فرزندش دیگر از وی تأثیر نمی پذیرد. از سویی، زن دیگر که در این جا عروس است هم نمی تواند بپذیرد


که شوهرش احساس امنیتی را که انتظار دارد از او دریغ کند و انتظار دارد شوهر صددرصد عشق و محبتش را صرف او کند. از این جاست که تعارض مادرشوهر و عروس بروز می کند. بررسی ها نشان می دهد که حتی اگر عروسی احترام بالایی برای مادرشوهرش قائل باشد


و بین آنها کمترین حد تعارض و اختلاف وجود داشته باشد، باز هم از نظر روان شناختی نوعی گسست بین آنها وجود خواهد داشت. دکتر براتی در ادامه به نتایج تحقیق دکتر تری آپتر، روان شناس دانشگاه کمبریج، در این باره اشاره کرده و سپس برخی شکایت های رایج عروس و مادرشوهر از یکدیگر را عنوان کرده است.


منبع:خبرآنلاین



:: موضوعات مرتبط: زنان
غذاهایی برای داشتن رابطه جنسی بهتر
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰ ساعت 0:59 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
اگر امروز رژیم غذاییتان را به طرز صحیحی تنظیم کنید مطمئن باشید که بهترین رابطه جنسی را خواهید داشت و هر روز بهتر و بهتر می شوید.

مقاله ای که پیش روی شماست براساس این نظریه است که ...

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زناشویی، پزشکی و سلامت
آیا زندگی مجردی تعداد خواستگار را کم می‌کند؟!
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰ ساعت 0:58 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
احتمالا شما هم با دخترانی مواجه شده اید که بدلیل کار و یا تحصیل در خانه‌های مجردی سکنی می‌گزینند. این مساله در میان دانشجویان دختری که از شهرستان‌های کوچک برای تحصیل به شهرهای بزرگ می‌آیند بیشتر دیده می‌شود.


اما موضوع دختران مجردی که در شهرها به تنهایی و در خانه‌های مستقل زندگی می‌کنند یکی از مواردی است که کارشناسان و صاحبنظران زیادی به آن پرداخته‌اند و به بیان محسنات و معایب این موضوع اشاره کرده‌اند.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، جوانان
جلوگیری ازکم شدن تمایلات جنسی در زندگی زناشوئی
دوشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۰ ساعت 0:55 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

 جلوگیری ازکم شدن تمایلات جنسی در زندگی زناشوئی

در تجربه به من اثبات شده که از مهمترین متغیرهایی که می تواند در شادی زندگی مشترک نقش مهمی را ایفا کند، عجیب بودن، تازگی، و حس بالای زوجین در ارضای نیازهای یکدیگر است.


یکی از دلایلی که رابطه جدید و یا هر کار دیگری را میتواند جالب توجه کند این است که زوجین می خواهند به یکدیگر لذت بخشند و همین امر خود منجر به خلق خلاقیت و تحریک جنسی می شود.

یکی از چالش هایی که در زندگی مشترک مطرح می شود، این است که کاری کنیم تا رابطه، تازه و با شور و نشاط باقی بماند. یکی از عوارضی که روانشناسان امروزه در روابط به وفور مشاهده می کنند،


این است که پس از گذشت مدت زمانی رابطه زوجین تبدیل به رابطه خواهر و برادری می شود و رابطه جنسی هیچ نقشی را در زندگی آنها بازی نمی کند و نتیجتاً جایگاه اولیه خود را از دست می دهد.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زناشویی
ده کلید طلایی که زن شیک باید داشته باشد
دوشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۰ ساعت 0:53 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
مجلات مختلف همچون الی و ووگ چیزهای زیادی در مورد نحوه لباس پوشیدن می گویند، اما واقعیت این است که زنان همانند مردان نیاز به چیزهای دارند که داشتن آنها برای اینکه شیک و مد باشند، ضروری است و بدون آنها مثل این است که یک راهبه و فرد روحانی بدون دعا و نماز باشد.

