... گرمی سینهات را به صورت زمستان میپاشی، آه میکشی، زیر لب زمزمه
میکنی، «پدر آسمانی که خشکیده بود» آسمانی با ابرهای کپکزده، با ابرهایی
یائسه که از باران و برف باکره است. آسمانی با بادهای سرگردان و توفانهایی
که راه به جایی نمیبرند.آه
میکشی، به زخمی که در دلت جریان دارد نگاه میکنی. حالا فکر میکنی به
دستهایی که «دستانسرایی» میکنند تا سوگنامه تو را به چاپ چندم برسانند.
آن دورها سایه حقیر پدرت را میبینی، میغری، میباری، گردبادی تمام وجودت
را با خود میبرد.
من
آه میکشم. شعر میخوانم «چو گفتم که هستی؟ اشارت نمود/ به رود روانی که
خشکیده بود» او را رودخانهای میبینم که دیری است به دریا ریخته است.
حالا دریا آنسوتر هروله میکند «مست و کف بر لب به هر سو میدود» و رود
اینسویتر در میان کوههایی که در دل آسمان قد کشیدهاند لهله میزند.
حالا
با هم همصدا میشویم «شبی گفت از عشق پرهیز کن/ مرا با زبانی که خشکیده
بود» حالا پدرمان ایستاده است در فلق و سایه رشیدش تا شفق ادامه دارد.
دریایی است که آرامش قبل از توفانش را به ما میبخشد و گاه قد میکشد تا
حریم خورشید، آنجا که بارانهای استوایی بر شانههای «هرمناک» ابرها
میریزند تا آتش درونشان را فرونشانند.
پدر
با لبخندی که با خودش از بهشت آورده است، با لبهایی که از نفرین باکره
است، با جانی که تا 70 سالگی جوان مانده است، حالا کولهبار حیات را به دوش
میکشد. پدر، مردی که هموزن و همقافیه درد است، مردی که زندگی را آسان
بهدست نیاورده است که آسان از دست بدهد، مردی با «دستهایی کز تبار
بادهاند/ با وضو «می»خورده و «می»دادهاند»، مردی با «دستهایی مست، اما
روزهدار»، مردی با دستهایی که جز در نیایش قد نکشیدهاند، مردی با
چشمهایی که تازه از آسمان برگشتهاند و در زمین دنبال دانهای برای
پرندگان هراس میگردد که در روزهای برفی شکم بچه گنجشکی را سیر کند، با
چشمهایی که تازه از سرشاخههای عریان چنارها تا سپیدی برف خیابانها دویده
است.
با
چشمهایی سر به راه و سر به زیر بهار را بهانه میکند تا دویدنهای زمستانی
بیفایده نباشد. پدر، مردی برای تمام فصول، که غصه گرسنگی گنجشکان در
سرماریز زمستان او را پیر و از زندگی سیر کرده است.
پدر،
مردی که هیچگاه پشت به آفتاب راه نرفته که سایهاش را لگد کرده باشد،
امروز قصه غصههایش را به چشمهایش میبخشد تا شاید در فردای زمین، خشکسالی
فراگیر نشود و دانههای گندم را در آسمان میپاشد تا سرمای زمین دامنگیر
پرندگان نشود.