|
|
|
|
|
دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 0:11 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
مثل تو مثل یه کفتر
مثل من مثل یه کودک
مثل من مثل یه شاخه
مثل تو مثل یه پوپک
مثل پروانه ای در مشت
چه اسون میشه مارو کشت
قریه تا قریه اشک
ستاره تا ستاره صبر
:: موضوعات مرتبط:
شعر
یکشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 0:6 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
شوهرهایی که تعصب بی جا را با غیرت اشتباه گرفته اند.
زندانی کرده و قوانین ممنوعیت را برای همسر خود وضع می کند. مثلا: جواب دادن به تلفن ممنوع؛ رفتن به خانه پدر و مادر ممنوع؛ سرزدن به دوستان ممنوع؛ درس خواندن و دانشگاه رفتن ممنوع؛ داشتن شغل ممنوع؛ اردو و مسافرت ممنوع؛ استفاده از رایانه و اینترنت ممنوع؛ خندیدن با صدای بلند در محيط خانواده و محارم ممنوع؛ تعریف و توضیح در مورد آقایان ممنوع؛ رفتن کنار پنجره ممنوع؛ نامه نوشتن ممنوع؛ بیرون رفتن از منزل ممنوع .
شوهرهای سلطه جو، زورگو و کنترل کننده؟!
چنین شوهرانی حق انتخاب را به کلی از همسرشان می گیرند و این حق انتخاب را فقط برای خود به رسمیت می شناسند. از تصمیم های مهم و کلی تا جزئی ترین مسائل باید زیر نظر آنها و به فرمان آنها باشد. به عنوان مثال بعضی از اعمال و مستبدانه این آقایان عبارتست از: تصمیم در انتخاب محل زندگی به تنهایی؛ تصمیم گیری در مورد فرزند داشتن؛ تصمیم در مورد رفت و آمد و میهمانی رفتن، تصمیم در ارتباط یا قطع رابطه با بعضی از فامیل یا دوستان از روی دل خودشون؛ تصمیم گیری در مورد شغل خانم، تصمیم گیری در مورد رشته تحصیلی و محل تحصیل همسرشان بدون توجه به نظر او؛ انتخاب رنگ پرده ؛ انتخاب نوع مبل؛ انتخاب رنگ و نوع فرش؛ انتخاب ظروف و لوازم منزل، در اختیار گرفتن و به نام زدن سند شش دانگ ریموت تلویزیون و ویدئو، انتخاب و تماشای برنامه های دلپسند خود از تلویزیون بدون توجه به خانواده و همسرشان؛ انتخاب نوع و رنگ لباس داخل منزل خانمشان؛ دستور به خانمشان در مورد چگونه فکر کردن، چگونه حرف زدن، چگونه احساس کردن و چگونه رفتار کردن. ( خانواده سخت گیر در تربیت)
شوهران بی مسئولیت؟!
این شوهران فراموش کرده اند که مراحل نوزادی، نوباوگی، کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشته و فرد بالغی شده اند و ازدواج کرده اند. خانواده تشکیل داده اند و صاحب فرزند شده اند. لذا در تصمیم گیری ، اجرا، و پاسخگویی نسبت به وظایف و مسئولیت های منزل خود را عقب کشیده اند و چون حبابی خود را رها کرده اند. هنوز در پی لذت طلبی انفرادی خود هستند. اینها برنامه ها و دل مشغولی های خود را بدون توجه به خانواده و همسرشان دنبال می کنند. بدون توجه به به مسئولیت هایی که باید بپذیرند و نیازهایی که خانواده به آنها دارد، به دنبال پارتی ها، تفریحات، مسافرتها، کوهنوردی، فوتبال، استراحت، خواب، تلویزیون و فیلم و سینما، موسیقی و دوستان و کارهای انفرادی مربوط به خود هستند. آنها همیشه چون میهمانی بر سر سفره آمده منزلشان اگر وقت کنند حضور می یابند و رنجهایشان را به خانواده می ریزند و لذتهایشان را بیرون از خانواده تقسیم می کنند. این افراد گاهی تصور می کنند با دادن پول زیاد به خانواده می توانند، آنها را رها کنند. با یک پلی استشن ، با یک رایانه و اینترنت و ...، سعی می کنند همسر و فرزندان خود را به خودشان وابگذارند. و نسبت به مسئولیت در قبال همسر و تربیت فرزندان شانه خالی می کنند. (خانواده سهل گیر در تربیت)
:: موضوعات مرتبط:
زناشویی
شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 13:56 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
شرط رسیدن به موفقیت این است که ابتدا باور کنیم که می توانیم موفق شویم . اعتقاد درونی به اینکه شفا قدرت انجام کاری را دارید و لیاقت رسیدن به هدف را هم دارید ضامن موفقیت شماست . در این مقاله تبیان زنجان ۲۶ راهکار اساسی برای داشتن کلید های موفقیت به شما معرفی میکند .
بزرگترین مسئله که اکثر ما گرفتارش هستیم این است که در وجودمان آتش عشق و علاقه شعله ور نیست هیچ چیز مانع موفقیت یک انسان مشتاق و علاقمند نیست .
اگر بتوانید ایمان بیاورید همه چیزبرایتان ممکن می شود به خدا ایمان آورید نه فقط در ظاهر بلکه با اطمینان به او به عنوان راهنمای خود اعتقاد آورید .
● راههای رسیدن به موفقیت :
۱) تفکر مثبت داشته باشید ، « دکترنورمن پیل » می گوید : افکار خوب و مثبت همچون تابش نور خورشید بر اتاقی تاریک است که همه جا را روشن می کند .
۲) باور و ایمان داشته باشید ، همیشه آن چیزی اتفاق می افتد که شما واقعاً باورش دارید . این یک حقیقت است . پس باید باورهای محدود کننده ای که مانع موفقیت شما هستند را شناسایی کنید و آنها را از بین ببرید .
۳) هر روز منتظر اتفاق خوبی باشـید ، اگر انتـظار وقـوع چـیزی را داشته باشـید آن چـیـز به وقـوع می پیوندد .
۴) افکارتان را کنترل کنید ، موفقیت ازطریق کنترل کامل افکار ، اعمال به وجود می آید .
۵) تلاش و پشتکار داشته باشید ، همۀ موفقیتها و رؤیاهای ما در گرو سخت کوشی است هر چه بیشتر تلاش کنیم موفقیت بیشتری کسب خواهیم کرد .
۶) صبور باشید ، ما همواره دوست داریم هر چه زودتر به ارزو هایمان برسیم ، به همین دلیل است که در زندگی مان بی قراریم .
۷) به دیگران کمک کنید . شما تنها در صورتی حقیقتاً خوشبخت و موفق خواهید بود که احساس کنید به دلیل خدمت به دیگران انسان با ارزشی هستید .
۸) ذهن خود را از تردید و ترس رها کنید و تصور کنید هیچ محدودیتی ندارید .
۹) به بهترین چیزها فکر کنید .
۱۰ ) تصویر آن چه را می خواهید در زندگی بیرونیتان داشته باشید ، بسازید .
۱۱) شور و شوق داشته باشید ، « فرانک بتگر » نویسندۀ کتاب چگونه در فروش از ناکامی به کامیابی رسیدم می گوید : شخص قادر است هر وقت بخواهد سرنوشت خود را عوض کند و آن موقعی است که تصمیم بگیرد و در کار خود شوق و حرارت به خرج بدهد
۱۲) از خودتان تصویر خوبی در ذهن داشته باشید .
۱۳) از اشتباهات گذشتۀ خود پند بگیرید و پیش بروید .
14) به خودتان اطمینان داشته باشید ، آنگاه خود را دوست خواهید داشت .
۱۵) مسئولیت کامل زندگی و آنچه را برایتان پیش می آید به عهده بگیرید .
۱۶) همواره ببخشید و فراموش کنید ، اما بگیرید و به خاطر بسپارید .
۱۷) با افراد موفق ارتباط برقرار کنید .
۱۸) هدف خود را از نظر دور نکنید و همیشه آن را جلوی چشم داشته باشید .
۱۹) در زمان حال زندگی کنید ، هر روز به خاطر همان روز زندگی کنید .
۲۰) در هر کار فقط برای همان کار فعالیت کنید .
۲۱) با افراد باانگیزه و با روحیه همنشینی کنید .
۲۲) در کارهای اجتماعی مشارکت داشته باشید .
۲۳) همیشه به دنبال ایدۀ بزرگی باشید ، که زندگی تان را تغییر خواهد داد .
۲۴) شهامت داشته باشید : همان شوید که می خواهید تنها در این صورت است که می توانید .
۲۵) استقامت داشته باشید : حضرت محمد (ص) فرمود ه اند : خداوند با کسانی که در برابر مشکلات پایداری می کنند.
۲۶) شکرگزار باشیم : وقتی شکر می کنیم روح عالم در ما ایجاد انرژی می کند و آن انرژی موهبت های بعدی را به طرف ما جذب می کند .
:: موضوعات مرتبط:
موفقیت
شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 13:31 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
- يک پيراهن مشکي:
داشتن آن براي هر زني ضروري است. اين لباس اشخاصي مانند آدري هيپبرن در فيلم صبحانه در تيفاني و مونيکا بلوچي در فيلم مالن را ماندگار کرد. پيراهن مشکي لباسي است که مي توان آن را در تمام موقعيتها و در هر زمان و مکاني پوشيد.
2- يک کيف دستي شيک و با کيفيت خوب:
کيف هايي که از مواد خوبي تهيه شده باشند و ظاهر شيکي داشته باشند، باعث مي شوند که به شما توجه شود. کيف نخستين چيزي که افراد متخصص مد و خوش سليقه در افراد مشهور به آن توجه مي کنند.
3- عينک آفتابي:
عينکها مکمل صورت شما هستند و زماني که آن را به چشم مي زنيد، شما را اسرار آميز و مرموز نشان مي دهند.
4- يک دستبند يا النگوي طلا:
به شما زيبايي و شيکي خاصي مي بخشد. خصوصا اگر دستبندي داشته باشيد که نام شما در سرتاسر آن نوشته شده باشد.
5- عطري گرانبها و خوشبو:
بوي فريبنده و برانگيزنده عطري عالي، حسي از جذابيت و فريبندگي و مرموز بودن را به شما مي بخشد. اين عطر باعث مي شود که فردي آن را بو کرده است، بخواهد تا شما را بشناسد و اسرار شخصيت شما را بداند.
6- كفش هايي عالي با پاشنه بلند:
اين كفش ها ظاهر شما را برازنده تر مي كنند و با آنها زيباتر قدم بر مي داريد.
7- کت پوست و خز يا كتي از چرم عالي:
خواه شما به خز اعتقاد داشته باشيد يا نه ( در اين صورت مي توانيد از نمونه مصنوعي استفاده کنيد) يک کت خز هميشه قابل پوشيدن است و هميشه زيبا و شيک است. خزهاي گران قيمت، پوست سمور و روباه است و نمونه ارزان، پوست و خز خرگوش است. يادتان باشد يك كت از چرم بسيار عالي مي تواند جايگزين يك كت خز شود.
8- يک ساعت جواهرنشان و شيک:
نيازي نيست که مارک خيلي معروف و گراني باشد. فقط کار کند و شيک و زيبا باشد.
9- روسري هاي ابريشمي:
اين نوع روسري ظاهر شما را بهتر نشان مي دهد و هيچ وقت از مد نمي رود.
10- اعتماد به نفس:
اينکه لباس را به خوبي بپوشيد و با اعتماد به نفس رفتار کنيد، هيچ هزينه اي براي شما ندارد. خودتان باشيد و به خودتان اعتقاد داشته باشيد.
:: موضوعات مرتبط:
مد و لباس
شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 13:25 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
1.استراحت و خواب كافي
يکي از علل مهم در خستگي و تيرگي پوست، خستگي روحي و جسمي است. اگر به شدت مشغول کار و تلاش در زندگي پرتلاطم امروزي شدهايد لطفا کمي پايتان را روي ترمز فشار دهيد و آهستهتر حرکت کنيد. سعي کنيد هر طور هست آرامش را به زندگي خود و خانواده خود برگردانيد. وقت کافي براي استراحتتان اختصاص دهيد. سعي کنيد 8 ساعت در طول شبانهروز خواب راحت داشته باشيد. در محيط کار و خانواده از برخوردهاي بيمورد پرهيز و سعي کنيد از کمک کردن به ديگران و انجام به موقع کارهاي خود لذت ببريد. اگر در زندگي آرامش را تجربه کنيد به زودي متوجه خواهيد شد که پوست شما نيز از خستگي رهايي مييابد. سعي کنيد در تعطيلات آخر هفته مسافرتهاي کوتاه تفريحي همراه خانواده ترتيب دهيد تا از دغدغههاي زندگي روزمره خارج شويد. ميتوانيد از يوگا و مديتيشن نيز براي کسب آرامش استفاده کنيد. دعا کردن و توکل به خدا را از ياد نبريد که ياد خداوند موجب آرامش است.
2.تغذيه مناسب
سعي کنيد مصرف مايعات و آب سالم را به ميزان فراوان در رژيمغذايي روزمرهتان بگنجانيد. مصرف آب فراوان موجب سمزدايي از بدن ميشود وبه دفع راديکالهاي آزاد که عامل اصلي خستگي سلولها و پيري زودرس هستند، کمک ميکند. مصرف ويتامينهاي آنتياکسيدان مانند ويتامينC و E را مدنظر قرار دهيد و فراموش نکنيد که بهترين منبع کسب اين ويتامينها، ميوه و سبزيهاي تازه هستند. بايد باور کنيد که مصرف ميوه و سبزيهاي تازه از مصرف مولتيويتامينهاي ساختگي براي سلولهاي بدن ما بسيار مفيدتر است. مصرف سيب، مرکبات و انار براي شادابي پوست بسيار مفيد هستند.
3.ماسك مناسب
يکي از روشهاي شادابکردن پوست، استفاده از ماسکهاي طبيعي است. شما از ميوههاي مختلف ماند کيوي، خيار، ليموترش و... ميتوانيد ماسکهاي مختلفي براي پوست خود درست کنيد. از عسل طبيعي و شير نيز به اين منظور ميتوان استفاده کرد. علت شادابکنندگي اکثر اين عوامل، وجود آلفاهيدروکسي اسيد يا اسيد ميوه است که ساختني آن نيز در بازار موجود است و به تجويز متخصص پوست ميتوانيد از آنها هم استفاده کنيد. توصيه ميشود هفته اول يک شب و سپس هر شب از آلفاهيدروکسي اسيد استفاده شود. بهتر است از مصرف اين اسيدها به دور دهان و دور چشم پرهيز کنيد زيرا پوست اين نواحي حساس است و ميتواند به سرعت تحريک شود. ميتوان از کرمهاي لايهبردار مانند ترتينويين يا آداپالن نيز به منظور شاداب کردن پوست استفاده کرد.
