با کفش هایم رد پایی است
که گواه عبور من
بسوی توست ..........
حتی نگاه هایم که برای تو جاری است
در لابلای وب ها
در جستجوی تو .......
یادش بخیر می شود روزی
که با تو روی پل
دست در دست کنار هم
مهمان لحظه های شیرین و تازه ایم...
تکرارنا پذیر
وقتی صدایی از تو به گوشم نشسته است
بگذار تا تمام نفس های من
در مسیر تو
فدا شود......
هم رنگ رازها ی تو
کنار دلم.....
مفهوم مرگ
یک لذت شگفت و پایان بی مرور
از یک قفس تا قفسی دیگر زمان........
چشمم به تماشای تو مشتاق
جسمم همیشه تشنه آغوش های توست
روحم اسیر سد و سراب و سکوت شد.......
:: موضوعات مرتبط:
شعر