تا آنجا که می دانیم اغلب گونه های حیات اعم از گیاهی و جانوری ، به دو
دسته نر و ماده تقسیم شده اند . نخستین کاربرد این دوگانگی را در نگاه اول
زاد و ولد می توان نامید . تولید مـثل ، نیازمند برقراری نوعی ارتباط ویـژه
میان جنس نر و جنس ماده می باشد .
البته در این کار نقش جنس ماده بسیار بنیادی به شمار می رود و هنوز در
میان زیست شناسان دلایل لازم و کافی برای طفیلی نبودن جنس نر کشف نشده اند و
حتی برخی می پندارند که طبیعت بدون حضور جنس نر نیز می توانست تولید مثل
جانوران و گیاهان را میسر سازد .
همانطور که می دانیم بطور غریزی کششی دلپذیر بین این دو جنس ایجاد می
گردد که باعث تولید مثل می شود. در اغلب جانوران شکوفایی این غریزه فصلی می
باشد . گذشـته از این ، همه جانوران بایستی وارد دوره ای که آن را دوره
بلوغ جنسـی می نامیم ، شده باشند.
انسانها نیز به طور طبیعی دارای غریزه جنسی بـوده و میل به تولید مثل
دارنـد ، منتها با توجه به اینکه انـسان جـانوری بسیار متفاوت است ، در
این زمینه نیز این دگر گونی را با آزاد کردن خود از قید و بند فصول و شرایط
اقلیمی ، تثبیت کرده است .
فرزاندان آدمیزاد از نظر رشد و بلوغ و میزان وابستگی به والدین هم از سایر جانوران بسیار متفاوت هستند.
انسانها بنا بر متون مذهبی ، اشرف مخلوقات و سرآمد جانوران و بنا بر تعریف فیلسوفان کهن، حیوان ناطق یا جانوران اندیشنده هستند .
با توجه به این ویژگیهای بسیار متفاوت مسیر زندگی این گونه جانوری ،
بسیارمتفاوت پیش رفته است. حیوان متفکر ما در طول تاریخ به تدریج حساب خود
را از سایر جانوران مقهور و مجبور طبیعت جدا ساخت و تغییرات اساسی در شیوه
زندگی خود تا مرحله گذر از طبیعت و سلطه بر آن پدید آورد .
انسانها بواسطه تعقل، بر غرایزشان چیره گشتند و نحوه مدیریت آنها را بدست
گرفتند و در این راستا جلوه های دیگری از حیات ذهنی را توسعه و کمال
بخشیدند که می توان از آنها به اختراع مفاهیم مذهبی ، هنری ، علمی ،
اجتماعی و … اشاره کرد .
در اینجا تأکید ما بر سیمای هنری حیات ذهنی انسانها است . در این عرصه
انسانها به کشف و توسعه هنرهای صوتی و تصویری اعم از موسیقی، نقاشی ،
پیکر تراشی ، داستان گویی و شعر سرایی و …. پرداختند . شاید در یک تعریف
کلی بتوان هرگونه رفتار انسان را که به نوعی پیچیده تر و واجد وجهی از تخصص
شده را هنر نامید .
بر این اساس موضوعات هنر می توانند دگرگونی های مستمری را پذیرا باشند ،
اما تغییری اساسی و ماهوی در این تعریف ایجاد نمی کنند . به عنوان مثال می
بینیم که انسان ها موسیقی را از آغاز تا کنون ، تا چه اندازه متحول ساخته
اند و گویی نقطه فرجامی برای این کمال و تحول قابل تصور نیست . به همین
طریق در همه عرصه های رفتاری و پنداری نیز انسان ها به دنبال تنوع و تکامل
بوده اند .
یکی از مهمترین عرصه ها ، برقراری ارتباط جنسی بوده است که از قضا یکی
از جذاب ترین و دل انگیزترین محرک های رفتاری آدمیان به شمار می رود . با
توجه به اهمیت آن ، چه ابتکارات و اختراعاتی که این جانور از خود آشکار
نساخته ! البته در این زمینه نیز، بدلیل وجود پاره ای انگاره های ذهنی
مبتنی بر شرم و حیا و حسن و قبح ، پیشرفت بشر تدریجی و کند بوده است .
