هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

بالاخره ازدواج، خوب است یا بد؟
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 23:6 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

بالاخره ازدواج، خوب است یا بد؟

اگر ازدواج خوب است، پس چرا این همه طلاق و نارضایتی؟ ظاهرا به نظر می رسد که باید سوال اولیه را، جور دیگر یا جورهای دیگری مطرح کنیم تا بتوانیم به جواب های درست تری برسیم.


پرسیدن این سوال، بدیهی به نظر می رسد. یعنی انگار که بپرسیم اکسیژن برای بدن، خوب است یا نه. از آنجایی که بشر، اجتماعی آفریده شده و نیاز به حس مالکیت و ایجاد خانواده و آرامش هم دارد، پس می توان ازدواج را توجیه کرد.


از آنجایی هم که نهاد خانواده، مانند نهادهای آموزش و پرورش و نظام سیاسی و...، جزو نهادهای ابتدایی و بدیهی هر اجتماعی است، باز این اتفاق را می توان توجیه کرد.

اگر ازدواج خوب است، پس چرا این همه طلاق و نارضایتی؟ ظاهرا به نظر می رسد که باید سوال اولیه را، جور دیگر یا جورهای دیگری مطرح کنیم تا بتوانیم به جواب های درست تری برسیم.

امروز امر ازدواج در کشور ما، دچار دگردیسی ها و تغییراتی شده است. هدف ابتدایی از ازدواج، تحت الشعاع اهداف فرعی و حاشیه ای آن قرار گرفته و کم رنگ تر شده است.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی، جوانان
چه کسی رئیس زندگی است
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 23:4 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

● نکاتی که باید پیش از ازدواج با تفاوت سنی معکوس بدانید

با توجه به شرایط فعلی جامعه و افزایش تعداد ازدواج هایی که زنان از مردان بزرگتر هستند، دیگر مشاوران مانند گذشته با این نوع ازدواج ها به شدت مخالفت نمی کنند بلکه تصمیم نهایی را بیشتر به خود فرد و شرایط فکری و روحی اش واگذار می کنند. یعنی اگر این اختلاف سنی معکوس، برای هر دو نفر و خانواده های آنها قابل هضم باشد، از ظاهر دو طرف قابل تشخیص نباشد و دختر و پسر در درک متقابل به مشکل برنخورند، در زندگی آینده هم مشکلی جدی به وجود نخواهد آمد. در چنین ازدواجی دو طرف باید سعی کنند که جایگاه های واقعی خود را علی رغم این تفاوت سنی پیدا کنند. یعنی زن در جایگاه زن خانواده باشد و نه مادر. و مرد در جایگاه مرد و تکیه گاه و شوهر باشد، نه پسر خانواده.

● به طور کلی این نوع ازدواج چند پاشنه آشیل دارد که باید به آنها توجه کنید:

▪ باید در نظر داشت که مطابق با عرف جامعه ایرانی بزرگتر بودن زن از مرد چندان پسندیده نیست و نگرانی از بزرگتر بودن سن دختر از پسر به دلیل مشکلات احتمالی است که در آینده به وجود می آید.

▪ وقتی زن از مرد بزرگتر باشد عمدتا قدرت مدیریت و کنترل بیشتری در زندگی دارد و از طرف دیگر این مرد است که دوست دارد مدیر زندگی زناشویی شود. این مساله هم در رابطه شما و همسرتان تاثیر می گذارد و هم در شیوه های فرزند پروری و گاه دیده می شود که پدر نقش سایه ای پیدا می کند.

▪ تناسب در شرایط دختر و پسر و کفویت کمک می کند در آینده بدون اینکه انرژی زیادی صرف شود هماهنگی در نگرش ها وجود داشته و تفاهم ایجاد شود

▪ مساله دیگری که جای بررسی دارد نظر خانواده های دو طرف در مورد این انتخاب است. آیا خانواده ها با این مساله مشکلی ندارند؟ مخالفتی نکرده اند؟ مخالفت والدین در امر ازدواج فرزندان عمدتا نتایج خوبی به همراه ندارد چرا که این مخالفت تا بعد از ازدواج هم ادامه یافته و حتی موجبات تنش و اختلاف دایمی را ایجاد می کند.