4.بوتاكس
از اين درمانها که بگذريم اگر به متخصص پوست مراجعه کنيد با انجام برخي اقدامات، ميتواند وضعيت پوست شما را طي اين 4 هفته دگرگون کند. به عنوان نمونه اگر سن شما بين 35 تا 55 سال است و روي پيشاني و دور چشم تان خطهاي ريز و درشت وجود دارد با تزريق بوتاکس طي 2 هفته متوجه تغييرات عمدهاي در چهره خود خواهيد شد. به اين ترتيب که چينهاي پيشاني و دور چشم تا حد بسيار قابلتوجهي کاهش مييابد و انتهاي ابروهاي شما بالا خواهد رفت.
5.تزريق پركننده
اگر از چينهاي عميق و خط خنده رنج ميبريد با تزريق چربي يا پرکنندههاي استاندارد ميتوان تا حد قابلتوجهي اين چينها را پر کرد و اين کار تغيير زيادي در چهره شما ايجاد خواهد کرد. نکته بسيار قابلتوجه تزريق ماده کاملا استاندارد و با کيفيت توسط متخصص پوست يا جراح پلاستيک است. فراموش نکنيد که شما اين کار را براي بهتر شدن وضعيت خود انجام ميدهيد و هرگز نبايد خطر تزريق مواد با کيفيت پايين و ارزان و توسط افراد غيرمتخصص را بپذيريد.
6.پيلينگ
از اقدامات ديگري که براي بهبود کيفيت پوست ميتوان نام برد انجام پيلينگ اسيد ميوه است که در شاداب کردن پوست تاثير بسزايي دارد. اين کار بايد توسط متخصص پوست انجام شود و ميتوان طي 4 هفته، 2 مرتبه آن را انجام داد. بعد از اين نوع لايهبرداري مصرف ضدآفتاب را به صورت وسواسي در طول روز فراموش نکنيد. اقدام ديگري که ميتوان انجام داد، انجام ميکرودرمابريژن هفتگي است. اين کار بايد بسيار ملايم انجام شود تا پوست بيمار آزرده و زخمي نشود. در اين روش توسط دستگاهي کريستالهاي هيدروکسيدآلومينيوم روي پوست پاشيده ميشوند و پوست تحت فشار منفي قرار ميگيرد. ترکيب اين سابش توسط کريستالهاي سخت مذکور و فشار منفي شبيه بادکش روي پوست موجب شاداب شدن پوست و تحريک کلاژنسازي ميشود. بعد از ميکرودرمابريژن اغلب رضايت بيماران بسيار بالاست. در ضمن اين کار تاثير داروهاي موضعي را نيز بيشتر ميکند. در اين روش نيز مصرف مرتب ضدآفتاب را در طول روز فراموش نکنيد.
7.راديوفركوئنسي
از روشهاي جوانسازي ديگر راديوفرکوئنسي است که طي 4 هفته 2 مرتبه ميتوان اين کار را انجام داد. در اين روش توسط امواج راديويي، حرارت بالايي زير پوست ايجاد ميشود که اين حرارت موجب تحريک کلاژنسازي و نيز کم شدن چربيهاي زيرپوستي و نيز ايجاد ليفتينگ مختصر ميشود.
خلاصه اينكه...
اگر بخواهيد با کمترين خرج داراي پوستي متفاوت طي اين 4 هفته شويد توصيه من به شما اين است: هفته اول يک شب در ميان و سپس هر شب از کرم اسيد ميوه 10 درصد که مارکهاي مختلف ايراني و خارجي آن در داروخانهها موجود است، استفاده کنيد. در طول روز از کرم ويتامينC استفاده کنيد و درنهايت مصرف ضدآفتاب را هر 2 ساعت از صبح تا شب فراموش نکنيد. در کنار اين اقدامات فراموش نکنيد که هيچيک از اين کارها جاي خواب خوب و آرامش روحي و تغذيه سالم را براي شاداب نگه داشتن پوست را نميگيرد.
منبع: سلامت
:: موضوعات مرتبط:
آرایش و زیبایی
شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 12:33 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
در آغـاز همسرتـان خیـلی جـذاب و فریبنده جلوه می کنـد. شما نمی توانید برای یک لحظه هم دوری او را تحمل کنید و تـمایـل داریـد کـه همـواره در کـنـار او بـاقی بـمـانـیـد. با او احساس آرامش، و امنیت می کنید و تصور میکنـید کسـی هسـت کـه از صمیـم قلب دوستـتان بـدارد؛ اما چیزی نمی گذرد که یک دفـعه هـمه چیز تغییر می کند. پس از گذشت مـدت زمـان کـمی احسـاس مـی کنـید که همسرتان سرد شده و علاقه ی خود را به برقرای ارتـباط جنسی با شما از دسـت داده اسـت. شمـا هـنوز هـم هـمـان احساس اولیه را نسبت به او دارید و می خواهید در آغوش او باشید، اما احساس می کنید که تغییراتی در وجود او رخ داده و دیگر مانند روزهای گذشته به گرمی از شما استقبال نمی کند. در این حالت با تعجب از خودتان سوال می کنید: “چه اتفاقی افتاده؟”
نقش رابطه ی جنسی در زندگی مشترک
رابطه جنسی به منزله ی نوعی گذرگاه احساسی به شمار می رود که به واسطه ی آن می توانید هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی با شریک زندگی خود ارتباط عاطفی برقرا کنید. با اتکا به آن پیوندهای عاطفی میان شما دو نفر عمیق تر شده و نزدیکی و صمیمیت بیشتری احساس خواهید کرد. حتی می توان گفت که رابطه جنسی مانند چسبی است که سبب بهم متصل نگه داشتن زوجین می شود. شاید برخی از افراد مخالف نظر من باشند، اما من معتقدم که اگر هر دو نفر در رابطه جنسی به اوج لذت خود دست پیدا کنند، همین عامل سبب می شود که احساس نزدیکی بیشتری پیدا کرده و نه تنها حس زناشویی در میان آنها قدرت بیشتری پیدا می کند، بلکه احساس دوستی نیز به اوج خود برسد. رشد یک چنین رابطه ی دوستانه ای میان خانم و آقا سبب می شود که ارتباط آنها از ثبات و دوام بیشتری برخوردار شود. به مرور زمان که سن افرا بالاتر می رود، و نیازهای جسمانی آنها تغییر پیدا می کند، همین پیوند دوستانه است که سودمند واقع شده و از زوال رابطه جلوگیری بعمل می آورد. س.. تنها عاملی است که ارتباط زناشویی را از سایر روابط دیگر مجزا می سازد. زندگی مشترک بدون وجود صمیمت جنسی دیری نمی پاید و به مرور زمان کمرنگ و کمرنگ تر شده و نهایتاً نیز از بین خواهد رفت.
چرا نباید از ارتباط جنسی به عنوان ابزاری برای مجازات استفاده کرد؟
امتناع از برقرای رابطه جنسی در حقیقت بیانگر نوعی اعمال قدرت است. می توان گفت که زوج یا زوجه این کار را به دلیل حس خشونت و عصبانیت زیادی که احساس میکند، انجام می دهد. کسی که برای مجازات طرف مقابل از برقراری رابطه ی جنسی خودداری می کند، در واقع قصد دارد اثبات کند که چیزهای زیادی برای گفتن دارد. البته با وجود تمام کارهایی که انجام می دهد، نه تنها نمی تواند طرف مقابل را مجاب به پذیرش خواست هایش نماید، بلکه در وجود او تخم کینه، کدورت، و نفرت نیز می کارد.
این قبیل افراد تصور می کنند که اگر در زمینه جنسی دست بالاتری داشته باشند، در نتیجه قدرتشان نیز در کل رابطه به طرف مقابل می چربد. در این حالت شما در مقام کسی قرار می گیرید که همیشه باید شروع ارتباط جنسی را از طرف مقابل طلب کند. در یک چنین شرایطی همسرتان هیچ کاری انجام نمی دهد جز خودنمایی. آنوقت تمام الزامات برای ایجاد ارتباط صمیمی و دوستانه می افتد به گردن شما. در این حالت کسیکه از س.. خودداری می کند، نسبت به سایر مسائل نیز بی اهمیت می شود و مسئولیت هیچ یک از مشکلاتی را که در رابطه با زندگی مشترک اتفاق می افتد، به عهده نمی گیرند؛ و اگر نهایتاً هم ازدواج شما به مشکل برخورد کرده و به پایان برسد، وی انگشت اتهامش را به سوی شما نشانه رفته و بجز شما شخص دیگری را به عنوان مقصر اصلی این نابودی نمی شناسد.
عواقب خودداری از س..
خودداری از برقراری ارتباط جنسی به ویژه از سوی کسی که در ابتدای رابطه با شما عهد بسته که تا آخر عمر دوستتان بدارد و موجبات آرامش و امنیتتان را فراهم آورد غیر قابل تحمل بوده و سبب ویران شدن بنیان ارتباط می شود. شاید طرف مقابل احساس کند که به اندازه کافی خوب نیست که همسرش تمایلی به برقراری ارتباط جنسی با او ندارد، شاید تصور کند به اندازه کافی زیبا، جذاب، گرم و رضایت بخش نیست. یک چنین کاری سبب رشد عقاید منفی در ذهن او می شود و ارزش های انسانی اش را زیرسوال می برد. در برخی موارد حتی احتمال افسردگی، و ناامید ی نیز وجود دارد. گاهی اوقات فرد خیلی پیش از آنکه موعدش از راه برسد پیر می شود و احساس شرمندگی سراسر وجودش را در بر می گیرد. حس بدی به او دست می دهد چراکه احساس می کند حتی همسرش هم هیچ گونه تمایلی به او ندارد. همین حزن و اندوه باطنی و حس شرمندگی سبب می شود که او نتواند مشکلاتش را با کس دیگری درمیان بگذارد. او به جایی می رسد که خودش را در دریای مشکلات، غرق شده فرض می کند و هچ گونه پشتیبانی را نیز در کنار خود نمی بیند و احساس می کند حتماً خودش یک مشکلی دارد.
نجات زدگی مشترک عاری از ارتباط جنسی
تنها راه نجات فرار از یک چنین رابطه ای است. من به ندرت به افراد توصیه می کنم که طلاق تنها گزینه ای است که می تواند مشکلات آنها را حل نماید. در این مورد خاص، تجربه به من اثبات کرده که باز هم جای امیدواری وجود دارد. ابتدا می بایست هر گونه اعتقاد بدی که نسبت به خودتان دارید، مانند: شرمندگی، ناامیدی، افسردگی و … را دور بریزید و از دایره ی منفی بافی ها فرار کنید. زمانی که موفق شدید با خودتان کنار بیایید، یک رواندرمانگر پیدا کنید تا در طی جلسات مشاوره ی دوره ای، قدرت از دست رفته تان در زندگی مشترک را مجدداً به شما بازگرداند. شاید انجام این کار قدری دشوار باشد اما با صرف وقت و همچنین تلاش مکرر، دو مرتبه می توانید حس تمایل جنسی را در شریک زندگی خود ایجاد کنید و گرمای گذشته را به رابطه باز گردانده و عشق آتشین روزهای اول را از سر بگیرید.
:: موضوعات مرتبط:
زناشویی
شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 0:48 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
با کفش هایم رد پایی است که گواه عبور من بسوی توست .......... حتی نگاه هایم که برای تو جاری است در لابلای وب ها در جستجوی تو ....... یادش بخیر می شود روزی که با تو روی پل دست در دست کنار هم مهمان لحظه های شیرین و تازه ایم... تکرارنا پذیر وقتی صدایی از تو به گوشم نشسته است بگذار تا تمام نفس های من در مسیر تو فدا شود...... هم رنگ رازها ی تو کنار دلم..... مفهوم مرگ یک لذت شگفت و پایان بی مرور از یک قفس تا قفسی دیگر زمان........ چشمم به تماشای تو مشتاق جسمم همیشه تشنه آغوش های توست روحم اسیر سد و سراب و سکوت شد.......
:: موضوعات مرتبط:
شعر
پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 13:51 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
در روابط قبل از ازدواج، افراد مجرد را میتوان بطور کلی در دو دسته قرار داد.یک دسته افرادی هستند که روی شخص بخصوصی تمرکز برای ازدواج ندارند اصولا نمیخواهند ازدواج کنند.دسته ی دیگر آنهایی هستند که به فکر پیدا کردن آن فرد دلخواه برای عشق و همسر آینده خود میباشند.
یک راه زیرکانه برای شناخت بیشتر نامزدتان!