1) یک پیراهن مشکی:
داشتن آن برای هر زنی ضروری است. این لباس اشخاصی مانند آدری هیپبرن درفیلم صبحانه ای برای تیفانی و مونیکا بلوچی در فیلم مالن را ماندگار کرد. پیراهن مشکی لباسی است که می توان آن را در تمام موقعیتها و در هر زمان و مکانی پوشید.

2یک کیف دستی شیک و با کیفیت خوب:
کیف هایی که از مواد خوبی تهیه شده باشند و ظاهر شیکی داشته باشند، باعث می شوند که به شما توجه شود. کیف نخستین چیزی که افراد متخصص مد و خوش سلیقه در افراد مشهور به آن توجه می کنند.

3) عینک آفتابی:
عینکها مکمل صورت شما هستند و زمانی که آن را به چشم می زنید، شما را اسرار آمیز و مرموز نشان می دهند.

۴) یک دستبند یا النگوی طلا:
به شما زیبایی و شیکی خاصی می بخشد. خصوصا اگر دستبندی داشته باشید که نام شما در سرتاسر آن نوشته شده باشد.

۵) عطری گرانبها و خوشبو:
بوی فریبنده و برانگیزنده عطری عالی، حسی از جذابیت و فریبندگی و مرموز بودن را به شما می بخشد. این عطر باعث می شود که فردی آن را بو کرده است، بخواهد تا شما را بشناسد و اسرار شخصیت شما را بداند.

۶) کفش هایی عالی با پاشنه بلند:
این کفش ها ظاهر شما را برازنده تر می کنند و با آنها زیباتر قدم بر می دارید.

۷) کت پوست و خز یا کتی از چرم عالی:
خواه شما به خز اعتقاد داشته باشید یا نه( در این صورت می توانید از نمونه مصنوعی استفاده کنید) یک کت خز همیشه قابل پوشیدن است و همیشه زیبا و شیک است. خزهای گران قیمت، پوست سمور و روباه است و نمونه ارزان، پوست و خز خرگوش است. یادتان باشد یک کت از چرم بسیار عالی می تواند جایگزین یک کت خز شود.

۸) یک ساعت جواهرنشان و شیک:
نیازی نیست که مارک خیلی معروف و گرانی باشد. فقط کار کند و شیک و زیبا باشد.

۹) روسری های ابریشمی:
این نوع روسری ظاهر شما را بهتر نشان می دهد و هیچ وقت از مد نمی رود.

۱۰) اعتماد به نفس:
اینکه لباس را به خوبی بپوشید و با اعتماد به نفس رفتار کنید، هیچ هزینه ای برای شما ندارد. خودتان باشید و به خودتان اعتقاد داشته باشید.

منبع:وطن دوستان ایرانی



:: موضوعات مرتبط: زنان
جراتمندباش بدون تجاوزبه دیگران
دوشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۰ ساعت 0:52 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
آیا در بیشتر موارد در می یابید كه دیگران شما را مجبور می كنند مثل آنها فكر كنید و با آنها همرای شوید؟ آیا ابراز احساسات مثبت و منفی خود را به شكل آزادانه و صادقانه دشوار می یابید؟ آیا گاه كنترل خود را از دست می دهید. و نسبت به دیگران كه چندان هم مقصر نیستند، خشمگین می شوید؟ پاسخ مثبت به هر یك از سوالات فوق، دلالت بر مشكل فقدان جراتمندی دارد.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
این 11 نکته را در خواستگاری رعایت کنید
دوشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۰ ساعت 0:50 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

این 11 نکته را در خواستگاری رعایت کنید

برخی از دختر و پسرها به دلیل عدم تجربه در مراسم خواستگاری، نکات ظریف و در عین حال مهم را نمی دانند.«مرتضی بذرافشان» دکترای علوم و معارف اسلامی، مشاور در امور مهارت‌های زندگی در این باره به برنا می‌گوید: خواستگاری به عنوان یک مراسم پیشنهاد

