هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » محمد زهری » یک چشم ، یک دست
سه شنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۱ ساعت 1:38 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

 یک چشم ، یک دست

یک چشم مانده است
یک چشم مهربان
آن نیز شام و بام
 در پیشواز و بدرقه ام ، حلقه ی در است
گه برق می زند که : " به هر لوحه نام توست ! "
گه گریه می کند که : " ز کارت دلم شکست ! "
اما
من رفته ام ز دست
 من یک شکوفه ی به خزان پا نهاده ام !
***
یک دست مانده است
 یک دست ناتوان
آن نیز با تلاش
پیچیده دور پنجه ی خود ، موی خیس من
تا غرقه را خلاص کند از نهنگ موج
بر تن دریده ، پیرهن تاب خویشتن
اما
 من رفته ام ز دست
 من یک جنازه ی سر دریا فتاده ام
***
یک چشم مانده است
یک چشم مهربان
یک دست مانده است
 یک دست ناتوان
 در جستجوی راه نجاتی برای من
 اما
 من رفته ام ز دست
 من یک شکوفه ی به خزان پا نهاده ام !
من یک جنازه ی سر دریا فتاده ام !