یکی از نکاتی که در دوران نامزدی باید به آن توجه کنید اینست که نامزدتان چطور در بحث و گفتگو راجع به مسائلی که توافق ندارید شرکت میکند و به چه حالت و طریقی بحث خاتمه مییابد. در روابط قبل از ازدواج، افراد مجرد را میتوان بطور کلی در دو دسته قرار داد. یک دسته افرادی هستند که روی شخص بخصوصی تمرکز برای ازدواج ندارند اصولا نمیخواهند ازدواج کنند.دسته ی دیگر آنهایی هستند که به فکر پیدا کردن آن فرد دلخواه برای عشق و همسر آینده خود میباشند. 1.میان این دسته اخیر افرادی با هم به اشتباه جفت میشوند که هیچگونه هدف و راه مشخص زندگیشان با هم مشترک نیست و در واقع وقت خود را با هم به هدر میدهند. 2.گروهی که میخواهم روی آنها در این جا تأکید کنم زوجهایی هستند که نامزد کرده اند و قرار است به زودی زیر یک سقف بروند. آنها در مسیر هدفهای زندگیشان با هم همراه اند و بنظر میرسد که با هم جور هستند. یکی از فرم هایی که این رابطه ها میگیرند اینست که یکی از طرفین و یا هر دو طرف باور دارند که نامزد آنها و بطور کلی رابطه آنها خوب است بجز چند نکته و یا مسئله ای که اگر وجود نداشت رابطه کاملاً رضایت بخش میشد. این افراد به رابطه ادامه داده و امیدوارند که نامزدشان به طریقی که آنها میخواهند عوض بشود. آنها ممکن است مدت طولانی به این امید رابطه ای را نگه دارند، بدون اینکه هیچ تغییری در فرد مورد نظر پیدا شود. اگر شما در این موقعیت در رابطه ای هستید و تصمیم گیری برایتان مشکل است، من در اینجا یک تمرین ساده پیشنهاد میکنم که شما را به تصمیم گیری کمک خواهد کرد. لبته مشاوره با یک روانشناس رابطه و ازدواج لازم است. برای کمک و آشنایی بیشتر به عمق مسائل رابطه، این تمرین شروعی است که کمک میکند به تنظیم افکار شما درباره ی رابطه خود: 1-در یک صفحه سه ستون درست کنید. روی ستون اوّل لیستی از خصوصیات نامزدتان که برای شما دوست داشتنی و قابل تحسین است بنویسید. 2- درستون دوّم یک لیست از ارزشها و هدف هایی که هر دو مشترک هستید بنویسید. (کار، تحصیل، بچه داشتن و تعداد بچه ها و غیره) 3- در ستون سوم لیستی از فعالیت هایی که مشترکاً دوست دارید، ورزشی، تفریحی، هنری و غیره بنویسید.این صفحه را کنار بگذارید و در چند روز و هفته های بعد وقتی نکته ی دیگری به یادتان میآید به آن اضافه کنید. 4-روی صفحه ی دیگری لیستی از خصوصیات رفتاری فرد مورد نظر که شما دوست ندارید و آرزو میکنید که کاشکی عوض میشدند بنویسید. 5- بعد از چند روزی لیست شماره 4 را مرور کنید. در نظر داشته باشید که امکان اینکه نامزدتان در رابطه با این خصوصیات شخصی و رفتاری عوض بشود وجود ندارد، با آگاهی و تعمق یکایک رقم لیست خصوصیات ناخواسته را بسنجید و ببینید که آیا در میان این لیست خصوصیاتی که در عین حال که کاملاً دلخواه شما نیست ولی شما میتوانید در زندگی با آنها کنار بیائید وجود دارد؟ 6- این خصوصیات مورد دلخواهم نیست ولی میتوانم با آن کنار بیایم- به ستون دوم در همان صفحه منتقل کنید. هر دو لیست های خود را برای چند روزی کنار بگذارید. 7- هر چند روز و یا چند هفته ای به لیست ها مراجعه کنید و ببینید آیا میتوانید رقمیبه لیست خصوصیات دوست داشتنی و مشترک و رضایت آمیز اضافه کنید. و همچنین ببینید آیا میتوانید از لیست ارقام مورد دلخواه نبودن رقمیرا به لیست - مورد دلخواهم نیست ولی میتوانم با آن کنار بیایم منتقل کنید. اگر بعد از چند دفعه کوشش در مورد این لیست ها هنوز رقمی یا ارقامیدر لیست مورد دلخواه نبودن وجود دارند و شما نمیتوانید تصور زندگی با آن خصوصیات را داشته باشید بجا نیست که این مساله را به امید عوض شدن آن خصوصیات ادامه بدهید. در این مرحله چند قدمیرا پیشنهاد میکنم: قدم اول اینست که از خود سئوال کنید که آیا من نظرم را با این فرد صادقانه در میان گذاشته ام؟ اگر جوابتان «نه» میباشد، در میان گذاشتن آن کمکی است برای شما و نامزدتان. بیان این نکات فرصتی است برای صحبت و اظهار نظر و در نتیجه کمکی است به رشد شخصی هر دو طرف. در بعضی موقعیت ها صحبت و تبادل نظر فرصتی است برای تغییر نظر و دیدگاه مسائل مطرح شده. در این مرحله صحبت و مشاوره با یک متخصص روابط ازدواج میتواند کمک خوبی باشد. تراپیست میتواند در روشن شدن مسائل کمک کرده که شما بتوانید ببینید که آیا رقم های لیست شما چه نقشی در رابطه خواهند داشت و به چه طریقی این خصوصیات در رابطه نقش گرفته و اثرات آن چه میتواند باشند. همچنین تراپیست میتواند به شما کمک کند که خصوصیات و موقعیت ها را در زاویه های جدیدی قرار داده و از نقطه نظرهای متفاوتی به آن نگاه کنید که ممکن است کاملاً معانی و دیدگاه های متفاوتی به شما بدهد که نکات مورد نظر شما دیگر بصورت منفی دیده نشوند. از طرف دیگر تراپیست میتواند کمک کند در شناسایی خصوصیاتی که مورد دلخواه شما نیست که آیا این خصوصیات شخصیتی است و قسمتی از کاراکتر فرد مورد نظر شما است. زیرا که اگر خصوصیات شخصیتی باشند قسمتی از کاراکتر فرد مورد نظر میباشد و به ندرت تغییر مییابد. در این قسمت است که شما احتیاج به تصمیم گیری دارید که اگر نمیتوانید تصور زندگی کردن با آن خصوصیات را بکنید، بهتر است جلو ضرر را از همین الان بگیرید. در اینجا باید اشاره بکنم که شما نمیتوانید در فرصت کوتاهی مثلاً چند ماهی، مشخصات کاراکتری شخصی را بخوبی شناسایی کنید. . البته این مدت هم بستگی دارد که شما فرصت تجربه کردن فرد مورد نظر خود را در محیط زندگی روزانه خودش و در محیط های مختلف و در رابطه یا افراد دیگر از جمله با خانواده خودش و غیره داشته باشید. همیشه شما شخص را در محیط آشنای خودش بهتر میتوانید بشناسید و بسنجید. نکته ی دیگری که باید به آن توجه کنید اینست که در نظر داشته باشید خیلی عادی است که دو فرد در رابطه در مسائلی با هم هم عقیده نباشند و طبیعتاً با هم بحث و گفتگو خواهند داشت. تحقیقات روی رابطه زوج ها نشان میدهد که بحث و مشاجره روی اختلاف نظرها بخودی خود خطری برای رابطه ندارد. بلکه طریقی که طرفین مشاجره میکنند و طریقی که مشاجره راخاتمه میدهند روی رابطه اهمیت دارد. وقتی بحث و گفتگو به مشاجره میکشد و طرفین کلمات توهین آمیز انتقادی و تحقیری همراه با صدا و لحن توهین آمیز بکار میبرند صدمه ی بزرگی به رابطه میزند. معمولاً این طریق بحث و مشاجره به ندرت با آرامش و حسن تفاهم تمام میشود و اثر منفی آن تا مدتها باقی میماند. ولی وقتی بحث و مشاجره با احترام متقابل صورت گیرد اگر هم به توافقی نرسند احساس اینکه فرد نظرش را در میان گذاشته و بیان کرده احساس مثبتی در رابطه ایجاد میکند. بنا براین یکی از نکاتی که در دوران نامزدی باید به آن توجه کنید اینست که نامزدتان چطور در بحث و گفتگو راجع به مسایلی که توافق ندارید شرکت میکند و به چه حالت و طریقی بحث خاتمه مییابد.
:: موضوعات مرتبط:
تست و مطالب روانشناسی
پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 13:50 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
اولین حسود تاریخ كه قابیل بود كه كارش به قتل برادر كشید. حال برای فرونشاندن آتش حسادت در خود و جلوگیری از تبدیل آن به یك عادت و رذیله اخلاقی چه باید كرد؟
همه میدانند كه حسادت صفتی ناپسند است. با این حال همه ما در میان اطرافیان و آشنایان افرادی را سراغ داریم كه به حسادت شهرهاند و خودمان هم در برخی امور زندگی از حسادت در امان نمیمانیم. البته حساب حسادت را باید با آنچه در ادبیات، رشك نامیده میشود از هم جدا كرد. رشك به معنی حسرت بردن نسبت به دیگری است و در پی آن تلاش و ایجاد انگیزه برای ارتقای خود و دستیابی به آنچه نداریم و دیگری دارد. در قرآن كریم ذكر میشود كه مومنان در بهشت نسبت به مومنان دیگری كه جایگاهی بالاتر از آنان دارند رشك میبرند.
در حقیقت رشك مانند حسادت جنبه تخریبی ندارد و به كسی كه نسبت به او رشك برده میشود آسیبی نمیرساند. از این منظر رشك میتواند برای پیشرفت در زندگی خصوصیتی مفید و كاربردی باشد. حتما شنیدهاید كه برخی میگویند بدون حسادت كردن به جایی نمیرسیدند و درجا میزدند. منظور این افراد رشك بردن است و به اشتباه به جای آن واژه حسادت را به كار میبرند.
اولین حسود تاریخ كه قابیل بود كه كارش به قتل برادر كشید. حال برای فرونشاندن آتش حسادت در خود و جلوگیری از تبدیل آن به یك عادت و رذیله اخلاقی چه باید كرد؟ بلندنظر باشید تنگنظری ریشه حسادت است. این كه فردی از پیشرفت مادی و معنوی دیگری و برخورداری وی از نعمات زندگی ناراحت و آزرده شود چه معنایی جز تنگنظری میتواند داشته باشد. دیگران ممكن است بنا به قضاوت ما به حق یا ناحق از ثروت و دارایی، ارزشهای اجتماعی و... نظیر خوشنامی و شهرت برخوردار باشند. حال باید اندیشید تغییر وضعیت آنان یا احتمالا تلاش برای خدشهدار كردن شرایط آنان یا بدگویی پشتسرشان چه سودی به حال ما دارد و چه منفعتی برایمان به ارمغان میآورد. حسودها گمان میكنند اگر دیگران پیشرفت نكنند یا از نعمات برخوردار نباشند آنان زندگی بهتری خواهند داشت! خوشبین باشید پیشرفت دیگران باید بیش از آنكه مایه بیاعتنایی یا حسادت ما باشد باعث خوشحالیمان شود. برای مثال اگر در میان افراد فامیل فردی از نظر اقتصادی و شغلی موفق باشد این امكان را برای سایر آشنایان پدید میآورد كه آنان نیز پیشرفت كنند. یك كارخانهدار یا كارآفرین میتواند جوانان فامیل را از بیكاری نجات دهد و یك مدیر موفق و خوشنام میتواند به آشنایانش برای پیمودن مسیر پیشرفت كمك كند. اگر خاندانی موفق داشته باشید كه دستشان به دهانشان میرسد و میتوانند زیر بال و پر شما را هم بگیرند باعث خوشحالیتان است یا اگر اطرافیانی فقیر با وضعیت نابسامان داشته باشید كه از شما پول قرض بخواهند یا زحمتتان بدهند كه ضامن فلان وامشان شوید. مقایسه نكنید از قدیم گفتهاند دست بالای دست بسیار است. آن كه به او حسادت میكنیم خود نسبت به دیگران حسادتهای رنگارنگی دارد و شرایط امروز ما نیز برای بسیاری مایه حسادت و حسرت است. اگر قرار باشد شرایط خود را با دیگری كه از ما بالاتر است، مقایسه كنیم و حسرت خوردن و حسادت ورزیدن در اینباره را روا بدانیم باید كار و زندگی را تعطیل كنیم و بنشینیم صبح تا شب غصه بخوریم و بدگویی كنیم. البته اگر كارمان به جاهای باریك نكشد. اعتماد به نفس خود را تقویت كنید عزت نفس در مقابل حقارت قرار میگیرد كه ریشه اغلب حسادتهاست. افراد ضعیف كه برای شخصیت خود و موجودیتشان ارزشی قائل نیستند تا این درجه پایین میآیند كه به خاطر چیزی به دیگری حسادت كنند. صاحبان اعتماد به نفس به جای حسادت بیهوده شرایط خود را میپذیرند، برای ارتقای خود تلاش میكنند و با صبوری مسیر ترقی را میپیمایند. برای شخصیت خود ارزش قائل باشید دیگران حسادت را میشناسند و آن را در میان رفتار و گفتار شما تشخیص میدهند. همانطور كه شما این توانایی را دارید كه حسادت دیگران را تشخیص بدهید. درك حسادت شما شخصیتتان را نزد دیگران خرد میكند و قضاوت منفی آنان را بر میانگیزد.حسادت مانند هر رذیله اخلاقی دیگری فرصتهای ناشی از اعتماد دیگران نسبت به شما را از بین میبرد. حتی ممكن است افرادی كه سوءنیت دارند با شناخت این صفت یا احتمال بروز آن و در حقیقت شناسایی این نقطه ضعف شما را برای مقاصد خود به كار گیرند. حسادت همانقدر مایه پلیدی و فساد است كه دروغ، غیبت و سایر رذایل اخلاقی.
از روح خود محافظت كنید از قدیم گفتهاند حسود نیاسود! حسودان به بیماری روحی مزمنی گرفتارند كه آرامش درونی آنان را ذره ذره میخورد و آنان را مضطرب میكند. استرس درونی ناشی از حسادت بتدریج زمینه سایر انحرافات روحی و روانی را پدید میآورد. كسانی كه بر حسادت غلبه نكنند و تسلیم آن شوند در بلندمدت با انواع عقدههای روانی مواجه میشوند كه برای فرار از آنها راهی نمییابند. حسودها در معرض لغزشها هستند و چهبسا آرامش و سعادت خود را به پای حسادتشان بریزند.
منبع:jamejamonline.ir
:: موضوعات مرتبط:
تست و مطالب روانشناسی
پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 13:49 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
محبت قلبی بوجود آمده به منظور آشنایی با یكدیگر و فراهم كردن مقدمات ازدواج را چگونه می توان به دیگری تفهیم كرد و آیا اصولا صحیح و معقول و پسندیده است محبت و علاقه باطنی خود را به طرف مقابل (كه از جنس مخالف است) تفهیم كنیم و آیا پی آمدها و عوارضی به دنبال نخواهد داشت؟
برخی روان شناسان با انواع نیازهای مختلف انسان و سطح بندی آن، بر اهمیت نیازهای عاطفی در دوران نوجوانی و جوانی و لزوم تأمین آن توسط گروه همسالان تأكید می ورزند و معتقدند این نیاز یكی از نیازهای عالی انسان است و همسالان با ایجاد ارتباط مثبت عاطفی می توانند به تأمین آن بپردازند. اما آن چه در ایجاد رابطه دوستی و اظهار محبت به دیگری از اهمیت زیادی برخوردار است آن است كه به چه كسی و تا چه محدوده ای این كار انجام گیرد كه هم آن نیاز عاطفی پاسخ داده شود و هم عوارض و پیامدهای منفی نداشته باشد و به عبارت دیگر به چه هزینه ای می خواهیم این نیاز را تأمین و ارضاء كنیم. همان طور كه در تأمین دیگر نیازهای زیستی، اجتماعی و شناختی به این چگونگی توجه می شود مثلا برای تأمین نیازهای فیزیولوژیك و زیستی خود دست به هر اقدامی نمی زنیم و با هر چه جلوی ما قرار گرفت استفاده نمی كنیم بلكه سعی می كنیم گزینش كرده آن هم گزینش عقلانی و طبق معیارهای صحیح و آن چه تناسب بیشتری با وضعیت جسمانی ما داشته باشد بهره می گیریم با هر گونه احتمال ضرری در تصمیم گیری خود تجدید نظر كرده و از لذت لحظه ای و كوتاه مدت آن می گذریم.
بنابراین چه خوب و شایسته است همین مکانیزم را در مورد این نیاز همچون نیازهای زیستی به كار ببریم یعنی آنچه تناسب بهتر و بیشتری با كل شخصیت انسان دارد مورد توجه قرار داده و آن چه نامتناسب است یا متضاد و معارض با ویژگی اصلی انسان است و سلامت روحی و روانی انسان را تهدید می كند به كناری گذاشته و از آن دوری كنیم. شكی نیست چنین گزینش عقلانی و مبتنی بر ندای حقیقت یاب درون، نیازمند شناخت كافی و تحمل در برابر خواست های موقت بعد غیر حقیقی انسان است.
