بارها کابینتهای آشپزخانه را تمیز میکند، یکبار با این شوینده قوی بار دیگر با شویندهای قویتر، برای برق انداختن پنجرهها چند جور دستمال ردیف کرده است، به نوبت از هر کدومشان استفاده میکند، اما گویی پنجرهها قصد تمیزی ندارند، از فرش شستناش صحبت نکنم بهتر است، آنقدر پارو به فرش میکشد که در هر بار گمان میکنم گوشهای از فرش کنده خواهد شد، کریستالهای داخل بوفه بیش از سه روز است که در حال شستوشو و لکهگیری است و... این تنها یک روی سکه خانهتکانی خالهجان است، روی دیگر این سکه، دستان پوستپوست شده و ورم کردهاش است که با هزار کرم مرطوبکننده هم نمیتوان آنها را نرم و لطیف کرد..