هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » محمد زهری »گلایه
سه شنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۱ ساعت 1:46 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

گلایه

هر حکایتی، شکایتی است
قصه ای ، ز غصه ای است
 از غروب آشتی ، کنایتی است
نه دگر کبوتر دلی که پر زند
در هوای پاک و روشن نوید
 خو گرفته با غبار راه
 دیده ی سپید
 سینه ی سیاه
 هر دریچه ای که باز می شود
 از شکاف آن
دست استغاثه ای دراز می شود
هر ترانه ای که ساز می شود
 ناله ی نیاز می شود
 با خمیر ِ لحظه های بی درنگمان
 مایه ی گلایه ایست
آفتاب و ماهتاب
آفریدگار ِ سایه ایست
***
ای شکوفه های خرم ِ بهار !
خسته ایم
 بسته ایم
تا درین خزان جاودان نشسته ایم
 ای ستاره های آسمان ِ پاک !
مانده ایم
رانده ایم
تا به خاک تیره ، دل نشانده ایم
 گوش ما پر از دریغ ِ روزگار
خود چو روسپی ، در انتظار سنگسار
هر حکایتی ، شکایتی است
قصه ای ، ز غصه ای است
از غروب آشتی ، کنایتی است