روزهای پایانی ماه است و به همین دلیل بیشتر همکارانش خوشحالاند. یکی میگوید به محض این که حقوقم را بگیرم میروم و طلب سوپر سر کوچه و میوهفروش آشنایم را میدهم تا بتوانم از هفته بعد دوباره جنس نسیه بخرم. دیگری میگوید سرماه که کرایه خانهام را بدهم باید حساب کنم ببینم چقدر برایم میماند و تا چند روز میتوانم روی پولهای خود حساب کنم. سومی چندان خوشحال نیست، زیرا میداند همسرش از قبل برای حقوق او نقشههای آنچنانی کشیده است..