▪ رشد و بلوغ دو طرف شرط اصلی و اساسی در این نوع ازدواج است. شما هر قدر فارغ از کلیشه های رایج تصمیم گیری کنید، باید قبول کنید که به طور طبیعی بلوغ شخصیتی پسران دیرتر از دختران اتفاق می افتد. مگر پسری که در شرایط خاصی رشد کرده، متکی به خود و خود ساخته است، به خانواده سرسپردگی و وابستگی مالی و فکری ندارد، خوب فکر می کند و عاقلانه تصمیم می گیرد. چنین فردی حتی اگر از همسرش کوچکتر باشد، باز می تواند زندگی را کنترل کند و مرکز ثقل یک خانواده باشد.

▪ تناسب در شرایط دختر و پسر و کفویت کمک می کند در آینده بدون اینکه انرژی زیادی صرف شود هماهنگی در نگرش ها وجود داشته و تفاهم ایجاد شود.

▪ دخترها به دلیل شرایطی همچون زایمان زودتر شکسته می شوند، بنابراین اغلب توصیه می شود که دختر چند سالی کوچکتر باشد تا تناسب در شرایط ظاهری در طول زندگی مشترک حفظ شود. به هر حال خانمی که از همسر خود بزرگتر است باید دغدغه بیشتری برای حفظ شادابی، جذابیت و جوانی خود داشته باشد.

▪ به طور کلی اگر دختر و پسری معرفت لازم در این زمینه را داشته باشند که مانع از مشکلات بعدی در زندگی شود منعی برای این نوع ازدواج ها نیست اما فراموش نکنید که در این نوع انتخابها بسیار باید دقیق بود و نسنجیده نباید اقدام کرد.

یک نکته بسیار مهم، مقطع سنی است که ازدواج در آن صورت می گیرد. بدون شک ازدواج پسری ۲۲ ۲۱ساله با دختری ۲۵ ۲۴ ساله بسیار چالش برانگیز است چون در این شرایط دختر و پسر در مقاطع سنی متفاوتی هستند. پسر هنوز در حال و هوای نوجوانی است و دختر وارد پختگی بزرگسالی شده است.

اما اگر همین تفاوت سنی ۳ تا ۴ سال در سال های بعد اتفاق بیفتد، مثلا دختر ۲۹ ساله باشد و پسر ۲۶ ساله این تناسب و هماهنگی بهتر انجام می شود و اختلافات زن و شوهر در شروع زندگی کمتر خواهد بود.

توجه داشته باشید که تفاوت سنی شما ترجیحا بیشتر از ۵سال نباشد چون در این صورت شما در هر دهه از زندگی خود تقریبا یک نسل یا یک دوره با همسرتان تفاوت سنی خواهید داشت.



:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی
چگونه بر افکار مشوش خود غلبه کنیم
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 23:3 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
آیا ذهن شما بسیار مشوش است و نمی توانید روی یک مساله مسلط شوید؟

آیا تا کنون برایتان پیش آمده است که بخواهید کاری را انجام دهید اما آنقدر در مورد آن موضوع فکر کرده اید که زمان را از دست داده اید و آن موضوع بازخوردی را که می توانست داشته باشد را از دست می دهد و از اهمیت آن کاسته می شود .

-جمله هایی به این سبک را شاید بسیار شنیده باشید اما حقیقتا آیا می دانید چگونه می توانید افکار خود را رشد دهید ؟ چگونه می توان به یک فکر ناب و عالی رسید ؟

هر فکر جدیدی که در ذهن شما به وجود می آید از کجا نشات می گیرد ؟
هر فکر ، نظر ، ایده ای که در ذهن شما زاییده می شود نتیجه نیاز روحی و جسمی شما به آن فکر است ، گاهی این نیازها مدت هاست که در ذهن شما وجود دارند نه یک روز یا یک هفته بلکه در مواردی به سال ها یا ماه ها قبل بازمی گردند .

