عابر شب
در میان کوچه ای خاموش، میکشد پا در میان برگهای زرد پائیزی
مرد خسته مرد بی روح عابر شب ...عابر شب
میکشد پا بادلی پر خون ، سرد و بی کس ...عابر شب ، عابر شب
میرود تنهای تنها
میرود غمگین و رسوا
میرود تا بر نگردد ........عابر شب ، عابر شب
شهر سکوت ، خانه سکوت ، کوچه سکوت ، مرد سکوت ، عشق سکوت....
ناله بلند ، درد بلند ، مرگ بلند ، وزوزهء باد بلند ، ره عابر
بلند.............
ای سیاهی
ای شب سرد، بپذیرید ، عابر شب ، عابر شب
مرد خسته مرد بی روح ................عابر شب ، عابر شب