اكنون این سؤال مطرح می شود كه اظهار محبت به جنس مخالف چه پیامدهایی به دنبال دارد؟
الف: زیاده طلبی
كمال طلبی انسان در هر بعدی از ابعاد جسمانی و روانی زبان زد همگان است. در تمام زمینه ها این كمال خواهی ظهور و بروز دارد و با اندك تأملی در رفتار خود و دیگران می توان این صفت را كشف و مشاهده كرد. اظهار محبت به جنس مخالف از جمله همین موارد است، با یك سلام و احوالپرسی ساده و مختصر آغاز می شود و یا به انگیزه اهداف آموزشی و غیره شروع می شود ولی به تدریج نوع رابطه و گفتگو تغییر پیدا كرده و به میزان و كمیت آن نیز افزوده می شود و تا آنجا پیش می رود كه تمام انرژی عاطفی فرد را می خواهد. بنابراین ما برای اظهار محبت به جنس مخالف (چه منشاء سوء تفاهم بشود و چه سوء تفاهمی را به دنبال نداشته باشد) دلیل موجه و قابل قبولی را نمی شناسیم. در واقع اگر هم باعث سوء تفاهم نشود باعث سوء رفتار می شود و به تدریج در گردونه ای وارد می شوند كه چه بسا هیچ كدام خواستار آن نبودند. گردونه ای كه گاهی رهایی از آن مستلزم هزینه كردن تمام انرژی روانی، جسمانی فرد و قرار گرفتن در بن بست شدید است.
ب. وابستگی
با شكل گیری روابط عاطفی بین دختر و پسر و افزایش تدریجی آن، زمینه وابستگی آنها به یكدیگر و تشدید آن فراهم می شود. از آنجا كه نیاز به محبت ورزیدن و مورد محبت واقع شدن در دوران جوانی به اوج خود می رسد و به شكل خودكار دختر و پسر در این كانال قرار می گیرند و هوشیارانه و در اكثر موارد به طور ناهوشیار گرفتار چنین گردابی می شوند و آن را با عنوان های عرف پسند و موجه پوشش می دهند و باطن غیر موجه آن را با پوشش های ظاهری نیكو و پسندیده جلوه گر می نمایند.علاقه ابتدایی شدت یافته و علی رغم تصمیم اولیه دو طرف یا یكی از آنها، كم كم به وابستگی به یكدیگر تبدیل می شود. این وابستگی آفت بزرگی برای تمركز حواس، تحصیل و تفكر عمیق در امور درسی آنها می شود به گونه ای كه گاهی مطالعه و حضور در كلاس درس را غیر ممكن می سازد وهر كدام از آنها در تمام اوقات شبانه روز حتی در كلاس درس در فكر طرف مقابل است. آزار گری : گناه متجاوز یا قربانی؟
ج. احساس گناه
شكی نیست كه ما در جامعه دینی زندگی می كنیم و اكثریت مردم از آموزه های دینی و اخلاقی متأثر هستند و به آنها احترام می گذارند. اظهار محبت و طرح رابطه دوستی با جنس مخالف از جمله رفتارهایی است كه جامعه دینی و ارزشی آن را نمی پسندد و اگر اندك دقتی به متون دینی و فرمایشات رهبران دینی صورت گیرد روشن می شود كه ارتباط با جنس مخالف از چارچوب و قوانینی خاص برخوردار است و آن چنان آزاد و بدون محدودیت نیست، بلكه نگاه اسلام به این گونه ارتباط ها منفی است و همه را از ایجاد ارتباط عاطفی و احساسی با جنس مخالف باز داشته و نهی كرده است.حال اگر به هر دلیلی (عدم آگاهی، غفلت)، فردی مرتكب چنین رفتاری شد مدت زمان زیادی نمی گذرد كه جوان به خود می آید و به گذشته خود می اندیشد و رفتارهای خود را با ملاك ها و معیارهای اخلاقی و شرعی مقایسه كرده و آنها را محك می زند و یا با قرار گرفتن در موقعیت ها و شرایط زمانی و مكانی معنوی دچار پشیمانی شده و اگر نتواند به درستی از این فضای روانی خارج شود به احساس گناه منفی تبدیل شده و این احساس گناه منشأ بسیاری از ناگواری های روحی و روانی می شود؛ احساس گناه بیش از حد همراه با یأس و ناامیدی مطلق، توان حركت به سوی اصلاح و تغییر رفتار و مسیر زندگی را از فرد سلب می کند.
برای امر مهم و حیاتی ازدواج باید ابتدا به تحقیق و بررسی پرداخت و سپس در صورت داشتن قابلیت ها و صلاحیت ها در فکر ایجاد علاقه بود نه آنکه با عینک محبت و علاقه به بررسی اوضاع و احوال ویژگی های وی اقدام نمود .
به نظر می رسد یكی از پیش نیازهای ضروری ازدواج آشنایی دو طرف از ویژگی های رفتاری، شخصیتی، اخلاقی و خانوادگی، اقتصادی، اجتماعی و ... یكدیگر است و هر دو طرف با دقت و حساسیت زیاد و با استفاده از راه های مختلف تحقیق و بررسی باید به اطمینان دست یابند كه می توانند با آغاز زندگی مشتركشان به آرامش رسیده و عامل رشد و بالندگی و كمال یكدیگر می شوند. به عبارت دیگر از طریق همین آگاهی های واقع بینانه؛ دو طرف در خواهند یافت كه آیا با یكدیگر تناسبی دارند یا نه؟ ولی نكته قابل توجه این است كه چگونه و طبق چه مكانیزمی دو طرف به این هدف دسترسی پیدا كنند و آیا می توان با ایجاد رابطه عاطفی و با اظهار محبت به فرد مورد نظر به گونه ای كه سوء تفاهم هم نشود به این هدف دست یافت و به روحیات و ویژگی های اخلاقی و خانوادگی و ... همدیگر پی برد؟ انتخاب همسر
ما بر اساس شواهد موجود و اطلاعات به دست آمده معتقدیم بیشتر ارتباط هایی كه با همین قصد و نیت موجه و معقول شكل می گیرد مبنایی و یا انگیزه دیگری غیر از آن چه به زبان جاری می كنند دارد(به خصوص اگر تقاضا کننده جنس مذکر باشد). در واقع تقاضای آشنایی با یكدیگر قبل از ازدواج، صرفا پوشش به ظاهر مقبولی است که فرد بدین وسیله می خواهد دلیل موجه و معقولانه ای برای ارتباط های عاطفی و اظهار محبت های غیر مجازشان قرار دهد و توجیهی برای آن باشد.عده ای دیگر نیز هستند كه به طور ناهشیار گرفتار چنین دامی می شوند ولی چون غریزه جنسی انسان بخصوص در دوران جوانی بسیار قوی و شدید است و از طرف دیگر حیله های شیطانی نیز دراین مورد بسیار پیچیده ، مرموز و متعدد است با طرح انگیزه های معقول و موجه به طور ناهوشیار وارد چنین صحنه خطرناكی می شوند . آسیب می بینند.
با ایجاد چنین ارتباطی به هر شكل كه متصور است (مكاتبه ای، تلفنی، حضوری و ... ) و شكل گیری علاقه اولیه بین دو طرف امكان تحقیق و بررسی واقع بینانه را به تدریج كاهش داده و بیشتر به دنبال نكات مثبت طرف مقابل است و از نقاط ضعف طرف مقابل غفلت كرده و تحقیقی که باید واقع بینانه و دور از هر گونه سو گیری باشد دچار سوگیری و یا تعصب خواهد شد. و شما خوب می دانید که هر تحقیق علمی و واقع بینانه ای باید از هرگونه تعصب و سوگیری به دور باشد تا درجه واقع نمایی آن بیشتر و ارزش علمی و عملی پیدا كند.
خلاصه آنکه برای چنین امر مهم و حیاتی باید ابتدا به تحقیق و بررسی پرداخت و سپس در صورت داشتن قابلیت ها و صلاحیت ها در فکر ایجاد علاقه بود نه آنکه با عینک محبت و علاقه به بررسی اوضاع و احوال ویژگی های وی اقدام نمود . بنابر این باید گفت آن عشق و علاقه ای باعث كمال و رشد و آرامش خانوادگی می شود كه پس از پیمان زناشویی و تعهد به زندگی مشترك ایجاد شود .
منبع: سایت پرسمان
:: موضوعات مرتبط:
سبک زندگی
پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 13:48 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
صمیمی شدن یك مهارت ارتباطی است كه بعضیها آن را خوب بلدند و میدانند که از آن چطور و در چه موقعیتهایی استفاده کنند.
کمی با من صمیمی باش!
بعضیها از صمیمی شدن میترسند، میترسند وقتی در یك رابطه صمیمی قرار گرفتند از آنها سوءاستفاده عاطفی شود یا در بازی ای بیفتند كه قواعدش را بلد نیستند. بعضی ها از صمیمیت نمی ترسند اما كلا شخصیتی «نجوش» دارند؛ آنها در طول زندگیشان به این باور رسیدهاند كه «صمیمی نشدن منفعت های بیشتری دارد تا صمیمی شدن ».
بعضیها هم زیادی صمیمی میشوند و به قول معروف «چای نخورده پسرخاله میشوند». هیچ كدام از این سبكهای صمیمیت سبك های سالمی نیستند و در دراز مدت به ضرر فرد تمام می شوند. در این مقاله می خواهیم، هم علت صمیمی یا غیرصمیمی شدن آدم ها را بررسی كنیم و هم راهكار هایی برای تجربه یك صمیمیت سالم در یك رابطه سالم ارائه كنیم.
انگار صمیمیت در سرشت بعضیها هست و در سرشت بعضیها نیست اما اگر«سرشت» را به معنی یك ویژگی مادرزادی در نظر بگیریم، این فقط نیمی از ماجراست.
درست است كه در همان شیرخوارگی بچه ها، نشانه هایی از صمیمی یا غیرصمیمی بودن آنها در نحوه رابطه چشمی یا جوابی كه به لبخند آدمیزاد میدهند دیده می شود اما عمده ماجرا در سالهای بعد شكل میگیرد. دلیلهای زیر را می توان برای صمیمی بودن یا غیرصمیمی بودن افراد در نظر گرفت:
1 - سیستم صمیمیت در خانواده
در همین صفحه بارها گفته ایم كه خانوادهها را می توان براساس مرزهایی كه بین افرادشان وجود دارند، تقسیمبندی كرد. در خانوادههایی كه مرزهای بازی دارند، یعنی همه در كار هم دخالت میكنند، همه لباس هم را میپوشند، در تمام اتاقها در همه مواقع شبانه روز باز است و آدمهای خانواده چیزی به نام تنهایی و استقلال ندارند، آدمهایی شكل می گیرند كه به نحوی افراطی صمیمی هستند.
برعكس، خانوادههایی كه مرزهای بستهای دارند، یعنی خانواده بیشتر به یك اداره یا یك پادگان شبیه است تا یك خانواده و هر كس به فكر خودش است، معمولا آدم های نجوشی بار می آورند. آدمهایی كه صمیمیت سالمی دارند معمولا در خانوادههای نوع سوم پرورش یافته اند؛ درخانواده هایی كه با وجود مرزهای تعریف شده بین اعضای خانواده، انعطاف پذیری مرزها را هم به رسمیت میشناسند. در این خانوادهها به استقلال همه اعضای خانواده احترام گذاشته می شود و هر كسی از وسایل شخصیاش استفاده میکند اما اگر خانواده در موقعیت فشارزایی قرار گرفت، موقتا این مرزها جای خودشان را عوض می كنند و مثلا پدر اختیارات بیشتری پیدا می كند. در این خانواده ها احترام و صمیمیت با هم آموخته می شوند.
2 - سبك فرزندپروری
درست مثل تعداد مرزها، سبك های فرزندپروری والدین هم 3تاست. والدینی كه از سبك فرزندپروری دیكتاتورمآبانه استفاده میكنند، یعنی قانونهای خشكی را در خانواده حاكم میكنند و هر عمل خلاف این قوانین را به شدت تنبیه می كنند، معمولا فرزندان نجوشی تحویل جامعه میدهند. برعكس، والدینی كه خیلی «باز و آزادانه» رفتار می كنند و اصلا بی خیال تربیت كردن بچهاند، بچه های «چایی نخورده، پسرخاله شو »را به وجود می آورند. والدین دموكرات، یعنی والدینی كه به استقلال بچه احترام می گذارند اما در عین حال قوانین خودشان را دارند، بچه هایی با صمیمیت سالم تحویل جامعه میدهند.
البته بعضی وقت ها سبك والدین یكی از والدین- معمولا مادر- طوری است كه بچه را فقط در سیستم خانواده صمیمی می خواهد و در ذهن بچه، تمام غریبه ها را به «لولو» تبدیل می كند. این خانواده ها می توانند ترس از صمیمیت را پرورش دهند.
3 - فرهنگ و تجربه
بعضی از فرهنگها «صمیمی بودن» را یك ارزش محسوب میكنند و حتی آدم هایی را كه بیش از حد صمیمی می شوند تشویق می كنند. كشور ما تا حدودی در این دسته جای می گیرد. كلا در این كشور ها «من جمعی» قوی تر از«من فردی» است. برعكس در كشورهای فردگرا تر، فرهنگ برای استقلال آدم ها ارزش بیشتری قائل است و صمیمی نبودن را هم به رسمیت می شناسد. این ارزش ها معمولا نسل به نسل منتقل می شوند و البته ممكن است تغییراتی تدریجی در طول نسل های مختلف پیدا كنند. همین كه صمیمیت همسایه ها را در زمان فعلی كشورمان با مثلا 100سال پیش مقایسه كنید، دستتان می آید این تغییرها یعنی چه. غیر از فرهنگ كه یك موضوع كاملا جمعی است،
تجربه های زندگی شخصی فرد كه یك موضوع كاملا فردی است هم می توانند بر زندگی اش موثر باشند. آدم هایی كه از رابطه صمیمی با دیگران ضربه خوردهاند، به ویژه اگر این ضربه ها در دوره شكل گیری شخصیتشان یعنی قبل از 18 سالگی باشد، ممكن است برای مدت ها از رابطه صمیمی اجتناب كنند.
چطور سالم صمیمی شویم؟ چطور سالم صمیمی شویم؟
البته واقعا تبدیل یك آدم «نجوش» یا یك آدم «صمیمیت ترس» به یك آدم «صمیمی» به همین راحتی ها هم نیست. وقتی كه صمیمی نبودن مخصوصا در دوران جوانی در تمام جوانب زندگی تاثیر می گذارد و حتی مانع ازدواج می شود باید با یك روان شناس مشورت و مشكل را اصولی حل كرد. توصیههای زیر را فقط برای این ارائه می دهیم كه دغدغه بیشتری به این مساله مهم زندگی داشته باشید:
1 - ته و توی مشكلتان را در بیاورید.
بخش اول مطلب را بخوانید و ببینید كه واقعا صمیمی نبودن یا زیادی صمیمی بودن شما به كجا بر میگردد؟ تربیت والدینتان؟ نوع خانوادهای كه در آن زندگی كردهاید؟ تجربههایی كه در طول زندگی داشتهاید؟ فرهنگی كه در آن بزرگ شدهاید؟ همه اینها یا هیچ كدام از آنها؟ وقتی كه مشكل ریشهای تر باشد و مثلا به نوع خانواده برگردد، بهتر است آن را با یك روان شناس در میان بگذارید اما مواقعی كه پای تجربه در میان است می توانید از راهكارهای بعدی استفاده كنید.