به یک مثال بسیار ساده اما مرتبط دقت کنید :
اگر به این فکر می کنید که صبح ها زودتر بیدار شوید و به کارهایتان برسید به این دلیل است که احساس می کنید با کمبود زمان برای انجام کارهایتان مواجه می شوید پس این فکر در ذهن شما متولد می شود که صبح ها زودتر بیدار می شوید .

هنگامی که فکری در ذهن شما جرقه می زند آن را رها نکنید در ابتدا به آن فکر کنید و با خود بگویید این فکر چرا به ذهن من خطور کرده است ؟ این فکر مرا به کجا می خواهد ببرد ؟ این فکر چه نتیجه ای را برای من به دنبال خواهد داشت ؟ چرا الان ؟ چرا در این زمان و مکان ؟

خود را اصلا محدود نکنید و حتی گاهی برای پاسخ دادن به سوالی که در ذهن شما به وجود آمده است می توانید از نزدیکان خود نیز کمک بگیرید تا سریعتر به پاسخ دست پیدا کنید .

با این روش شما می توانید بسیاری از هدف ها ، برنامه هایی که در ذهن دارید را طبقه بندی کنید و به آنها بپردازید شاید هیچ گاه برای آنها زمانی را اختصاص نمی دادید ، غافل از اینکه شاید این افکار رمز موفقیت شما و کلیدی رو به آینده ای سعادت مند تر باشند .

هنگامی که به سوالات پاراگراف قبلی در ذهن خود پاسخ دادید ، گاهی اوقات سوالات و پاسخ ها به نظرتان خنده دار و حتی احمقانه نمود پیدا می کنند اما به یاد داشته باشید پاسخ های خنده دار و مسخره نیز می توانند نیازی ناخودآگاه از ذهن انسان را آشکار کنند که تا کنون به آن پرداخته نشده است .
پاسخ سوال را با دقت آنالیز کنید و به آن بپردازید نه اینکه بی توجه از کنار آن بگذرید .

چند سوال را در این قسمت مطرح می کنیم تا شما ساده تر بتوانید به پاسخ سوالهایتان برسید :

* آیا با انجام این کار رضایت بیشتری نصیبم می شود ؟ آیا موقعیت کنونی ام تغییری پیدا می کند ؟

* این ایده در نگاه اول مرا به چه فکری وادار می کند ؟ یاد آور چه کسی یا چه عملی می باشد ؟

* چه پاسخی برای این سوال وجود دارد ؟ یک پاسخ وجود دارد یا چندین پاسخ ؟

* از طریق چه ر اه هایی می توانم این تفکر را بارور کنم ؟

* این فکر مثبت است یا منفی ؟ به سعادت من می انجامد یا دربند و اسیر شدن ؟

در آخر باید متذکر شویم که فراموش نکنید ایده ها و تفکرات سازنده از پول ارزش بیشتری دارند و مهم تر هستند .

این تفکرات و ایده ها هستند که پول را به همراه خود می آورند . گاهی یک فکر ساده و بی اهمیت ، یک کاخ و سلطنت را برای شما به ارمغان می آورد .



:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی
یک راه برای پرهیز از دعوای زن و شوهری
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 23:2 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

 یک راه برای پرهیز از دعوای زن و شوهری

یک روان‌شناس، گفت: زن و شوهر باید در زندگی مشترک همواره با هم گفت‌وگو داشته باشند و افکار و احساسات خود را با یکدیگر در میان گذاشته و اگر ناراحتی بین آنها به‌وجود آید، با همدیگر راجع به آن صحبت کنند، اما این بحث و گفتگو با جر و بحث فرق دارد.


فاطمه طاهری با بیان این مطلب، اظهار کرد: برخی زوجین برای حل اختلاف‌های خود به جدال و جر و بحث روی می‌آورند که این امر نهایتاً منجر به بحث‌های شدید بین آنها می‌شود

و این بحث‌های کلامی به سمت فحش و بدگویی، ناسزا، توهین و افترا می‌رود، لازم به‌ذکر است که همواره یکی از زوجین سعی می‌کند خود را حق به جانب جلوه داده و طرف مقابل را تخریب کند.

