هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » امیر بخشایی »ماندن
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 14:49 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ماندن

 آفتاب خود را می بست تا برای فردا گم نشود
درخت خوابیده بود
قناری برایش لالایی می خواند
 و
دریا ترانه هایی از قایقرانان
ناله ی ماهیها از لای ترانه ها پیدا بود
آهشان تر
دهاشنان خشک
خشک و تر با هم می سوخت
هنگامیکه امواج کفهای هرزه گرد را گوش مالی می داد
شنها کفها را باسلام و صلوات راهی می کردند
صدفها را بچه ها جمع می کردند
تا رعنا بر قامتشان رقاصی کند
ولی کف تنها آرزویش ماندن بود ، ماندن