زن میانسال پشت پنجره اتاق خواب ایستاده و از پشت شیشه به منظره خیابان نگاه میکند. از صبح که همسر و فرزندانش خانه را ترک کردهاند برای مرتبه دهم است که پشت پنجره آمده. نه اینکه در خیابان چیز خاصی برای دیدن و توجه کردن وجود داشته باشد؛ مغازهها همانهاست و درختان همان درختان قبلی. اما حوصله زن از یکنواختی و روزمرگی زندگی سررفته و احتیاج به چیزی بجز پختن ناهار، رخت شستن و گردگیری و مرتب کردن خانه دارد. او هم یک انسان است و نیاز به تحول و تنوع دارد..