ولی از قرن بیسـتم ، با توجه به تغییرات شـدید در افکـار و باورها و
نیز توسـعه انواع فنّ آوریها ، شـاهد رشـد و دگرگونی های عظیمی در زمینه
ارتباط جنسی و وسایل و ابزارهای مرتبط باآن بوده ایم . در این راستا نوع
نگرش انسان ها نیز تکامل یافته و این رابطه را به سمت و سوی یک رابطه هنری و
متعالی سوق داده است.
امروزه انسان ها به این باور می رسند که کمتر از یک ساز چوبی نیستند که
با تماس سر انگشتان یک انسان هنرمند ، انواع نغمه های دلپذیر از آن بیرون
می تراود و بنابراین هر چه زوجین یکدیگر را بهتر بشناسند و هماهنگ تر
باشند ، می توانند نغمه های شورانگیزی هربار بسرایند و اینکار نه تنها زشت ،
ناپسند و مکروه نیست ، بلکه از صحنه های زیبا و جادویی آفرینش است و این
آفرینندگی مدام و مستی و مستانگی پیوسته همان فرجام خوشایند هستی و هستان
خواهد بود .
و بدینجای این هنرمندی و هنر ورزی را به همه انسانهای اهل دل و صاحب ذوق
مبارکباد می گوییم و همگان را به پیوستن به این آبشار عظیم مغناطیسی و
جذبه پر شور الهی یعنی عشق دعوت می کنیم . عشقی پاک ، مقدس و مشروع که از
دل زوجهای خوشبخت امروز و فردا چونان نیلوفری مغرور ، جوانه می زند و سر به
آسمان می کشاند . زهی چنان عشق ، زهی چنین معشوق !
همانطور که می دانیم از ارکان تشکیل خانواده ، پیوند زناشویی می باشد .
به عبارتی زناشویی اصل نخست تشکیل نهاد خانواده به شمار می رود و بقیه
امورات زندگی رو بنایی بوده و بر آن پایه استوار شده و متعاقباً به دست می
آید . به قولی چون صد آمد نود هم پیش ماست . رابطه زناشویی ، آن مرتبه صدم
در نهاد خانواده می باشد . ولی متأسفانه به دلایل و بهانه های واهی مورد
غفلت واقع شده و همین امر یکی از اصلی ترین دلایل سست بودن بنیان خانواده و
متلاشی شدن آن است .
بدیهی است : اگر بین زوجین یک رابطه زناشویی صمیمانه و موفق برقرار باشد
و هر دو از آن بهره مند و راضی شوند ، سایر مشکلات در سایه تفاهم و عشق
ژرف قابل بررسی و حل و فصل می شوند . اما اگر همه عوامل دیگر فراهم باشد
ولی زوجین از منظر رابطه زناشویی ناموفق باشند ، شیرینی زندگی خانوادگی را
نخواهند چشید و در عمق جانشان احساس سرخوردگی و شکست لانه خواهد کرد .
بنابراین لازم و ضروری است که زوجین در مکتب عشق حاضر شوند و هنرهای
بدیع و اصیل عشق ورزی را بیاموزند تا بتوانند کامیابی و حس خوشبختی را در
زندگی ارتقاء بخشند .
عشق ورزی از امور سهل و ممتنع است و بزبان ساده تر ، ساده و دشوار :
ساده ، به خاطر آن طبیعت غریزی که در نهادش نهفته و گویی هر دد و دامی و
آدمی از این سرمایه به طور طبیعی برخوردار است : اما دشوار است اگر به
منزله یک کمال ، یک اوج پرواز ، یک شور و مستی هماهنگ ، به آن نگریسته
شود . شوری که هر دو جانب را در بر گیرد و در تنور حادثه بگدازد و آبدیده
نماید . چونان که حافظ می سراید : تنور لاله برافروخت ، باد بهاری / غنچه
غرق عرق گشت و گل به جوش آمد !
در اینجاست که همانند هر هنر دیگر ، هنر عشق ورزی را نیز می توان اعتلا
بخشید. طبیعی است که استعداد های هر فرد نیز تعیین کننده میزان رشد و
پیشرفت وی خواهد بود.
نویسنده: مهندس ابراهیمی
منبع : گلهای زندگی