برای ازدواج از جانب خانواده پسر به دختراست که می‌تواند از جانب دختر به پسر باشد و هیچ لزومی ندارد حتما از طرف پسر به دختر باشد. در خواستگاری باید یک سری نکات رعایت شود تا هم مراسم رسمی‌تر باشد و هم آداب فرهنگی ایرانی رعایت شود.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، جوانان
بهترین دوران شناخت جنس مخالف چه سنی است؟
دوشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۰ ساعت 0:49 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

 بهترین دوران شناخت جنس مخالف چه سنی است؟

"زهره رحيمي" عنوان كرد: تمايل به ارتباط با جنس مخالف يك نياز طبيعي است؛ بايد نياز به اين گونه ارتباطات با خانواده‌ها در ميان گذاشته شود.

وي اظهار كرد: تمايل به ايجاد روابط دوستي يك نوع هنجار است اما بدون مديريت صحيح، مي تواند به صورت يك نوع ناهنجاري بروز كند.

رحيمي يادآور شد: نياز به جنس مخالف در بيشتر افراد يك پديده ذاتي تلقي مي‌شود اما بايد نوجوانان و جوانان در ايجاد اين ارتباطات دقت کافي داشته باشند.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی، جوانان
راههای تشخیص تازه بودن ماهی
یکشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۰ ساعت 10:1 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
شناخت ماهی در هنگام خريد ماهي بهتر است به اين نكات توجه كنيد.
1-بوي ماهي تازه به هيچ وجه نامطبوع نيست , بوي زهم , ناشي از ماندگي ماهي است .
2-ماهي تازه داراي چشمهاي برجسته و براق است . فرو رفتگي و تاري چشم ناشي از فريزر شدن ماهي است .
3-فلس هاي ماهي تازه كاملاً براق و ليز است و به پوست چسبيده است و به آساني جدا نمي شود ولي چروكيدگي و سستي فلس و ماندن جاي انگشت روي پوست ، نشانه ماندگي ماهي است .
4-زماني كه دم ماهي را در دست ميگيريد ماهي بايد كاملاً استوار درجاي خود بايستد . گوشت ماهي تازه سفت است و حالت لاستيكي دارد و به استخوان چسبيده . حالت خميري و رنگ كدر و مات دليل بر ماندگي ماهي است . البته گوشت بعضي از ماي ها مانند شير و غباد نرم است و نرمي آن دليل بر موارد فوق الذكر نيست .
5-آبشش ماهي تازه قرمز است و بوي نامطبوع نمي دهد . آبشش ماهي مانده به رنگ خاكستري مايل به قهوه اي است و مايع لزج و بدبويي روي آن را مي پوشاند .
6-مقدار گوشت ماهي نر بيشتر از گوشت ماهي ماده است .



:: موضوعات مرتبط: هنر در خانه
خیانت، مد شده است
شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۰ ساعت 23:50 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
در حال حاضر روابط زن و مرد در جامعه باید آسیب‌شناسی شوند تا بفهمیم مسایلی مانند خیانت كه در روزنامه ها و در مراكز مشاوره دیده می شود چگونه پیش آمده است. به عنوان یك مشاور تاكید می‌كنم اكثر مراجعانی كه نزد روان‌شناسان می‌روند مسایلی نظیر ارتباط با فردی غیر از همسرشان را مطرح می‌كنند.

در روزنامه‌ها نیز چنین حوادثی را كه گاه منجر به جنایت شده به وفور می‌توان دید و به نظر می‌رسد این نوع روابط كه جامعه و فرهنگ نام خیانت را برای آن انتخاب كرده‌اند به نوعی مد یا مسری شده است. اینكه خیانت در جامعه وجود دارد یك حقیقت است و باید بپذیریم این رفتار و تنوع طلبی در اكثر مواقع از سوی مردان شروع شده. تشویق مردان یا دادن آزادی به آنها برای داشتن روابط متعدد باعث از بین رفتن قبح خیانت و عصیان زنان شده است.