2 - در ارتباط با دیگران ماهر شوید.
بعضی وقتها شما مجبورید كاستیهایی را كه در طول تربیت خانوادگی یا تحصیلی تان داشته اید، خودتان جبران كنید. بعضی از اولیا و مربیان در خودشان این مسوولیت را احساس نمیکنند که فرزند یا شاگردشان را با مهارتهای ارتباطی آشنا كنند. مهارتهایی مثل گوش دادن، دانستن زبان بدن، همدلی، شوخ طبعی، نه گفتن و از این قبیل. اما اگر می خواهید اساسی و در عمل این مهارتها را یاد بگیرید، به مراكز مشاوره معتبر یا فرهنگسراهایی كه معمولا كارگا ههای مهارتهای زندگی را برگزار میكنند، مراجعه كنید. نشانی مراكز مشاوره معتبر را میتوانید در سایت «سازمان نظام روان شناسی و مشاوره» پیدا كنید.
3 - خود افشایی كنید.
بعضی وقتها شما در یك رابطه قرار گرفتهاید كه حس می كنید راكد مانده است و دوست دارید رابطه تان با طرف مقابلتان به سطح عمیق تری از صمیمیت برسد. در این موارد، افشای بعضی از رازهای شخصی می تواند در طرف مقابلتان احساس صمیمیت را بیدار كند. معمولا هر چه آدمها صمیمی تر شوند رازهای بیشتری را درباره همدیگر می دانند و هرچه رازهای بیشتری درباره هم بدانند صمیمی تر می شوند. البته قبل از رازافشایی یادتان باشد كه اعتماد كامل به دهن لق نبودن طرف مقابل داشته باشید و یادتان باشد كه در افشای رازتان، پای آدم های دیگر یا خانواده در میان نباشد.
4- صمیمیت را با بی احترامی قاتی نكنید.
بعضیها فكر می كنند كه اگر با یك نفر صمیمی شدند دیگر می توانند با ركیك ترین الفاظ او را صدا بزنند و اگر طرف مقابل این بی احترامیها را قبول نكرد او را «بی جنبه» حساب می كنند. شعار آنها این است؛ «من و فلانی كه این چیزها را با هم نداریم ». اما اگر رابطه صمیمانه محترمانه باشد، هم عمق بیشتری دارد و باعث می شود كه عزت نفس 2نفر بالاتر برود و هم معمولا طولانی مدتتر است.
منبع: همشهری خانواده
:: موضوعات مرتبط:
سبک زندگی
پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 13:47 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
«مگر هر دوستی دختر و پسری باید به ازدواج ختم شود؟ ما فقط باهم دوستیم.» این جمله و جملاتی شبیه این را جوانهای امروزی میگویند و پدر و مادرها نیز میشنوند. رابطه دختر و پسر در دوران جدید موضوع بحثها و سمینارهای زیادی شده است. عدهای به شدت با آن مخالفند و مطرح کردنش را نوعی بیشرمی و بیحیایی تلقی میكنند و معتقدند روابط تنها در بستر ازدواج معنا مییابد و در غیر این صورت، حرام است و جایز نیست. عدهای هم خیلی آزادانه این مسئله را میپذیرند و معتقدند دنیا عوض شده و دوستی دختر و پسر هم از این قاعده مستثنا نیست و داشتن رابطه آنها خالی از اشکال است. دوستی دختر و پسر
نظریه سومی هست که در آن نه آزادی مطلق و رها پذیرفته است و نه محدودیت و منع هرگونه رابطه، بلکه ارتباط بین دو جنس مخالف در یک چارچوب مشخص تعریف شده است. در این زمینه، دکتر روشنک خدابخش، روانشناس، معتقد است: «نمیتوان رابطه انسانها با همدیگر را مسدود و یا حتی محدود کرد. دلایلی همچون تحصیل و دادوستدهای علمی، نیاز به طرح پرسش و پاسخ، قرض گرفتن جزوات و منابع درسی، و همکار شدن باعث میشود که نتوان به طور کلی به عدم ارتباط کاری و سازمانی یا تحصیل زن و مرد و دختر و پسر حکم داد. اما از سوی دیگر، دامن زدن به این گونه ارتباطات هم شاید خیلی ضرورت و با مسائل اجتماعات سازگاری نداشته باشد. به عبارت دیگر، داشتن ارتباط به معنای وجود هر گونه ارتباط لجامگسیخته در محل تحصیل، دانشگاه و محیط کار نیست.»
خوب یا بد؟
این کیفیت موضوع است که باعث میشود ما راجع به آن بتوانیم نظر دهیم. این سوال باید این گونه مطرح شود که کدام رابطه خوب و مفید است و کدام رابطه انسان را به سر منزل مقصود نمیرساند. در این مورد، دکتر خدابخش معتقد است: «هر ارتباط سالمی میتواند سازنده باشد، به شرط آنکه حد و حریمی برای آن قائل باشیم و تعریفی از آن کنیم که در آن منطق بر احساسات غلبه کند. اصولا در دوره نوجوانی، عنان و اختیار آدمی خیلی سخت قابل کنترل و مدیریت است، طوری که نیازهای جنسی به صورت طوفانی وارد حیات روانی میشود و چون همه چیز ناگهانی رخ میدهد، بین طبیعت و تربیت با شكافی مواجه میشویم که والدین میتوانند آن را به خوبی مدیریت و شناختهای لازم را به فرزندانشان منتقل کنند.» اغلب کسانی که دچار مشکلاتی در روابط میان دو جنس میشوند متعلق به والدین پرکار، مشغول و گرفتارند که وقت و ارتباط درستی برای تعامل با فرزندانشان نمیگذارند، از احوال آنها کاملا غافلند، به دلیل گرفتاریهای متعدد بچهها را در اولویت آخر به حساب میآورند
جوانهای ما هم مثل جوانهای تمام دنیا رویهای منطقی دارند و مسائل را از طریق آن تجزیه و تحلیل میکنند. شما اگر با سلاح منطق پیش جوان بروید، بالطبع جوان هم منطقی جواب شما را میدهد، چون نوع بشر تفکر منطقی دارد، وگرنه هیچ علم و دانش و تمدنی پدید نمیآمد.»
دکتر خدابخش در جواب آنهایی که میگویند جوانهای امروزی حرفهای والدین را نمیپذیرند گفت: «متأسفانه، والدین ما به نحوه ارتباط برقرار کردن با جوانشان آگاه نیستند و همهاش از موضع بالا صحبت میکنند. اگر بخواهید با اعمال زور و نظر و جبههگیری خاصی با آنها برخورد کنید، جوانها هم مطابق طبع بشر مقاومت میکنند، چون آزادی از هر چیزی برایش مهمتر است. بنابراین، اگر چیزی یا تفکری آزادی جوان را به مخاطره بیندازد، او هم با لجاجت پاسخش را میدهد، ولی اگر شما با زبان خاص خودشان وارد گفتوگو شوید و وضعیت رسش، هوش و تفکر آنها را ملاک قرار دهید، آنها خیلی راحت به شما جواب مثبت میدهند. ولی اگر شما این کار را به صورت «دو دوتا پنج تا» انجام دهید، آنها هم به شما جواب خوبی نمیدهند.»
ارتباط هدفمند
دختران و پسران در دوران نوجوانی بدون طرح و برنامه خاصی با همدیگر آشنا و دوست میشوند. متأسفانه، این مسئله این روزها فناوریهای جدیدی مثل تلفن همراه و اینترنت، دیگر سختی نامهرسانیهای گذشته را به دنبال ندارند و دختر و پسر میتوانند با یک پیامک یا چت کردن با هم آشنا شوند و قرار ملاقات بگذارند و چون فاقد شناختهای لازم از همدیگرند و آیندهنگری خاصی ندارند، چه بسا دچار مشکلاتی هم بشوند. دکتر خدابخش، کسی که سالها با جوانها و نوجوانها در این زمینه کار کرده در این مورد میگوید: بچهها در این سن آمادگیهای زیستی و طبیعی برای گرایش به جنس مخالف را دارند، ولی آمادگیهای اجتماعی را ندارند و این مسئله مشکلات متعددی را موجب میشود. لذا نوجوانی را میبینید که در ارتباطی عاشقانه قرار میگیرد و به دلیل نداشتن توانمندیها و مهارتهای اجتماعی لازم دچار مشکل میشود.»
وی روی حریص بار نیاوردن بچهها به جنس مخالفشان تاکید میکند و چاره کار را در تربیت درست آنها میداند و میگوید: «اگر ما بتوانیم در خانواده و جامعهمان ارتباط بین دختر و پسر را با توجه به سطوح مختلف سنی میسر کنیم، اولا توانستهایم از حریص بودن بچهها به جنس مخالف جلوگیری کنیم، ثانیا شناختهایی را که لازم است تا حدود زیادی فراهم کردهایم.» حضرت زهرا (س) : آنچه برای زنان نیكوست این است كه ( بدون ضرورت ) مردان نامحرم را نبینند ، و نامحرمان نیز آنها را ننگرند . بحار الانوار ، ج 37 .
آب یا سراب؟
وی در ادامه صحبتهایش میگوید: «معمولا والدین ما با نسل جدید اختلاف نظرهایی دارند. اینکه گفته میشود آموزههای دینی و فرهنگی راههای ارتباط دختر و پسر را مسدود کرده اصلا درست نیست، بلکه بهتر است این گونه بگوییم که یک سری محدودیتهایی، آن هم به خاطر خودشان، در نظر گرفته که اجرای آن محدودیتها تنها به رشد خودشان کمک میکند.» ما نباید به تمام ارتباطات انسانی که دختر و پسر هم جزو آن است، تنها از دیدگاه زناشویی نگاه کنیم. خیلی وقتها- چه در دانشگاه و چه در محیط کار- این دو جنس ناچارند که با هم در ارتباط باشند، به ویژه امروزه که حضور زنان در کارهای اجتماعی افزایش پیدا کرده.» این مشاور خانواده در مورد جنبه آسیبشناسی این ارتباط معتقد است: «ارتباط دوستی به معنای اخص کلمه که یکی دوست پسر یا دوست دختر کس دیگری باشد، بعضی مواقع جنبهای آسیبزا دارد. دختر و پسران ما باید واقعبین باشند، هم جنبه مثبت را ببینند و هم منفی را. بعضی از این جوانها میگویند دیگر در دنیای امروزی دختر و پسر معنایی ندارد و وقتی من میخواهم با کسی دوست شوم، فرقی نمیکند که دختر است یا پسر، ولی من به آنها میگویم که اینگونه نیست، این یعنی ارتباط ضابطهمند نیست. این را میتوان ارتباطی دانست که بیشتر از عقل و منطق، شور و هیجان در آن دخیل است و نمیتواند به شکل درستی هم ادامه پیدا کند، چرا که هدفمند نیست.»
اینکه گفته میشود آموزههای دینی و فرهنگی راههای ارتباط دختر و پسر را مسدود کرده اصلا درست نیست، بلکه بهتر است این گونه بگوییم که یک سری محدودیتهایی، آن هم به خاطر خودشان، در نظر گرفته که اجرای آن محدودیتها تنها به رشد خودشان کمک میکند.
خانوادهها: بدانند یا نه؟
بچه باید آن قدر احساس دوستی و نزدیکی کند که مسائلش را با خانواده در میان بگذارد. نوجوان عاشق صحبت کردن است و خیلی راحت عقایدش را بیان میکند.به خودش نزدیک شوید و مهارتهای لازم را به او بیاموزید. به نوجوانها و جوانها هم توصیه میکنم که زیاد اهل پنهانکاری نباشند، چرا که معمولا کارهای پنهانی سر از موارد ضد قانون و ضد خانواده درمیآورد. بدانید که پدر و مادرها در هر صورت خیر و صلاح شما را میخواهند، اما چه بسا شیوه درست را بلد نباشند.»ایشان در مورد اینکه در دوران نوجوانی چه آموزشهایی لازم است میگوید: «باید آنها را در مورد رفتارهای پرخطر جنسی، اعتیاد و رانندگیهای خطرناك آگاه کرد. برای مثال، وقتی فرمان ماشین را از بچگی به او میدهید و از این کار خوشتان میآید و لذت میبرید، باید از همان موقع به این فکر کنید که اگر این بچه به سن نوجوانی رسید و از شما تقاضای ماشین کرد، چه میخواهید به او بگویید. اما اگر از همان دوران بگویید که ما کارتی داریم به نام گواهینامه گرفتنش لازمه رانندگی است، او قانونمند بار خواهد آمد.»
ارتباط دختر و پسر
آسیبها
ما چگونه میتوانیم از آسیب این نوع مسائل جلوگیری كنیم و از دوستیهایی که چه بسا پایانش به اینگونه موارد ختم میشود پرهیز کنیم. اینجا ما بزرگترها مقصریم که اطلاعات به فرزندانمان ندادهایم. اغلب کسانی که دچار مشکلاتی نظیر اینها میشوند متعلق به والدین پرکار، مشغول و گرفتارند که وقت و ارتباط درستی برای تعامل با فرزندانشان نمیگذارند، از احوال آنها کاملا غافلند، به دلیل گرفتاریهای متعدد بچهها را در اولویت آخر به حساب میآورند و بدتر از همه، میخواهند تصور کنند که این غیبت و فاصله خود را میتوانند با پول جبران کنند. وقتی شما طرح و برنامه خاصی برای پرورش فرزندتان نداشته باشید، رسش و تمایلات او را متوجه نشوید، این تبعات ناگوار پیش خواهد آمد.»
دکتر خدابخش دخترها و پسرها را هم مقصر میداند و میگوید: «خود خلوت کردن باعث میشود فکرهای نامناسب دیگری به ذهن دختر و پسر خطور کند. بنابراین، باید سعی کنند تا حد امکان در مکانهای خلوت و سرپوشیده قرار نگیرند.»
پسر یا دختر؛ كدام یك بیشتر آسیب میبینند؟!
دخترها چون در روابط عاطفیتر و احساسیترند، وقتی با شكست مواجه میشوند، بیشتر صدمه میبینند. آنها گاهی وقتها در شرایط بسیار منفی قرار میگیرند و امكان ازدواج بعدیشان به شدت كاهش مییابد. پسرها هم دنیای شكنندهای دارند و خیلی سخت خودشان را بازسازی میكنند. دختر و پسر احساس میكنند كه روح لطیفشان را در یك سری روابط تیره كردهاند. با چه امید و آرزویی به هم دل میبندند، اما وقتی این روابط آنطور كه تصور میكردند پیش نمیرود، دچار سرخوردگیهای فردی و اجتماعی میشوند.» اینجاست كه «چرا انسان كند كاری كه باز آرد پشیمانی» در موردشان مصداق پیدا میكند.
منبع: تبیان
:: موضوعات مرتبط:
سبک زندگی
پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 13:46 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
شايد صحبت كردن در مورد اين موضوع خيلي سخت و آزاردهنده باشد و از نظر شما پرداختن به آن امري غير ممكن .
