هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

داستان جالب(سرهنگ ساندرس)
شنبه ۶ آبان ۱۳۹۱ ساعت 15:49 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
سرهنگ ساندرس یک روز در منزل نشسته بود که در این میان نوه اش آمد و گفت : بابابزرگ این ماه برایم یک دوچرخه میخری ؟
او نوه اش را خیلی دوست می داشت ، گفت : حتماً عزیزم ،
حساب کرد ماهی ۵۰۰ دلار حقوق بازنشستگی میگیرد و حتی در مخارج خانه هم می ماند .
شروع کرد به خواندن کتاب های موفقیت . در یکی از بندهای یک کتاب نوشته بود: قابلیت هایتان را روی کاغذ بنویسید .
او شروع کرد به نوشتن ، تا اینکه ،
دوباره نوه اش آمد و گفت : بابا بزرگ داری چه کار می کنی ؟
پدربزرگ گفت : دارم کارهایی که بلدم را مینویسم .
پسرک گفت : بابا بزرگ بنویس مرغ های خوشمزه هم درست می کنی .
درست بود ؛ پیرمرد پودرهایی را درست می کرد که وقتی به مرغ ها میزد مزه مرغ ها شگفت انگیز می شد .
او راهش را پیدا کرد . پودر مرغ را برای فروش نزد اولین رستوران برد اما صاحب آنجا قبول نکرد ،
دومین رستوران نه ، سومین رستوران نه ، او به ۶۲۳ رستوران مراجعه کرد و ششصدوبیست و چهارمین رستوران ،
حاضر شد از پودر مرغ سرهنگ ساندرس استفاده کند .
امروزه کارخانه پودر مرغ کنتاکی در ۱۲۴ کشور دنیا نمایندگی دارد .
اگر در آمریکا کسی بخواهد تصویر سرهنگ ساندرس و پودر مرغ کنتاکی را بالای درب رستورانش نصب کند ،
باید ۵۰ هزار دلار به این شرکت پرداخت کند .



:: موضوعات مرتبط: داستان و متن آموزنده
:: برچسب‌ها: داستان آموزنده جدید داستان بسیار زیبا داستان جالب