هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

باران كه مي‌بارد...
پنجشنبه ۲ آذر ۱۳۹۱ ساعت 12:28 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
باران كه مي‌بارد بر شانه‌هاي پاييز، آسمان از پرنده تهي مي‌شود، درخت از برگ.

باران كه مي‌بارد، آسمان با تمام وجود مي‌افتد روي پاهاي زمين. تا زمين برخيزد در قد قامتي دوباره و تا خورشيد قد بكشد با تمام گياهان و درختانش.

وقتي آسمان مي‌گيرد، باران مي‌بارد و باران كه مي‌بارد تازه يادت مي‌آيد كه چترت را برنداشته‌اي. آن گاه تمام سر و گردن را در يقه باراني نيمدارت پنهان مي‌كني و افسوس مي‌خوري.

باران كه مي‌بارد، تازه يادت مي‌آيد كه بايد بدوي از همه و همهمه‌اي كه دور و برت را گرفته و نمي‌گذارد صداي بال فرشتگان را هم بشنوي.

بايد بدوي تا برسي. بدوي از خودت بدون چتر دونفره‌اي كه جايت را خالي كرده است. ولي دستت به آن نمي‌رسد.

وقتي باران بندبند انگشتان درختان را مي‌شمارد و از سرشاخه‌هاي فروتن بيدهاي مجنون تا سرشانه‌هاي پرندگاني كه زمينگير شده‌‌اند فرود مي‌آيد تازه يادت مي‌آيد كه بايد برخيزي.

برخيزي و دور شوي، دور شوي از خودت، از آرزوهايت، از تمام اقتدار و غروري كه نمي‌داني در سايه كدام درخت جا گذاشته‌‌اي. برخيزي و بدوي تا چتر دو نفره‌اي كه در كنارت به انتظار تو خميازه مي‌كشد.

حالا برمي‌خيزي. چتر در يك قدمي است، ولي تو هزار فرسنگ از يك قدم خودت فاصله داري.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:جام جم



:: موضوعات مرتبط: داستان و متن آموزنده