در گذشته زنان با تفكر سنتی خیانت مردان را تحمل می‌كردند و اسم گذشت و فداكاری روی این رفتار گذاشته‌اند، اما در حال حاضر تكرار خیانت از سوی مردان باعث شده زنان فكر كنند دیگر نیازی به نجابت نیست و رفتار متقابل را پیشه می‌كنند. درواقع تفكر سنتی «خوب بودن» از بین رفته و جایگزینی ندارد. می‌توان گفت این اخلاق است كه از بین رفته و ضد اخلاق جای آن را گرفته است. در پرونده اخیر مردی، بعد از اطلاع از خیانت همسرش، مرد مورد علاقه او را به قتل رسانده است. این زن ادعا می‌كند چون شوهرش معتاد بوده و او را دوست نداشته، با فرد دیگری ارتباط برقرار كرده است، در حالی كه چنین دلایلی قابل قبول نیست چون در چنین شرایطی امكان طلاق برای زن فراهم است و این شخص می‌تواند با اثبات عسر و حرج یا گذشتن از حقوق شرعی خود طلاق بگیرد.

متاسفانه زنانی وجود دارند كه به همسران‌شان خیانت كردند و معتقدند چون همسرشان آنها را تامین می‌كند پس باید به زندگی با او ادامه بدهند. بسیاری از آنها می‌توانند جدا شوند اما فقر مالی در صورت مستقل شدن آنها را آزار خواهد داد.

در حال حاضر تعدادی از زنان در جامعه ما به آینده امیدی ندارند و به دنبال فردی هستند كه به او تكیه كنند، آنها در واقع با ازدواج قصد تامین مالی خود را دارند. از طرفی این ادعا كه من شوهرم را دوست نداشتم و به همین دلیل خیانت كردم یك بهانه است، بهانه‌ای برای اینكه افراد شروع به پنهانكاری كنند. همان‌طور كه ذكر كردم تفكر خیانت بین برخی افراد یك مد و فرهنگ تبدیل شده و چون قانون و فرهنگ چنین اجازه‌ای را به مردان داده است زنان نیز رفتار متقابلی را انجام می‌دهند اما چون محتاج‌ترند، محتاط‌‌تر رفتار می‌كنند و طلاق نگرفتن را نشانه زیركی خود می‌دانند. این در حالی است كه همین رفتار منجر به جنایت می‌شود. البته این رفتار شامل مردان هم می‌شود، مردانی كه در خانه همسرشان از بچه‌ها مراقبت می‌كند و خودشان بیرون از خانه با فرد دیگری رابطه دارند.

مردان جامعه به جای اینكه دنبال زنان فرهیخته باشند در جست‌وجوی زنانی با ظاهری زیبا هستند. همین باعث شده مردان دایم به فكر ظاهر بهتر باشند تا خود را ثروتمندتر نشان دهند، مجموعه این رفتارها زمینه را برای خیانت و جنایت فراهم می‌كند. در این میان همه افراد جامعه در به وجود آمدن این طرز تفكر سهیم هستند و من راه‌حلی برای آن پیشنهاد نمی‌كنم، چرا كه جامعه به طور خودكار مكانیسم دفاعی لازم را انتخاب می‌كند.

به نظر من در حال حاضر نمی‌توان توصیه‌ای برای اصلاح جامعه داشت و توصیه‌ها تكراری شده‌اند. این در حالی است كه جامعه به سمت جهانی شدن پیش می‌رود اما افراد ظرفیت، تفكر و آموزش لازم برای زندگی در چنین جامعه‌ای را ندارند و دچار تضاد می‌شوند.

در نهایت كارصحیح ، این است كه زنان به لحاظ اقتصادی مستقل باشند تا با مردی كه دوستش دارند ازدواج كنند. اینكه ما بخواهیم جامعه را با پیشنهاد عوض كنیم نه‌ تنها شدنی نیست بلكه غیرعلمی هم هست.