اما بهتر است حقيقت را فراموش نكنيدكه از آنجا كه اين موضوع نقش حياتي و پايه دركيفيت و بقاي زندگي زناشويي شما دارد ، پس بهتر است قبل از رسيدن به نقطه بحراني و نااميد كننده باديدي باز به اين مسئله نگاه كنيد و صادق باشيد . همه ما دوست داريم كه زندگي زناشويي ما با گذشت زمان رونق خود را حفظ كند و هر روز بيشتر از روز قبل صميمت و محبت همسر خود را شاهد و ناظر باشيم. اما اين به شرط آن است كه كمي درمورد روابط خود تجديد نظر كنيم و به كيفيت آن بيانديشيم . در ادامه بعضي از اشتباهات رايج بانوان در ارتباط زناشويي و نزديكي با همسرانشان پرداخته مي شود و راه حل و پيشنهاد مناسب ارائه مي شود . اميد است كه بعد از خواندن مقاله و با كمي تامل و همت شاهد تغيير و رضايت بزرگ در زندگي خود باشيد.
1- چرا شما پيشگام نمي شويد! چرا تصور مي كنيد كه شما در ارتباط و نزديكي با همسرانتان تنها نقش دوم و تابع را بايد بازي كنيد. چرا تصور مي كنيد كه اگر ميلي وجود دارد تنها بايد از طرف آنها بروز پيدا كند و شما پاسخ دهيد. بسياري از مردان تصور مي كنند كه اين پيشگامي هميشگي از طرف آنها به اين معناست كه هميشه شما ميل كمتري در اين زمينه داريد. همين امر به مرور زمان ترديد آنها را براي نزديك شدن به شما بيشتر مي كند و متعاقب آن از دريافت بزرگترين هديه عشق محروم خواهيد شد. بهتر است اين مرتبه شما نيز محبت و اشتياق خود را با پيشگام شدن در اين زمينه نشان دهيد. هيچ گاه تصور نكنيد كه ممكن است ترد شويد و يا تقاضاي شما رد شود. مطمئن باشيد كه همسر شما به قدر كافي سورپريز و هيجان زده خواهد شد و بعلاوه خود شما تجربه اي جديد از اين رابطه را لمس خواهيد كرد كه بي ترديد جالب خواهد بود.
2- در مورد ظاهر خود نگران نباشيد. فكر كردن در مورد اينكه در طول فرآيند اميزش و نزديكي ممكن است چگونه به نظر برسيد سبب مي شود كه از درك و دريافت لذت آن محروم شويد. به شما توصيه مي كنم كه هيچ گاه در اين لحظه هاي ناب و غير قابل بازگشت به چربي بد فرم شكم خود فكر نكنيد و يا بابت آرايش صورت خود نگراني به دل راه ندهيد.فقط روي فعاليت خود متمركز شويد و سعي كنيد لذت بايد و شايد را با تمام وجود دريافت كنيد. همسران شما دوست دارند كه در حين نزديكي شما خود را كاملا رها كنيد. داشتن اشتياق ، انرژي و علاقه و تفكر منعطف در اين رابطه براي مردان از هر چيز ديگري ارزشمندتر است.
3- تصور نكنيد كه اميزش و نزديكي براي مردان امري ساده و سطحي و بي ثبات است. برعكس براي بسياري از مردان آميزش و نزديكي فعاليت بسيار مهمي به حساب مي آيد، پس ارزش آن را از نظر مردان كم تصور نكنيد. در حقيقت بيش از 50 % زنان و 52% از مردان بعد از يك مرتبه نزديكي و تجربه كردن آن به فكر دوام و بقاي ارتباط خود خواهند بود. پس مطمئن باشيد كه مردان نيز افرادي رمانتيك خواهند بود. بهتر است تا اينجا دو اشتباه بسيار رايج را مرور كنيم. اينكه مردان اصلا رمانتيك نيستند و اين كه زنان هيچ علاقه اي به آميزش و نزديكي ندارند.
4- تصور نكنيد كه هميشه مردان آماده و مشتاق آميزش هستند.مطمئنا بسياري از پسران نوجوان در هر زمان آماده و مشتاق آميزش هستند ولي مردان نه.فشار ناشي از مسائل زندگي نظير كار ، خانواده و هزينه ها سبب مي شود كه ميل و اشتياق آنها در كل كاهش يابد. شايد اين موضوع از نظر زنان باور نكردني باشد و اين عدم علاقه گه گاه به آميزش را امري مختص خود مي دانند و اين اشتباه است. مشكل بزرگ در اين رابطه زماني اهميت مي يابد كه زنان تصور مي كنند عدم حوصله از جانب آنها براي آميزش موقتي است و ربطي به علاقه آنها به مردانشان ندارد و آنها همچنان مردان خود را دوست دارند ولي اگر مردي در اين رابطه اظهار بي حوصلگي كند سريعا تعبير به عدم علاقه وي مي كنيم. اينكه ديگر ما را دوست ندارد . در حاليكه او فقط در حال حاضر علاقه و حوصله اي براي آميزش و نزديكي ندارد .
5- چرا همسرانتان را راهنمايي نمي كنيد. بهتر است بدون رودربايستي و كاملا صريح در مورد آنچه كه در اين رابطه دوست داريد و يا نه صحبت كنيد. اين بهترين راهي است كه مي توانيم به لذت و رضايت شايد و بايد دست يابيم .هيچ مردي نمي تواند بدون راهنمايي همسر خود رضايت او را در اين رابطه جلب كند.اجازه دهيد كه او بداند شما به چه چيز علاقه داريد.مردان خيلي دوست دارند كه رضايت شما را شاهد باشند.
6- اگر به شما پيشنهاد تازه اي مي دهند ناراحت نشويد. بعد از مدتي كه از ارتباط زن و مرد مي گذرد اين امري طبيعي است كه براي ايجاد تنوع امري تازه پيشنهاد شود. اين كه مردان مايل به انجام كاري جديد هستند و يا تجربه اي تازه به اين معنا نيست كه آنها از شما و زندگي خود ديگر راضي نيستند. هرگز اين پيشنهاد جديد را به خود ربط ندهيد. در ثاني شما مجبور نيستيد كه هر آنچه كه همسرتان پيشنهاد مي كند بپذيريد. اگر اين پيشنهاد تازه براي شما غير معقول و غير جالب و ناراحت كننده به نظر رسيد خيلي راحت و صريح بگوييد و او را متقاعد كنيد.البته بهتر است كاملا صميمانه و از روي محبت احساس خود را بيان كنيد. و اگر اين امر تازه تنها به دليل تازگي براي شما چندان سهل نيست بيش از اندازه خود را درگير آن نكنيد. اجازه دهيد بداند كه شما به زمان بيشتري نياز داريد.
funpatogh.com
:: موضوعات مرتبط:
زناشویی
پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 13:42 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
در یک مطالعه در اروپا بعد از نظرخواهی از عده زیادی از زنها لیستی از مواردی که آنها بعد از رابطه جنسی و ارگاسم دوست دارند برایشان انجام شود، تهیه شده است.
به گزارش سلامت نیوز باید توجه داشت که گروههای مختلف خانمها تمایلات متفاوتی داشته و حتی ممکن است چیزهای موردعلاقه عده ای در این لیست وجودنداشته باشد.بعبارت دیگر موارد زیرقابل تعمیم به کل جامعه زنان نیست.
1 - درآغوش گرفتن: تقریبا" همه خانمها دوست دارند که بعد از رابطه جنسی ،توسط مرد درآغوش گرفته ونوازش شوند.در آغوش گرفتن و حلقه کردن دستها بدور زن و نوازش او احساس بسیارخوبی به زن میبخشد.حتی اگر بسیارخسته شده اید و دیگر انرژی برای ادامه دادن ندارید،دستهایتان را بدور اوحلقه کرده چندکلمه محبت آمیز به او بگویید وبعد بخوابید!
2 - درمقابل گروه قبل،عده قلیلی از زنها هم هستند که بعد از پایان رابطه جنسی ،دیگر هیچگونه تماس جسمی و عاطفی را دوست ندارند.این افراد اظهار میکنند که آنهابقدری تحریک شده اند که بعد از آن هرگونه تحریک دیگری برایشان لذتی نداشته و عذاب آورخواهدبود.البته این خواسته هرگز به معنی سرد مزاجی این زنها نیست.آنها فقط دوست دارند مدت کوتاهی باخودشان تنهاباشند،پس آنها را درک کنید.
دربرخوردبا این زنها باید بعد از انجام رابطه جنسی از آنها بپرسید:«عزیزم حالت خوبه؟آیا همه چیز مرتب است؟ یا آیا چیزی احتیاج نداری؟» و بعد از ابراز خوشنودی ازانجام مقاربت با او،زن را نیم ساعتی تنها بگذارید تا استراحت کند.
3 - صحبت کردن:هرچند اکثرمردها بدنبال رابطه جنسی خسته شده و یارای انجام هیچکاری را ندارند ولی گروهی از زنها دوست دارند که بعد از رابطه جنسی کمی صحبت کنند.در این مواقع فقط باید گوش خود را به اوبسپارید! اگرخوش شانس باشید او به شرح آنچه گذشت و احساسش ازرابطه جنسی با شما می پردازد.اما مواظب باشید که در بین صحبتهای او صدای خوروپف شما بلند نشود!
همه مردها بعد از ارگاسم دوست دارند کمی بخوابند،این امرکاملا"طبیعی است.ولی به شریک جنسیتان هم توجه داشته باشید واجازه دهید او در کنارشما باشد، تا این تصورپیش نیاید که شما فقط به فکر خودتان هستید.
منبع: salamatnews.ir
:: موضوعات مرتبط:
زناشویی
سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 13:2 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
حتماً شما هم شنيدهايد كه اگر بخواهيد در زندگي مشترك خود موفق شويد، اول از همه بايد دوست همسرتان باشيد. اگر فكر ميكنيد اين كار غيرممكن است يا تاثيري ندارد، مطمئن باشيد مرتكب اشتباه بزرگي شدهايد؛ اشتباهي كه حتي شايد زندگي شما را از بين ببرد.
بنابراين بهتر است با انجام كارهايي خاص و در عين حال ساده، با همسرتان رابطهاي دوستانه برقرار كنيد. مطمئن باشيد اين كار بسيار ساده و در عين حال ارزشمند است.
با او صحبت كنيد. همانطور كه با دوستانتان در مورد همه چيز حرف ميزنيد و كمتر چيزي است كه از آنها مخفي باشد، با همسرتان نيز صحبت كنيد. از هر موضوعي استفاده كنيد تا بتوانيد بيشتر با هم صحبت كرده و احساساتتان را بيان كنيد. در حقيقت موضوع صحبت چندان مهم نيست و اين كار تنها راهي براي نزديك شدن بيشتر شما به يكديگر است؛ ميتوانيد در مورد آب و هوا، خاطرات گذشته، دوستان، ورزش يا هر موضوع ديگري صحبت كنيد. فقط نگذاريد سكوت ميان شما فاصله ايجاد كند.
وقتي را براي خودتان اختصاص دهيد. لازم است هر از گاهي، شما 2 نفر تنها و بدون حضور هيچ كس ـ حتي بچهها ـ با هم باشيد. اين ساعتهايي كه شما با هم تنها هستيد، ميتواند به برطرف شدن مشكلات زندگي كمك كند.
وقتي همسرتان در محل كارش است، به او زنگ زده و از اين طريق با او در ارتباط باشيد. همانطور كه اگر از دوستي خبر نداشته باشيد، به او زنگ ميزنيد و حالش را ميپرسيد، به همسرتان هم بدون هيچ دليلي زنگ بزنيد. با اين كار به او نشان ميدهيد كه چقدر براي شما مهم است و چقدر به او اهميت ميدهيد.
در زندگي مشترك خودخواه نباشيد. خودخواهي به هر نوع رابطهاي آسيب ميزند و منجر به قطع آن رابطه ميشود. بنابراين به نيازها و خواسته هاي همسرتان بيشتر اهميت داده و به او نشان دهيد كه براي شما چقدر مهم است.
اعتماد را در زندگي ايجاد كنيد. اعتماد در هر رابطه دوستانهاي بايد وجود داشته باشد. بنابراين شما هم سعي كنيد در زندگي خود اين ويژگي را به وجود آورده و حتي آن را پرورش دهيد. براي موفقيت و آرامش بيشتر در زندگي، همسرتان بايد بتواند به شما اعتماد كند؛ بنابراين براي او فردي قابل اعتماد باشيد.
:: موضوعات مرتبط:
زناشویی
سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 13:2 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
«وقت طلاست»! حتما شما هم اين جمله را بارها شنيدهايد، اما آيا واقعا به آن اعتقاد داريد؟ وقت، طلايي است كه مانند يك هديه گرانبها در اختيار شما قرار گرفته و شما بايد بدانيد و بتوانيد بدرستي از آن استفاده كنيد.
اما تقريبا همه مردم آرزو ميكنند كه زمان بيشتري در اختيار داشته باشند و شبانهروزشان بيش از 24 ساعت باشد. ولي خوب است بدانيم همه مردم، حتي كساني كه به موفقيتهاي بزرگي دست يافتهاند فقط همين 24 ساعت را در اختيار داشتهاند؛ فقط 24 ساعت.
نكته مهم در زندگي اين است اگر نتوانيم همه كارهايي را كه بايد در همين 24 ساعت انجام دهيم، به طور محسوسي خسته و فرسوده ميشويم، اما اگر بتوانيم از زماني كه در اختيار داريم، بيشترين استفاده را ببريم بسياري از مشكلات حل خواهند شد و ما هم روحيه مناسبي خواهيم داشت. مطمئن باشيد برنامه داشتن براي اين كار، ارزشش را دارد؛ يك ساعت وقت اضافه براي بودن در كنار دوستان و اعضاي خانواده، يك ساعت ورزش كردن، يك ساعت بازي با بچهها يا هر كار ديگري كه دوست داريد در آن زمان انجام شود؛ تنها بايد بخواهيد و بدانيد چگونه ميشود موفق شد.
هميشه اين نكته را به ياد داشته باشيد كه زندگي يك مسابقه دو نيست؛ مسابقه پريدن از يك كار به كاري ديگر. باور كنيد ارزش زندگي خيلي بيشتر از اين حرفهاست. بنابراين تنها چند دقيقه براي خواندن اين مطلب اختصاص دهيد، شايد بقيه دقايق بهتر بگذرد.
يكي از شيوههايي كه به مديريت زمان كمك ميكند، تقسيم كارهاي بزرگ به كارهايي كوچك و جزييتر است. همه ما در هر سن و سالي كه باشيم، تجربه شروع كردن كاري سخت و دشوار را داريم. در آن شرايط شايد آرزو كرده باشيم كه اي كاش هر كار ديگري را انجام ميداديم، به غير از همان كار، اما بدانيد سختترين و پيچيدهترين كارها هم غيرممكن نيستند. يك بار امتحان كنيد؛ تقسيم كاري بزرگ و سخت به كارهاي كوچكتر ميتواند از دشواري آن نيز كم كند. بنابراين سعي كنيد اين عادت را در خود پرورش داده و هميشه كارهايتان را تقسيم كنيد.