وی با تأکید بر اینکه زوجین باید محیط سالمی را برای گفت‌وگوی خود ایجاد کنند، اذعان کرد: همواره باید در حین گفتگو، احساسات و افکار طرف مقابل درک شود،

چرا که این عمل، جلوی بسیاری از مشکلات را گرفته و مانع این می‌شود که مذاکرات و گفت‌وگوی آن‌ها به جاهای باریک کشیده شود.

این کارشناس روان‌شناسی درعین حال، ادامه داد: در جر و بحث‌های شدید، همواره یکی از زوجین فکر می‌کند

با تخریب شخصیت وی، می‌تواند به طرف مقابل‌اش غلبه کند، لذا اختلافات آن‌ها تا حدی ادامه پیدا می‌کند تا مثل میدان جنگ، یکی پیروز و دیگری مغلوب شود.

طاهری، به لزوم آموزش «مهارت‌های ارتباطی بین فردی زوجین»، قبل از ازدواج اشاره کرد و افزود: اگر زوجین به «مهارت‌های ارتباطی» آشنا نباشند،

مسلماً به نزاع و دعوا روی آورده و مشکلات خود را دوچندان خواهند کرد و در نهایت به همه زوجین تأکید می‌شود که قبل از ازدواج در کارگاه‌های آموزشی رفتارها و مهارت‌های ارتباطی شرکت کنند.


وی به اهمیت «شنونده» بودن زوج‌ها اشاره کرد و یادآور شد: یکی از راه‌کارهای مورد تأیید روان‌پزشکان و روان‌شناسان برای جلوگیری از جدال و جر و بحث در بین زوج‌ها این است که زوجین قبل از هر چیزی باید شنونده خوبی برای همدیگر باشند

و باید سعی کنند اگر طرف مقابل حتی با عصبانیت مشکل خود را ابراز می‌کند و او را آرام کرده و شنونده خوبی برای خواسته‌ها و مشکلات او باشد.

این فعال اجتماعی در عین حال، ابراز کرد: زوجین اگر احساس کردند که بحث بین آن‌ها بالا گرفته و به دعوا تبدیل شده‌است، باید سعی کنند در محیطی خلوت و مخصوصاً به‌دور از چشمان فرزندان‌شان با هم صحبت کنند.


منبع:ایسنا



:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی، جوانان
چطور آرزوهای خود را محقق کنیم؟
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 22:56 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

 چطور آرزوهای خود را محقق کنیم؟

انگیزه و اشتیاق برای انجام هر کاری تنها عاملی است که با موانع بیگانه است و می‌تواند هر عامل بازدارنده‌ای را از سر راه موفقیت بردارد

اشتیاق و علاقه برای انجام کارها، نیرویی است که به انسان‌ها کمک می‌کند تا تمرکز لازم برای به دست آوردن اهداف متعالی را پیدا کنند.

 این شور و شوق هیچ محدودیتی نداشته و از ارتباطات خصوصی بین انسان‌ها تا امور روزمره را می‌تواند شامل شود.

متن كامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
شاعران » امیر آروین »سرانجام
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 21:58 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

سرانجام

سرانجام ِ هر آئینی
به غیر از عشق
سرافکندگی و نکبت و بی فرجامی ست.
سرانجام ِ هر آئینی
به غیر از عشق
سرگشتگی و بدنامی ست.
سرانجام ِ هر آئینی
به غیر از عشق
یهودی و مسلمانی ست ...
... سرانجام ِ هر آئینی
به غیر از عشق
ذبح ِ یک برّه ی قربانی ست!
ولی هیهات ... هیهات
که سرانجام ِ هر عاشق
از ازل تا روزِ آخر
بی سرانجامی ست.


