تکرار
دیگه تکراری شدم
دیگه کس نیست ز برم
دیگه از سوی افق کس نیاید به برم
دیگه آن شادی ایام نگیرد خبرم
دیگه آن بلبل سر مست نخواند به چمن
...
همه حرفام همه شعرام پر شده از تکرار
چه کسی میماند
روی من هست سیاه ، چون شبی تاریک و تار
کس نباشد عاشق روی سیاه
کس نماند در شبی تاریک و تار
هر که هست چون تک سواری است ..روزی برود
عاشق بوی بهاری است...روزی برود
عیب از آنان نیست........عیب از آن من است
یاد پاییزم من ..... میشوم هی تکرار باز در فصل بهار
باز تکرار کنم
همه حرفام همه شعرام دیگه تکراری شدن
پر شدم از تکرار
من نیز خواهم رفت ..........من نیز از بر خود خواهم رفت
و تو خود خواهی ماند.........خود تنها ........خود با تکرارها
..............
باز تکرار شب است
خسته از تکرارم
حال من تنهایم
وکنون خاطره ها می شوند باز تکرار.........
آن حرف که با تو نگفتم روزی ....میکنم هی تکرار ...هی تکرار
...........