البته نكته مهم ديگري كه بايد به آن توجه داشت و دقت كرد، اين است كه بدانيم چه موقعي از روز براي انجام چه كاري مناسبتر است؛ برخي افراد صبحها بهتر ميتوانند كارها را انجام دهند و برخي ديگر شبها. تعجب نكنيد؛ اين مورد مهمي است كه بايد به آن دقت كرد. اگر صبحها خسته و كسل هستيد، زياد خودتان را خسته نكنيد و نكوشيد همه كارها را در آن زمان انجام دهيد.
يك نكته مهم ديگر كه بايد آن را هم به خاطر بسپاريد: همه ما هر وقت لازم باشد بايد بتوانيم بگوييم «نه». بنابراين شما هم بهتر است بتوانيد در مواقعي كه نياز است و فردي درخواستي از شما دارد كه وقتتان را ميگيرد، بگوييد نه. در پايان اين كه هميشه دقت كرده و وقتتان را با احتياط صرف كنيد. حيف است كه اين وقت گرانبها را به بطالت گذرانده و در حقيقت آن را از بين ببريم.
:: موضوعات مرتبط:
موفقیت
سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 12:54 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
بياييد از همين ابتدا تكليفمان را با خودمان روشن كنيم و بدون رودربايستي بگوييم چرا همسرمان را براي يك عمر زندگي انتخاب كرده ايم و چه اتفاقي افتاد كه تصميم به بچهدار شدن گرفتيم. حتما در آن برهه زماني كه در تدارك ازدواج بوديم همسرمان بهترين كسي بود كه ميتوانستيم انتخاب كنيم يعني كسي كه شباهت زيادي به مرد و زن روياييمان داشت و احساس ميكرديم او همان كسي است كه ميشود با او طعم خوشبختي را چشيد.
اين احساس قلبي مان بود احساسي كه در آن روزها مطمئن بوديم كه تا آخر عمر تغيير نميكند. وقتي زير يك سقف رفتيم هم همين احساس را داشتيم و به خود ميباليديم از اينكه كسي را براي زندگي انتخاب كردهايم كه حضورش برايمان هيچ وقت تكراري نميشود، اما نميدانيم چه اتفاقي افتاد كه تصميم گرفتيم نفر سومي را هم وارد زندگيمان كنيم و عشقمان را با او نيز تقسيم كنيم؛ يعني حرف مردم با ما اين كار را كرد؟ ترس از اينكه بگويند چراغ خانه فلانيها خاموش مانده؟ اينكه از سنگدل بودنمان كه حاضر شدهايم همسرمان را از طعم پدر يا مادر شدن محروم كنيم گلايه كنند؟ يا شايد خودمان نگران شديم كه در پيري دست تنها بمانيم؟ اما شايد گفتيم سنمان بالا ميرود و بچه دار شدن در ميانسالي خطرناك است ؟ ولي شايد بعضي هايمان هم واقعا ميخواستيم دست به توليد انساني خوشبخت مثل خودمان بزنيم؟
حتما داستان زندگي هريك از ما به اين اندازه متفاوت است، اما نتيجه تصميممان يك چيز بوده؛ تولد نوزادي كوچك و وابسته كه بد نيست بگوييم تعادل زندگيمان را لااقل براي مدتي برهم زده. نوزاد گريه ميكند، شير ميخواهد، جايش را خيس كرده، حوصلهاش سر رفته، گرمش شده، سردش شده، خوابش نميبرد، درد دارد و پدر و مادر عاجز و مستاصل برايش وقت ميگذارند تا مگر چشم روي هم بگذارد و لبخندي به نشانه وضعيت سفيد بر لبش بنشيند.
اين ماجراها هر روز و هر ماه و هر سال اتفاق ميافتد تا نوزاد ناتوان ديروز از آب و گل در ميآيد و انسان نسبتا مستقلي ميشود كه رشد تكتك اندامهايش سندي بر زحمات پدر و مادر است. نوزاد ديروز بزرگ و بالغ شده، حالا به او ميشود افتخار كرد، او حالا منظور همه حرفهايمان را ميفهمد ولي ما ماندهايم و يك دنيا تنهايي و دلتنگي كه تنها عاملش دور شدن از همسرمان است؛ هماني كه سالها پيش او را انتخاب كرديم چون بهترين كسي بود كه ميشد انتخابش كرد.
ولي حالا چه شده؟ همسران ديروز و دو جزيره دور از هم امروز. مسلما آن نوزاد كوچك و ناتوان اين بلا را به سرمان نياورده چون او ناتوانتر از آني بود كه بتواند دو قلب به هم گرهخورده را از هم جدا كند. پس بهتر است دنبال مقصر نباشيم و وقتي لب به انتقاد باز ميكنيم فقط از خودمان اسم ببريم. اين ما بوديم كه فرزند را به خودمان و رابطه عاشقانهمان ترجيح داديم و فراموش كرديم هر رابطه مستحكمي نيز به مراقبت نياز دارد، آن هم مراقبتي شبانهروزي، شايد به اندازه مراقبتي كه از يك نوزاد ميشود. پس اي كاش ميشد قبل از بچهدار شدن اين صحنهها را پيش چشم آورد و ياد گرفت كه در دنياي به اين بزرگي هيچ كس نميتواند جاي كس ديگري را بگيرد حتي اگر يكي فرزند و ديگري همسر باشد.
:: موضوعات مرتبط:
زناشویی
سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 12:45 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 12:40 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
100.کیمیای عشق
چون نه ای کامل,دکان تنها مگیر دستخوشی می باید تا گردی خمیر
حین رعیت باش,چون سلطان نه ای تک مران,چون مرد کشتیبان نه ای
□
ای بی خبر! بکوش که صاحب خبر شوی
تا راهرو نباشی,کی راهبر شوی؟
در مکتب حقایق,پیش ادیب عشق
هان,ای پسر! بکوش که روزی پدر شوی
دست از مس وجود چو مردان ده بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
خواب وخورت ز مرتبه ی خویش دور کرد
آنگه رسی بخویش که بی خواب و خور شوی
گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
بالله که ز آفتاب فلک خوب تر شوی
یک دم غریق بحر خدا شو,گمان مبر
که ز آب هفت بحر به یک موی تر شوی
از پای تا سرت,همه نور خدا شود
در راه ذوالجلال چوبی پا و سر شوی
وجه خدا اگر شودت منظر نظر
زاین پس شکن نماند که صاحب نظر شوی
بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود
در دل مدار هیچ,که زیر و زبر شوی
گر در سرت هوای وصال است حفظا!
باید که خاک درگه اهل هنر شوی
«حافظ»
منبع: کتاب زندگی شیرین می شود..
نویسنده: استاد حسنعلی بیگی
:: موضوعات مرتبط:
زندگی شیرین می شود اگر..
سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 12:38 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
99.خدا را در زندگی خود فراموش نکنید
خداوند بزرگ در همه حال شاهد و ناظر بر اعمال ماست و برای هدایت بشر به سوی کمال و خوشبختی,سفیران عشق زیادی فرستاده که باید از آنها استفاده کنید.در هر چه از خداست,شکست می باشد.همیشه توکل بر او و عطوفت و مهربانی با هم داشته باشید و به خاطر خدا از یکدیگر بگذارید.اگر بر همدیگر رحم نمایید,خدا نیز شما را مورد رحمت خود قرار خواهد داد.عاشق خدا باشید,نه در زمان بدبختی و گرفتاری,بلکه در تمام اوقات.فرزندتان را به خدای بزرگ بسپارید و از او کمک بخواهید و واقعا دعا کنید.از فرمایشات پیامبر (ص) است که:
«به هنگام خوشی,خدا شناس باش تا خدا به هنگام سختی تو را بشناسد.»
باز پیامبر بزرگوار (ص) می فرمایند:
«کسی رستگار می شود که دل را برای ایمان خالص کند,قلب را سلیم سازد,زبان را به صدق وا دارد,نفس را به آرامی کشاند,خوی را به راستی آورد,گوش را به شنوایی و چشم را به بینایی وا دارد.»
مردم همه عیال خدایند.پس بهترین کس پیش خداوند آن است که برای عیال او سودمند تر می باشد.خدا صد رحمت آفرید و یکی را میان آفریدگان نهاد که با همان به هم رحم می کنند و نود و نه رحمت را پیش خود نگاه داشت.آقایان عزیز! با همسرتان مهربان باشید,زیرا رضایتمندی ایشان,بهترین هدیه ی خداوند است و شما خانم های عزیز! احترام به مرد,چون جهاد در راه خداست.
:: موضوعات مرتبط:
زندگی شیرین می شود اگر..
سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 12:37 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
98.یک کیلو پرتغال,بهتر از یک جعبه پرتغال
مرد وقتی وارد خانه می شود,لازم است آنچه در دست دارد,با مهر و محبت هدیه کند.اگر یک کیلو پرتغال بخرد و به خانم و فرزندانش بگوید: «بفرمایید!» و با محبت به آنها تقدیم کند,بسیار ارزشمند است! ولی اگر با جعبه یی پرتغال وارد خانه شود و تلخی و بد دهانی کند و بگوید: «خسته شدم و ..» هرگز برای خانواده اش ارزشی ندارد.این مثال گویای این است که اگر برای همسر و فرزندان خود,کاری انجام می دهید,از عمق وجودتان باشد.چه بسا شاخه یی گُل آنچنان ارزشی داشته که میلیون ها تومان پول,این ارزش را نداشته باشد.اسن رفتار,در همه جا صدق می کند; در برخورد با دوست,اقوام و سایرین,زیرا برای همه انسان ها رفتار,شعور و معرفت مهم تر از مسائل مادی ست.حتا برای یک مهمان برخورد و رفتار عاطفی,به همراه فنجانی چای مزه ی بسیار بهتری می تواند داشته باشد تا اینکه روی میز را پُر از میوه نمایید و کنار آنها با اخم بنشینید.
:: موضوعات مرتبط:
زندگی شیرین می شود اگر..
سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 12:36 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
97.دوران بارداری
حتما می دانید که زن دارای دو هورمون مادری و جنسی ست.قبل از تولد کوک هورمون جنسی,بیشتر از هورمون مادری در بدن ترشح می شود.پس از تولد کوک,تولید هورمون های مادری بیشتر از هورمون های جنسی ست و وقتی شیردهی شروع می شود, او از مسائل جنسی احساس خستگی می نماید و آن قدر با بچه دست و پنجه نرم می کند که اصلا رمق ندارد.مخصوصا اگر کودک پُر جنب و جوش یا بیش فعال و یا دوقولو داشته باشد.ولی مبادا تصور کنید که کودک جای شما را گرفته,بلکه به این معنی ست که تمام انرژی یی که صرف شما می شد,می توانید با مهارت لازم,انگیزه ی جنسی را در همسرتان تقویت کنید.
مراقب باشید پس از تولد کوک,هرگز همسرتان را مجبور به رابطه ی جنسی نکنید.اجازه دهید سیستم بدنی و احساسی خانم شما به حالت عادی بازگردد و حتا با او مشورت کنید,ببینید اگر آمادگی دارد,بسیار با عواطف این کار را انجام دهید و به تغییرات جسمانی او احترام بگذارید.بسیار پُر عاطفه باشید و تقریبا مثل شب اول ازدواج با او برخورد کنید! چون او دقیق از نظر جسمانی و ذهنی همان وضعیت را دارد.اگر جایی از بدن او زخم است,مواظب باشید رابطه ی جنسی شما خشن نباشد,زیرا باعث انزجار جنسی خواهد شد.اگر از سینه ی همسرتان شیر می آید,امر طبیعی ست و نشانه این است که جسم همسرتان آماده ی رابطه ی جنسی می باشد.حتما برای پیوند مادر و کودک ارزش خاصی قایل شوید و اگر در حین آمیزش,فرزندتان گریه کرد,تحمل داشته باشید.در مرحله اول بچه را آرام کنید,بعدا آمیزش را ادامه دهید,زیرا تمام فکر مادر به گریه بچه خواهد بود و حتا در ساکت کردن بچه سهیم شوید و بیاموزید که از خود مایه بگذارید و لذت پدر بودن را بیشتر درک نمایید.در پایان اینکه همیشه در آمیزش جنسی تفاهم داشته باشید,زیرا هر چه تفاهم شما بیشتر باشد,توانایی زن در این امور زیادتر و بهتر می شود.
اتحاد و همدلی رمز و راز زندگی ست زندگی با اتحاد,شُکر حق و بندگی ست
خود بدان از دیگری,دیگری را هم ز خود گر نباشی این چنین,زندگی افسردگی ست
:: موضوعات مرتبط:
زندگی شیرین می شود اگر..
سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 12:36 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
96.غیبت را کم کنید
تحقیقات ثابت کرده,به طور متوسط مردان عموما از 168 ساعت در هفته,50 ساعت را با کار,15 ساعت را در مسافرت,راه و نیمه راه و 56ساعت را در خواب و فقط 47ساعت وقت آزاد دارند.ولی ثابت شده است,ارتباط با بچه ها در طول هفته,حدود 7دقیقه می باشد و این عدم حضور پدر,به نوعی مسئولیت را به دوش مادران خواهد گذاشت.ولی اگر پدر در زمان حضورش بتواند از نظر عاطفی,ارزش گذاری و احترام همسر خود را اضافه کند,ممکن است آسیب زیادی به وجود نیاید,اما اگر مادر تمام وظایف خود را با مرارت انجام دهد,ولی پدر بی توجه باشد,تاثیر بسیار ناگواری در خانه بر جای می گذارد و خانواده با مشکلات عمده یی روبه رو خواهد شد.اگر غیبت پدر مدت دار باشد.مثلا یک هفته یا زیادتر,تبعات آن فرق می کند.مثلا غیبت پدر باعث می شود,پسران رفتارهای زنانه,پرخاشگری,وابستگی شدید و خصومت و همچنین با برادران و خواهران خود وابسته باشد و معمولا موجب کاهش توانایی او بخصوص در درس ریاضی می گردد و حتا برگشت پدر باعث آثار منفی بر مادر و فرزندان می شود و به دلیل اینکه مادر رفتارهای حاکمانه,شختگیری و مداخله جو داشته است,در این صورت,تعارض و ناسازگاری ایجاد خواهد شد,به طوری که روانشناسان معتقدند: «این خلا عاطفی ممکن است تا سه دهه در فرد اثر داشته باشد و خشم کودک نسبت به پدر ممکن است درونی گردد و علیه خود پدر عمل کند.» پس مواظب باشید جای شما زیاد در منزل خالی نباشد.اگر به مسافرت می روید,یک شب در میان حتما تماس داشته باشید و با همه افراد خانواده صحبت کنید و طوری وانمود سازید که به فکر آنها و دلتنگشان هستید و برای آمدن لحظه شمار می کنید و اگر می توانید یک شب بیایید و برگردید که محبت شما تثبیت شود و معلوم شود که شما نگران هستید,نه اینکه برای یک ماه بروید و بگویید: «تلفن نبود و..»
