تنها بهانه دل ما در گلو شكست
سربسته ماند بغض گرهخورده در دلم
آن گریههای عقدهگشا در گلو شكست
ای داد، كس به داغ دل باغ دل نداد
ای وای، هایهای عزا در گلو شكست
آن روزهای خوب كه دیدیم، خواب بود
خوابم پرید و خاطرهها در گلو شكست
«بادا» مباد گشت و «مبادا» به باد رفت
«آیا» ز یاد رفت و «چرا» در گلو شكست
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شكست
تا آمدم كه با تو خداحافظی كنم
بغضم امان نداد و خدا... در گلو شكست