شاعران » امیر آروین »آزادی
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 21:47 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

آزادی

آزادی برای گوسفندان
معنایی غریب دارد!
چوپان و چوبدستش ...
مرد ِ چوپان و سگ ِ گلّه ...
نگهبانانی هشیار و متعهّد!
چه اگر گوسفندی از گلّه جدا شده
و به راه ِ خود رود
سفره ی رنگینِ گرگان
و گرگ صفتان خواهد بود.

آزادی برای من هم
معنایی غریب دارد!
دژخیمان و تازیانه هاشان ...
چوپانانی به ظاهر متعهّد ...
که می کوبند شلاّقِ چوبدستشان را
بر پشت ِ ملّتی
که همچون گوسفندان
رام و سر به زیرند!
چه اگر آزاده ای
داد ِ آزادی سر دهد
خونش پوزه ی گرگ صفتان را
که همدستانِ چوپانانند
رنگین خواهد کرد.

آری،
آزادی برای من هم
معنایی غریب دارد!


شاعران » امیر بخشایی »در قابی از شیشه و آهن
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 15:0 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

در قابی از شیشه و آهن

رفتم و بی تو انگاشتم
 مادرم تنها بود
 پدرم با بوته ای خس نارسی ، دست و پنجه نرم می کرد
 و تو در قابی از شیشه و آهن
و مادرم که تنها بود
 بی تو روزی خواهم رفت
 در ورای آنچه می پنداری
شاید بیابم دشتی را
 از آهن و شیشه ، تهی
 چه می پنداری ؟
 روزی جهان از آتش تهی بود
 تو چه ؟
 شاید بار دیگر خانه های گلی
 آب
 پونه
 همه نقاشی شوند
 نمی دانم برای بودن جایی می جویی ؟


شاعران » امیر بخشایی »مرغاب
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:59 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

مرغاب

بی تو خواهم نوشت
 از لختی حقایق
 میان من و تو
 به نیا تازه آمده بود ، آفتاب
چه شقایق هنگام بود
 چشمانت
روز اول
که به تماشای مرغاب نشستیم
نمی دانم یادت هست ؟
 و در نارسی بلوغ
 مرغاب چه شقایق بود
چشمانش
روز آخر
که به تماشای هم نشستیم
تنها


شاعران » امیر بخشایی »نسترن
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:59 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

نسترن

لطیف تر از برگ نسترنی بیدار ، روحم
حریر تر از بوی شکوفه های گیلاس ، چشمانم
 خانه ام در شاخه ها سیال
 و تو چه آسوده مرادیدی
در لباسی از نمد
 شاید روزی لباسم به حریرت برسد
 با تو آن روز از دستان درختی خواهم گفت
که در آن
 نسترن های بیدار شده در شکوفه های گیلاس
در بلوغ مرده اند
 ناکام


شاعران » امیر بخشایی »پروانه
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:59 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

پروانه

دلم می سوزد
 برای پروانه هایی که درون پیله می مانند
 و تو پا می گذاری
 بر فرش
از تن پوش پروانه هایم
 بی آنکه قدم بگذاری
شانه هایت بی سر می مانند
 آنگاه که در فکر پروانه هایم
 پیله وار در خود می پیچیم
و تو پا می گذاری
 چه غربت وار
 بر اندیشه هایی که در هوای پرواز
 درون پیله می میرند
 و تو هنوز ، بی اندیشه ، بی قدم
 پا بر روی بافت اندیشه ها می گذاری
پایت را بردار
عمر پروانه ها کوتاه است


شاعران » امیر بخشایی »شاید در بهار
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:58 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

شاید در بهار

 کاغذها از پی هم می روند
 و اندیشه ها هم
اندیشه آسوده است
 مکتوب
اما
روزی اندیشه ها فریاد خواهند زد
تراوش خواهیم کرد
و بذر خواهیم کاشت
اگر چه زمین بایر است
 شاید در بهار به درویی دعوت شدیم


شاعران » امیر بخشایی »...
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:58 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

...