:: موضوعات مرتبط:
زندگی شیرین می شود اگر..
سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 12:35 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
95.بی روح تشریف نداشته باشید!
مردی وارد خانه می شود.خانمش در گوشه یی,مثل سنگ نشسته است.نه عشقی,نه حرفی و نه کلامی! ناگهان شوهرش می گوید: «حرف بزن! این چه رفتاری ست؟» می گوید: «بلند شوم ,عربی برقصم! حرفی ندارم.» واقعا این چه حسی ست و مرد چه تصوری از کانون عاطفه ی خود دارد؟ به راستی این مرد به چه دلخوش کرده است؟ اگر در یخچال باز کند,لااقل لامپ های درونش روشن می شود! ولی این خانم بی روح نشسته است.یک چای می آورد,غذا را آماده می کند و شاید هم بگوید که من میل ندارم,خودت تنها بخور!مرد بدشانس,مثل رستورانی که فقط یک مشتری دارد,در گوشه یی می نشیند و غذایش را می خورد.فقط تفاوت میان آن با رستوران این است که,در منزل پول را قبلا داده و در رستوران باید بعد از غذا خوردن بپردازد و تازه شاید برخورد و عواطف صاحب رستوران خیلی بیشتر از خانم باشد! خودتان قضاوت کنید.این مرد هر چه بلا سر خود و همسرش بیاورد,حق دارد.
حتا در خصوص مردان هم همین طور است.وقتی به منزل می آیند,مثل یک کوه استوار, بی حرف و بی روح. در این مورد,قضیه خیلی فرق دارد,اینکه شکنندگی زن بیشتر از مرد است و زود مثل سوهانی روح و ذهن را از بین می برد,کم کم از زندگی ناامید و دلسرد می شود و بی خود و بی جهت زندگی تبدیل به یک دریای منجمد می گردد که جای هیچ جانداری در آن نیست.پس بگویید,بخندید و همدیگر را درک کنید.چه خوش باشید و چه ناخوش,چه باطراوت و چه مثل سنگ,دنیا می گذرد و می گذرد.
:: موضوعات مرتبط:
زندگی شیرین می شود اگر..
سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 12:35 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
94.مردان بدانند
آنچه ها دوست دارند که مردها بدانند:
1. برای زن ها,عشق از هر چیزی مهم تر و بر همه چیز مقدم است.
2. وقتی زنی سعی در برقراری ارتباط احساسی با شما دارد,ممکن است متوجه نباشد که شما در اتاق عشق ذهنی خود نسیتید.بکوشید خودتان را در آن جا بیابید و آرام آرام به عشق برسید.
3. هنگامی که دوست ندارید زن خود را درک نمایید,منتظر رفتارهای نامطلوبی باشید که تحملش را ندارید.
4. عشق ورزیدن شما به او,یک هدیه است,نه یک اشتباه.عشق را در اولویت قرار دهید.
5. زن ها عاشق برنامه ریزی و خلاقیت هستند.از آنها برنامه ریزی و خلاقیت طلب کنید تا او احساس آرامش نماید.
6. ارتباط زن با زمان,ارتباطی مقدس است.
7. زن ها از آن رو حساب زمان را دارند که می خواهند مفید باشند,نه از آن جهت که شما را کنترل کنند.
8. مناسبت های ویژه,مثل تولد و ازدواج روح تازه در کالبد اوست.
9. وقتی صبح بیدار می شوید,به او صبح بخیر بگویید و او را در آغوش بگیرید و به او افتخار کنید.
10. زنان دوست دارند,احساس امنیت داشته باشند تا بتوانند در روابط صمیمی خود,آرامش و اعتماد به نفس برسند.
11. زنان می گویند: «ما را به حال خود رها نکنید و به نا امنی ها دامن نزنید.»
12. زن ها صفا و صمیمیت را با مردی می خواهند که دوستش دارند,زیرا احساس آرامش ایجاد می کند.
13. پنهان کردن رازها و اطلاعات از همسرتان,ارتباط میان شما را قطع خواهد کرد.
14. زن ها عاشق آن هستند که احساس ارزشمند بودن را از زبان شوهرشان بشنوند.
15. به زن ها ثابت که اولین اولویت دوستی برای شما,خانمتان می باشد.
16. حتما برای وقت او احترام قایل شوید,زیرا برای خود او احترام قایل شدید.
17. هر وقت زنان پُر توقع می شوند,خیلی دوست دارند که شما را در کنار خودشان ببینند.
18. بیشتر زنان زیاد احساساتی نیستند,بلکه فقط احساساتی هستند.
19. زنان دوست دارند مردان کمک کار آنها باشند,حتا اگر بتوانند خودشان کاری انجام دهند.
20. زن ها اغلب به جهت عشق,خود را زیر پا می گذارند.فقط می خواهند بفهمی که تشنه ی محبت هستند!
:: موضوعات مرتبط:
زندگی شیرین می شود اگر..
سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 12:34 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
93.کنایه,ممنوع!
کنایه در زندگی,مثل عفونت در خون است که اصلا معلوم نمی کند که خون عفونت گرفته, ولی به مرور زمان آن قدر رشد می کند که یکباره تمام سیستم بدن فلج می گرداند.چرا مردان و زنان به جای صداقت,حرف هایشان را با کنایه می گویند؟ کنایه,چون گلویی ست که در زمین دیگران می اندازید,ولی بعدا منفجر می شود.آقیان عزیز! باور کنید,عجیب ترین بلاها و مصیبت های دنیا موقعی بر سر زنان خراب می شود که اسیر تمسخر و مضحکه می شوند و بد تر آنکه در مقابل فرزندان باشد و خطرناک تر اینکه در مقابل افراد دیگر صورت پذیرد. پیامبر بزرگوار (ص) می فرمایند:
«هر کسی برای عیبجویی ,کسی را به صفتی یاد کند که در او نیست,خدا او را در آتش دوزخ حبس می کند تا آنچه گفته است,ثابت شود.»
تیر کنایه از شمشیر بدتر است و آن هم بر روح و جسم کسی که یک عمر می خواهد در کنار شما باشد و با او زندگی کنید.واقعا اگر کمبود دارید و عقده ای هستید,حرف های تمسخر آمیز را بر سر فرزند و همسر خودتان خالی نکنید.فقط یک لحظه بیندیشید,این همان زن یا نردی ست که قبلا دوستش داشتید.چه عاملی باعث شده که امروز رگبار مسلسل کنایه را به سویش نشانه روید؟ مواظب باشید! چون این درس ها را به فرزندتان می دهید.دیگر نگویید که :«چه زمانی ست؟ بچه ها بد شده اند.» بگویید:«خودم کردم که لعنت بر خودم باد!»
:: موضوعات مرتبط:
زندگی شیرین می شود اگر..
سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 12:34 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
92.فریاد نکشید!
بعضی مواقع که از سر کار آمده اید و ناراحت هستید,با اولین سوال همسرتان,داد و فریاد می کشید و هرچه همسرتان می گوید زشت است,بدتر می کنید و تُن صدا را بالا می برید تا همه همسایه ها بدانند که قاطی کرده اید و در حقیقت,شما بمب منفجر شده یی هستید که ترکش های آن تمام اطاف را فرا گرفته است.بعد از منفجر شدن بمب,دودها تمام می شود.ترکش عصبانیت شما به قلب خانمتان اصابت کرده و مغز بچه ها را خون آلود ساخته و چند متری هم فراتر رفته است.فقط تصور کنید,آیا بمب منفجر شده را می شود به حالت اولیه برگرداند؟ شما نمی توانید روح شکسته و قلب پژمرده ی همسر و مغز فرزندتان را سر جای خود بیاورید.از شما تصویر انسانی در ذهن آنها بر جای ماند که در بعضی مواقع,عقل منطق خود را از دست داده و به این دیوار زیاد هم نمی شود تکیه کرد;خطرناک است! آقای عزیز! چرا قبل از انفجار نگفته اید که چه می خواهید؟ مگر با همسرتان و تنها فرزند معصوم خود,رو به رو نشده اید؟ حداقل به خاطر فرزند عزیزتان که مثل بید می لرزد,کمی حوصله کنید,مقاومت داشته باشید و باور نمایید برای زن ها در خصوص این گونه مردان هیچ جذابیت مردانه یا قابل تحسین وجود ندارد.کسی که نمی تواند آتش خشم خود را فرو نشاند,آدم بسیار ضعیفی ست و به آدم ضعیف نمی شود دل بست.
پس به قول فرمایشات پیامبر بزرگوار (ص):
«خشم از شیطان است و شیطان از آتش و هر کسی خشم خود را نگاه دارد,خداوند عذابش را از او نگاه می دارد.»
همچنین می فرمایند:
«دوزخ را دروازه یی ست و تنها کسانی از آن می گذرند که خشم خویش را با عذاب خدا فرو نشانده اند.»
:: موضوعات مرتبط:
زندگی شیرین می شود اگر..
سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 12:33 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
91.احساس امنیت زنان
همانطوری که مردان در زندگی نیاز به امنیت دارند تا زندگی و شغلی آرام و خوب داشته باشند,زنان هم امنیت بیشتری احتیاج دارند;اما تفاوت بین این دو امنیت زیاد است.زیرا زن ها وقتی مردشان برای آنها وقت می گذارد و به آنها اهمیت می دهد,احساس امنیت می کنند.طوری که زن هر چه مرد را بیشتر در کنار خود ببیند,احساس امنیت بیشتری می کند!ولی اگر مرد غایب باشد و به سفر های طولانی برود,زن احساس می کند امنیتش کم شده است.زن ها می گویند: «وقتی شوهرشان به آنها می گوید,فردا می خواهیم با هم به گردش برویم,دنیایی از امنیت می شوند.» هر گاه شما می گویید: «دلتان برای خانمتان تنگ شده!» او شما را در قلب خود تصور می کند,شما با او هستید و احساس امنیت در او زیاد می شود.
پس مردان بزرگ و غیرتمند بکوشند درباره ی اوضاع و احوال زندگی با خانمشان صحبت کنند و او را در تصمیمات خود شریک سازند و نیازها و خواسته هایشان را به او بگویند. هر وقت غمناک و ناراحت هستید,با او درد دل کنید.حتما نظرات و توصیه های او برایتان ارزشمند باشد.بیشتر به او زنگ بزنید و حالش را بپرسید,به او بگویید: «در زندگی وجودش بسیار حیاتی ست!» در پایان,بعضی مواقع از زحمات او قدردانی کنید,این موارد,دریچه یی به سوی امنیت برای زنان می باشد.
:: موضوعات مرتبط:
زندگی شیرین می شود اگر..
سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 12:32 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
90.در قایق هر دو یک جور پارو بزنید!
تصور کنید شما با همسرتان در قایقی نشسته اید و می خواهید به سرعت از روی آب حرکت کنید و به ساحل برسید.اگر یکی از شما پارو بزند و دیگری این کار را انجام ندهد, در حقیقت,یک نفر خسته می شود و قایق بسیار کُند حرکت می کند.ولی اگر یک نفر رو به جلو و دیگری رو به عقب پارو بزند,قایق هرگز حرکت نمی کند و هر دو نفر خسته می شوند.اما باز هم بد تر از آن,اگر هر دو نفر لج کنند و به سمت عقب پارو بزنند,قایق را به عقب می رانند.
زندگی دقیقا,مثل پارو زدن در یک قایق است.یعنی اگر باهم تفاهم داشته باشید,حرف هایتان یکی باشد,درک همدلانه داشته باشید,هر دو برای زندگی بکوشید,خیلی زودتر به اهداف خود در زندگی می رسید و اگر فرزندی داشته باشید,او هم پارویی به دست می گیرد و باعث رشد بیشتر زندگی می شود.یعنی وقتی او را مهندس یا پزشک و متدین می بینید,این مرحله یی از رشد زندگی ست.ولی اگر شما پارو نزنید,ممکن است فرزند شما هم سکوت نماید و او هم رشد نکند و زندگی تان در یک باتلاق بماند و کم کم بو بگیرد و هر سه نفر در آن غرق شوید.اگر لجباز باشید,فرزندتان هم پارو را دست می گیرد و به طرفی که دوست دارد می زند,ولی هیچ گونه پیشرفتی حاصل نمی شود.این همان دسته از بچه ها هستند که علی رغم تمایل پدر و مادر,معتاد و چاقوکش در می آیند.پس هر دو با هم پارو بزنید.زندگی شیرین است,آنقدر آن را تلخ نکنید!
:: موضوعات مرتبط:
زندگی شیرین می شود اگر..
سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 12:31 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
89.زن یا مادر
خانم ها مواظب باشید که در حق همسرتان مادری نکنید,زیرا همسر بودن شما زیر سوال می رود.پسری که به مادرش علاقه دارد و هر روز به او می چسبد,یکروز همین مادر را کنار می گذارد و اصلا به حرف هایش گوش نمی دهد,زیرا نیاز دیگری دارد که حس مادری نمی تواند آن را برطرف کند.در زندگی هم اگر مادری کنید,مطمئن باشید روزی از شما گریزان می شود و حس بدی نسبت به هم پیدا می کنید.وقتی بچه دار شدید,بدتان می آید,مثل بچه با شوهر تان رفتار کنید.حال او تصو می کند که توجهی به او ندارید و علیه شما شورش خواهد کرد.ولی هیچ کدام نمی دانید,چرا این گونه شده و مقصر چه کسی ست؟پس در همان اوایل ازدواج,خودتان قضاوت کنید.کاری که می تواند انجام دهد,بگذارید خودش به انجام برساند.مثلا به او لباس نپوشانید و برخی از خانم ها می خواهند خیلی خانمی نمایند,حتا جوراب پای او می کنند!
اینها عشق ورزی نیست,بلکه حس مادری ست.همچنین دائما کارهایش را به او گوشزد نکنید,مثلا آیا کلید هایت را برداشته ای؟می دانید چه قدر ضرر دارد؟!زیرا با این کارها, توجه او را به کارهایش کم می کنید و یک وابستگی ایجاد می نمایید که هر موقع شما تشریف نداشته باشید,او مثل بچه بهانه گیری خواهد کرد و هیچ وقت نمی توانید هیچ جایی بروید,چون فرزند بزرگ شما گریه می کند! به او قدرت,شهامت,توانایی,دانایی و لایق بودن را هدیه نمایید و تمام مسئولیت های خصوصی اش را به خودش واگذار کنید و هرگز مثل مادرها با او حرف نزنید که حس بچه بودن به او القا شود و باعث عدم رشد قدرت مردانه ی او گردید و اگر مشکلی برایش پیش آید,شروع به گریه کند.یادتان باشد,هرگز در موارد خصوصی ,وسوسه نشوید او را نجات دهید.بگذارید خودش به اشتباهاتش پی ببرد و عواقبش را نیز بپذیرد و در نهایت اینکه,شما همراه او هستید,بکوشید کار زنانه را به نحو احسن انجام دهید که خیلی مهم تر از حس مادری ست.
:: موضوعات مرتبط:
زندگی شیرین می شود اگر..
|
|