روزنه ای دیگر
بر فراز آسمان تنهاییم کسی پرواز کرد
در بلندای ناتوانی ام عقابی دلتنگی ام را برد
در ذهن مهتاب شبگردی فانوس نگاهم را ذخیره کرد
در برگریزان باغچه ی باورم باغبانی رویید
در همدلی ام با همفکران گورستان تعبیری لطیف از زندگان زاده شد
و در واپسین نفسهای زندان دیروز
مرا در روزنه های فردا متولد کرد