خورشید که فرق آسمان را شمشیر زد
سفره نماز را پهن کردم
آن زمان که گنجشکان بر تربت دانه می چیدند
و مرا دعا می کردند
 در کوچه پس کوچه های نماز به دنبال سور و سات نماز بودم
 شاخه ی انار برای رکوع
اقاقی برای سجود
و چشمی تر برای وضو
وقتی به کاج رسیدم
 به من گفت
نمازت همان هفت خط پیش تمام شده
التماس دعا


شاعران » امیر بخشایی »قصه ام
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:56 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

قصه ام

قصه ام غمگین بود
مرا می خواند
غصه پرواز شاهپرکها از باغ آرزو
و روییدن علفهای هرز پای پونه های باغ امیر
قصه شبهای دراز
و تنها بودن ، با یک چمدان خاطره
شراب کهنه پدر در سردابه
و یک دنیا گسی
خاطرات و درد شراب
 نمی دانم چه کسی خمره را تکان داده بود ؟
یاقوت ، سنگ
خدا می داند


شاعران » امیر بخشایی »بازی کودکانه
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:56 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

بازی کودکانه

غروب نگاه می کرد
و چشمانت را نقاشی
تو آسوده بودی
و من
باد خاطرات را می برد
و تو همچنان بر نگاهی خمیده
 دستانت تا اعماق فکر فرو رفته بودند
و بر جرقه ای انتظار می کشیدند
 رعدها از پی هم آمدند و گذشتند
 و تو هنوز
 انتظاری را قدم می زدی
بر ساحلی که آب جای پای اندیشه ها را می شست
و من لی لی کنان انتظار خنده ای را که از لبهایت بربایم
آب به ساحل و ساحل به من گفت
بازی کودکانه ای بود
 نه


شاعران » امیر بخشایی »کوچه پس کوچه های غربت
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:55 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

کوچه پس کوچه های غربت

پیراهنی نو بر تنم بافتیدی
و بر قلب ام هیچ
می دانی ؟
از ترس روزی که مبادا گدایی محبت ات کنم
دست در گریبان جیب فرو بردم
جرس ها را خاموش
و شترها را آزاد باش
گر چه باد را فرمان ایست باش دادم
اما گریخت
به دنبالش که رفتم
آنچنان در کوچه پس کوچه های غربت آشنا بود
که گم ام کرد
من ماندم و امتداد دیوارها و باد در رفته ای و جرسی در دست
و بویی افسار گریخته
و قلمی که هوای تو را بر سر داشت
 از تو نوشت
تا به این جا رسیدم
من ماندم و امتداددیوارها و باد در رفته ای و جرسی در دست
 و بویی افسار گریخته


شاعران » امیر بخشایی »مناره ها
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:55 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

مناره ها

 مناره ها بی کس شده اند
هیچ موذنی ککل نشده
چرا الله کبر ها خوابیده اند
 مگر حوض برای وضو آب ندارد
مگر سجاده ها نم صورت را فراموش کرده اند ؟
 چرا رک.ع هیچ کمری را خم نمی کند ؟
 دل دیوانه کجاست ؟
به خدا لو خواهم داد
جای تکفیر ، تکبیر تو را
خود دانی


شاعران » امیر بخشایی »خانه ام
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:55 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

خانه ام

خانه ام زیباست
سقف خانه ام آبی
فرشم رجش طول استوا
هزار نقش
دیوارهایم سبز
هر سال دیوارهایم بلندتر
هر گاه گنجشکی بر دیوارم می نشیند
دیوار سلام می کند
 با باد پچ پچ می کند
ترنمش زیباست
خانه ام زیباس
دوستش دارم
 در خانه ام دست در کار خدا برده ام
 با نگاهم حرف می زنم
چشم مال منست
با پاهایم حرکت ماهی
جنبش را
 می بینم
پاهایم مال منست
دستانم به طراوت خواهند گفت
 سخن
دستانم مال من است
 دنیایی ساخته ام از نو
همه مخلوق من اند
 به خدایم خواهم گفت


شاعران » امیر بخشایی »کنون مال اوست
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:54 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

