هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » آقبال ولی پور »به بامداد بی غروب شعر ایران
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰ ساعت 2:24 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

به بامداد بی غروب شعر ایران

سنگین است و تلخ
سنگین تر از حاصلِ جمعِ وزنِ وزینِ مرده و تابوت.
تلخ تر از مویه های بی دریغِ واژه
در سوگِ شاعر و شعر.
تو هم به سرنوشتِ سرشت های پوینده پیوستی.
تو هم رفتی.
سفر به خیر و سلامت.
تمام حرفهای نگفته ، در سبدِ شعرهای نسروده -
توشه راهت.
به بدرقهِ میراثِ روحت نمی ایم.
پایی برای آمدنم نیست.
با ابرهای سیه پوش -
با گریه های بی قرار -
با نم نمِ نگاهِ اقاقی ها -
با خشک شبنمِ خونِ ارغوان -
با زلفهای تار وپریشانِ نوعروس های بی داماد -
با حجمِ اضطراب -
به دنبالِ خیلِ دخیلانِ پیکر و تابوت
قدم نخواهم زد.
فقط
در آسمانِ هشتم شعر
با رقصِ شعله ققنوس
در باغِ اینه های شکسته
به دیدارِ روحِ بی قرار و خسته ماهان
در ماورای خاطرة سرخِ خنجر و خاک
می ایم.
 
*******
می دانی ؟
نمی خواهم -
در گوشِ دخمه های کوچک این دوزخ
رفتنت را به نوحه بنشینم.
چرا که خود
پژواک نوحه قرنم
و نوحه سرایی
کار نوحه نیست.
می دانی ؟
نمی خواهم -
با خشت خشتِ دردهای رفتنت
مرثیه سازی کنم.
چرا که خود
عصارهِ مرثیه های جاویدِ اعصارم
و مرثیه پردازی
کار مرثیه نیست.
 
فقط و فقط
می خواهم
در فلق گاهِ غربتِ شفق
شعروارهِ خود را
میهمانِ سخاوتِ بامداد نمایم.
آنگاه
در سرزمینِ خوابِ گنگ های خواب ندیده
نعره برکشم :
الف . صبح زنده است
حتی اگر
الف . بامداد بمیرد.