هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » رسول نجفیان »دختران قالی باف
یکشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۱ ساعت 1:59 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دختران قالی باف

 از آهوان قالی باف ‚ آهنگ
به گوشم می رسه با ناله چنگ
خداوندا دلم تنگه دلم تنگ
ببافم قالی با نخ های بیرنگ
ز چشم و گونه و مژگان و گیسو
زنم نقش های قالی رنگ و وارنگ
به جز لبخند تلخی روی لب ها
به رخسارم نمونده دیگه هیچ رنگ
خدایا موسم کوچ بهاره
 چمن سرسبز و صحرا لاله زاره
خدا کاری بکن فرشی ببافم
بی بی بدحاله و طاقت نداره
 ببافم فرشی از نقش های زیبا
به بازارش برم بفروشم آنجا
به بازارش برم بستونم اسبی
که با بیبی بکوچیم تا به صحرا
ببافم من گلی بر روی قالی
کنار چشمه ای در سبزه زاری
ببافم نقشی از آهوی صحرا
 نشونم در برش اسب سیاهی
خداوندا دلم تنگه دلم تنگ
نشسته روی قلبم کوهی از سنگ
زسمتون رفت و حالا وقت کوچه
 شده صحرا پر از گل های خوشرنگ
السون و والسون
 خدا اسبی برای ما برسون
برسون اسبی و بیبی سوارش
بریم با هم بهدشت وسبزه زاران
آهای اسب سفیدم
 رحمت به پات کشیدم
 اما چه داغت دیدم
آهای چشم امیدم
چشمه دیگه نجوشید
 به صحرا سبزه خشکید
آهای دار و ندارم
 بی تو زرد و نزارم