کنون مال اوست

کودکی را دیدم ، خود را به تنه ی درخت شرارت می مالید چون خرس
شاید خارش هوسش فرو می نشست
شاید زنبورهای عسل کامش را شیرین می کردند
و شاید هم اگر کندو می افتاد پوستش را درد آلود
شاید بوته خسی را روبان می زد
 و به عیادت شتری می رفت
تا با لبخندی
پینه هایش را مرهم نهد
شاید با بوته علفی حیوانی را
 به دنبال آرزوهای خود می کشید
تا با هم در رسیدن شریک باشند
و شاید با بوسه ای از دور صورت دختر همسایه ای را سرخ می کرد
 برای او فرق نمی کرد
باید در حال باشد
کنون مال اوست


شاعران » امیر بخشایی »تولد
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:54 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

تولد

امروز یک سال از دیروز بزرگتر خواهی شد
 می دانم
چشمانت انتظار هدیه ای را قدم می زند
هدیه ای خواهم داد
جعبه ای مملو از واژه هایی گنگ
راستی ، گذشت ، مردانگی ، مروت
روزی که آن را باز کردی
شایدموهایت به میهمانی آسیاب رفته باشند
و شاید بزرگ شده باشی
بزرگ


شاعران » امیر بخشایی »که بود که آرام مرا می جست ؟
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:54 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

که بود که آرام مرا می جست ؟

 که بود که آرام مرا می جست ؟
من که صدایم طنین بود
در باد
در خاک
در آب
در آتش
که بود که آرام مرا می جست ؟
انگار شقایق را نمی فهمید
شاید هرگز سایه ای از بید بر او نیفتاده بود
انگار ماهی از حباب برای او نگفته بود
و شاید تپشی را در چشم
درپس نگرانی شقایق
به من گفت
 او غریبه است
 ایینه را نمی شناسد
بگو
شقایق زندانی است


شاعران » امیر بخشایی »کوله سنگین
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:53 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

کوله سنگین

هجوم رنگها سفید بود
آفتاب ، دوستان را به یک فنجان غربال دعوت کرد
درخت را به کناری
و آسمان را به وسعت گوشه ای
لاله را در خطی موازی آسمان
و پرنده را بین لاله و آبی
خود هم به کناری
زیبا بود
در فصل بهار ، ثمره ی ازدواج آفتاب با درخت ، میوه ای بود رعنا
هرز گاهی فخری به لاله را می آموخت
در فصل پاییز
ثمره ی ازدواج لاله با آسمان معراج رفته ای
در فصل زمستان
تنفر چمباته زده ، تجرد را تجربه می کرد
نمی شد درک کرد
کوله ای بود سنگین


شاعران » امیر بخشایی »یک دو سه
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:53 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

یک دو سه

یک
دو
سه
می پرم
نشد ، دوباره
یک
دو
سه
آب ، پروازم را به شبدرها گفت
به نظرم غرق شدم
دوباره از سر ؟
نمی دانم شاید
یا طول نظر کوتاه است
و یا عمق آگاهی
هنوز شقایقهای آن سوی آگاهی منتظرند
یک
دو
سه


شاعران » امیر بخشایی » اخبار ناشنوایان
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:52 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

 اخبار ناشنوایان

من شاعر نیستl
اخبار ناشنوایان را می گویم
شعرم با خط بریل است
با دست بخوانید
با نگاهم سخن می گویم
ناشنوایان می شنوند
با دستانم می بینم
نابینایان می بینند
هیچ ناشنوایی کر و هیچ نابینایی کور نیست
می دانم
دلم می گوید
کور خواهم شد اگر دستانم به میهمانی رفته باشند
و لال اگر ، چشمانم رخت عزا پوشیده باشند
 می دانم
روزی که به میهمانی عزا رفته باشم ، مرده ام
دلم می گوید
دلم


شاعران » امیر بخشایی »قبل از آنکه سبزم کنید
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:50 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

