هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

بهشتي روي ‌شانه‌ كوهستان
یکشنبه ۷ آبان ۱۳۹۱ ساعت 22:26 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

شهرستان تنكابن يكي از شهرهاي زيباي مازندران است كه جاذبه‌هاي فراوان گردشگري و طبيعي دارد. ازجمله اين جاذبه‌ها ييلاقات زيباي تابستاني بر فراز كوه‌هاي سربه فلك كشيده اين شهر است.

جايي كه پوشش جنگلي تمام مي‌شود و هيچ درختي به خاطر ارتفاع زياد نمي‌رويد. اين ييلاق‌ها معمولا در تابستان، كه ارتفاعات هواي خنك‌تري نسبت به شهرها و روستاهاي پايين دست دارند، مورد استفاده قرار مي‌گيرند و دامداران كه به زبان مازني به آنها ‌گالش‌ مي‌گويند، گله‌هاي گاو و گوسفند خود را براي چرا به اين مناطق كوچ مي‌دهند.

اگر در تابستان قصد سفر به اين مناطق را داريد، حمل مواد غذايي ضرورتي ندارد، زيرا هر آنچه از گوشت، شير تازه، كره و عسل بخواهيد، مي‌توانيد تهيه كنيد. پس بهتر است با بار سبك و خيالي راحت عازم ليمرا شويد. كاري كه ما نه در تابستان، كه همين روزها هم انجام داديم.

*‌*‌*‌

مسير مالرو و مشخص را كه از بين درختان تنومند مي‌گذشت، ادامه داديم، راه با شيب نسبتا تندي همراه بود كه باعث مي‌شد در فواصل زماني معيني استراحت كنيم. بين راه به دو اسب سفيد برخورديم كه با بدني كشيده و دم و يال‌هاي بلند جلوه خاصي داشتند. دو ساعتي همراه ما بودند . گاهي از ما جلوتر مي‌رفتند و گاهي عقب‌تر. انگار راهنماي مسير ما شده بودند. وجود اين اسب‌ها و مناظر زيباي جنگل و صداي پرندگان، بيشتر شبيه رويا بود تا واقعيت، اما هرازگاهي در طول راه صداي نخراشيده اره برقي قاچاقچيان چوب كه در دل جنگلي كه متعلق به همه مردم است، با خيالي راحت! مشغول قطع درختان بودند، ما را غمگين و متعجب مي‌كرد. ظاهرا اين بهشت زيبا هم نتوانسته از تعدي اين سودجويان در امان بماند.

بعد از گذشت پنج ساعت كم‌كم از پوشش درختان جنگل كم مي‌شد و نسبت به پيرامون خود ديد بيشتري داشتيم. بالاخره به اولين كلبه از ييلاق ليمرا رسيديم، در زبان محلي به اين كلبه‌ها كه از چوب و سنگ ساخته مي‌شوند، ‌تلار‌ مي‌گويند. اطراف اين منطقه پوشيده از چمنزار است و آب و هوايي بسيار مطبوع و دلچسب دارد. اينجا ليمراست، بهشتي سبز بر فراز كوهستان و بالاتر از ابرها كه زيبايي وصف‌ناپذيري دارد. چقدر دوست دارم اينجا از گزند جاده‌ها و ويلاها در امان بماند و هميشه ليمرا را همين‌طور‌كه هست ببينم. بيشتر اوقات، ابرها را مي‌توان ديد كه در ارتفاع پايين‌تر ‌زير پاهايمان گسترده شده‌اند. گويي قايقي سبز‌ بر درياي سفيدي از ابر شناور شده است.

در فاصله كمي از كلبه، چشمه قرار داشت كه آب خنك آن در حوضچه‌اي جمع و سپس از آن به داخل جنگل سرازير مي‌شد. وقتي براي نوشيدن آب نزديك‌تر رفتيم، با دعوت و اصرار صاحبخانه، سر سفره ساده و پربركت آنها نشستيم و مهمان نان داغ محلي و شير و پنير تازه آنها شديم. نان براي گالش‌ها، مظهر بركت و مقدس است و با تصور ما شهري‌ها از نان‌ بسيار متفاوت. از اين رو، ناني كه در ييلاقات طبخ مي‌كنند، مزه ديگري دارد و بسيار خوش طعم است. آرد و شير تازه و تخم‌مرغ محلي را خمير كرده و روي ساجي كه در زير آن آتش روشن كرده‌اند پهن مي‌كنند و بعد از پخته شدن، آن را روي ذغال افروخته قرار مي‌دهند تا با حرارت ملايم برشته شود. بعد از صرف عصرانه، پاي صحبت‌هاي گرم اهل خانه نشستيم تا از فراز و نشيب روزگار خود كمي برايمان بگويند، گويي دوباره مهمان شده‌ايم، اما اين بار مهمان سفره دل.‌ هرچند اين سفر را براي ديدن مناظر طبيعت تدارك ديده بوديم ولي آشنايي با اين مردم، صفاي ديگري داشت. چه لذتبخش است، مهمان مردمي باشي كه دست‌هاي پينه بسته و صورت‌هاي آفتاب سوخته آنها از هر نگار و معشوقي زيباتر است. مردمي كه دروغ و ريا، جايي در دل‌هاي پاكشان پيدا نكرده و از لذت‌هاي اين دنيا، همراه بودن با طبيعت را به هر لذتي ترجيح مي‌دهند و هنوز راستي را با دروغ، عشق را با كينه و نور را با تاريكي عوض نكرده‌اند.



:: موضوعات مرتبط: ایرانگردی