منبع :روزنامه شرق



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، تست و مطالب روانشناسی، جوانان
10 بـاور غلـط درباره رابـطه زنـاشـویـی
شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۰ ساعت 23:49 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
10 بـاور غلـط درباره رابـطه زنـاشـویـی

شناخت این باورها به شما كمك می‌كند یك رابطه زناشویی موفق داشته باشید.

در یك رابطه زناشویی حتما باید دخول انجام شود. اصطلاح «رابطه جنسی كامل» این تصور را ایجاد می‌كند كه رابطه زناشویی بدون دخول، ناكامل است. این تصور اشتباه است. برخی تصور می‌كنند دخول باعث رسیدن به
اوج لذت جنسی در زن می‌شود اما برای بسیاری از زنان دخول به تنهایی باعث رسیدن به ارگاسم نمی‌شود.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زناشویی، جوانان
روش تمیزکردن مبل‌ها
شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۰ ساعت 23:45 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
بخار متصاعدشده از دستگاه بخارشوی به وسیله مقدار اندکی آب تولید می‌شود و همین حجم اندک باعث می‌شود رطوبت کم و بخار با حرارت بسیار بالا درون سطوح و درزها نفوذ کند و به تمیزی آنها منجر شود

این بخار معمولا برای سطوح هایپرآلرژن هم قابل استفاده است و چون در آن از هیچ ماده شوینده شیمیایی استفاده نمی‌شود، خطری برای مبتلایان به آلرژی در بر ندارد. حرارت بالای این بخار می‌تواند قارچ‌ها و باکتری‌های مبلمان را از بین ببرد و خانه‌تان را عاری از آلرژی کند. در مورد استفاده از شامپو فرش برای نظافت مبلمان هم باید بگویم که این محصولات، آلودگی را درجا از بین می‌برند اما چون مبل پس از شامپو فرش کشیدن، دیگر آب‌کشی نمی‌شود و در آن باقی می‌ماند و خشک می‌شود، این می‌تواند باعث پخش ذرات آلودگی در سطح مبل شود. پس بهتر است بعد از شامپو کردن مبل‌های‌تان، با یک بخارشوی یا جاروبرقی معمولی، ذرات آلوده روی مبل‌ها را از بین ببرید.

منبع:iranvij.ir



:: موضوعات مرتبط: هنر در خانه
فکربکر برای آپارتمان
شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۰ ساعت 23:45 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
استفاده از طرحها و رنگهای شلوغ و غالب در اتاقهای کوچک، باید با احتیاط و مقتصدانه انجام شود. به جای انتخاب رومبلی های پر رنگ با طرحهای درشت، از ...
فکر بکر برای آپارتمان های کوچک
در ادامه مطالب مربوط به چیدمان وسایل خانه و با توجه به اندازه آپارتمانهای امروزی، مطلبی در باره چگونگی چیدمان فضاهای کوچک و ریزه کاریهای مربوط به آن را از مجله اینترنتی Better Homes & Gardens برایتان تهیه کرده ایم.

در این نکات کوچک خواهید دید که چگونه دکوراتورهای حرفه ای از فضاهایی محدود، به بهترین شکل استفاده میکنند. آنها بیشتر اوقات با اتکا به این نکات، بیننده را به این تصور وا میدارند که فضا، از آنچه آنها میبینند بزرگتر است.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: دکوراسیون
چگونگی انتخاب رنگ لباس
شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۰ ساعت 23:42 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
چه رنگی به شما می‌آید؟

آیا تا به حال به این موضوع دقت کرده‌اید که چرا برخی رنگ‌ها بیش از باقی رنگ‌ها به شما می‌آیند؟ طبق گفته کارشناسان، برای آنکه بدانید چه رنگی هارمونی بیشتری با بدن شما دارد باید سه مورد را مدنظر بگیرید: رنگ مو، رنگ چشم و رنگ پوست. برای به‌دست آوردن اطلاعات بیشتر پای صحبت‌های خانم سارا عظیم‌زاده، کارشناس طراحی لباس و آرایش نشسته‌ایم.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: مد و لباس