قبل از آنکه سبزم کنید

خانه ای خواهم ساخت
که هیچ یک از دیوارهایش با هم تلاقی نداشته باشند
و عزلت را چون کلونی بر در خواهم کوفت
در وسط حیاطم بید مجنونی خواهم کاشت
تا لیلی در زیر آن آهسته و نرم بخوابد
و با شربتی شیرین ، شیرین تر از شیرین ، فرهاد را پذیرایی خواهم کرد
تا در راستای نگاهم بداند فلق را
و بر در خواهم نوشت
قبل از آنکه سبزمکنید
در را نوازش و کلون را کمی خواهش کنید


شاعران » امیر بخشایی »ریشه در خاک ماندنی است
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:50 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ریشه در خاک ماندنی است

چه می دانست درخت
روزی کلاف خواهد شد
 چه می دانست گوسفند
روزی لباسش پوست خواهد شد
و این دو چه می دانستند
عارف و درویش خواهند شد
گذر می دانست
اگر می دانستند
حتما گوسفند درخت را
و من ، من را رها نمی کرد
چه فرق دارد
پوست روی گوشت باشد یا کلاف
موج باشیم یا اوج
درخت نگاه کرد و گفت
چه فرق دارد
ریشه در خاک ماندنی است


شاعران » امیر بخشایی »پایت را آرام بگذار
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:49 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

پایت را آرام بگذار

 هنگامیکه شب پاورچین ، پاورچین قدم بر روی چشم ها می گذارد
و برگها بدون هیچ ناظری تا صبح کوچه ها را می روبند
و با همهمه ی خود آواز پیروزی بر بهار سر می دهند
تو با خیالی آسوده درون ننو در فکر زمستانی
و سردی آن را به باور می رسانی
شاید در آن موقع افکارت پریشان در بزنند
و با گذشته ات به میهمانی سردی تو بیایند
و تو سکوت و بهت را نثارشان خواهی کرد
با دستانی گرم و رویی شسته
در آن هنگام دیوار تو را به گذشته ای دور خواهد برد
و صدای هوهوی قطار را نخواهی شنید
و غرق خواهی شد در افکاری سیال
چون حباب
پایت را آرام بگذار
شاید موری خواب آشفته ی تو را به نظاره نشسته باشد
و شاید صدای پایش کنون را به تو برگرداند
پایت را آرام بگذارد
آرام


شاعران » امیر بخشایی »گلهای پونه
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:49 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

گلهای پونه

 از تو دیگر هیچ
نخواهم گفت
راز نو شکفته ی لاله ها را نخواهم گفت ، به تو
دیگر بار
گلهای پونه بی تو خواهند رویید
چه حاجتی است میان من و تو
که چنین استواری در من
کدام تیشه بر بن زده ام
که چنین ی ؟
 کدام عاطفه کودکانه را خندیدم
که مست ی ؟
گل های پونه بی تو هم خواهند رویید
چه حاجتی است میان من وتو
 رستن از خاک است
آب بهانه است
گل های پونه بی تو خواهند رویید
رستن از خاک است
آب بهانه است


شاعران » امیر بخشایی »ماندن
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:49 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ماندن

 آفتاب خود را می بست تا برای فردا گم نشود
درخت خوابیده بود
قناری برایش لالایی می خواند
 و
دریا ترانه هایی از قایقرانان
ناله ی ماهیها از لای ترانه ها پیدا بود
آهشان تر
دهاشنان خشک
خشک و تر با هم می سوخت
هنگامیکه امواج کفهای هرزه گرد را گوش مالی می داد
شنها کفها را باسلام و صلوات راهی می کردند
صدفها را بچه ها جمع می کردند
تا رعنا بر قامتشان رقاصی کند
ولی کف تنها آرزویش ماندن بود ، ماندن


شاعران » امیر بخشایی »تمشک
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:48 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

تمشک

پرسیدم
تمشک کجاست ؟
گفت
در انتهای خراشم ، بوته ای خواهی یافت
چون غروب
سبز
تمشک آنجاست
قطره خونی گفت
 آرام
تمشک خواب است
بغضش ترک بر می دارد
آرام بود
مثال کودکی در دامان مادر
خواب می بافت
 و چه کودکانه طرحی از لی لی می کشید
شاید می شد با دیدنی سیر شد
اما ...