خيليها تصور ميكنند كنايهزدن معمولا كار زنهاست در حالي كه كم نيستند مردهايي كه حرفهايشان را دوپهلو ميزنند!
بدترين شرايط وقتي است
هر دو زوج تصميم ميگيرند به همين شيوه با هم سخن بگويند و منظورشان را
واضح بيان نميكنند يعني دقيقا به زبان نميآورند كه چه ميخواهند و ترجيح
ميدهند طرف مقابل از طعنههايشان حدس بزند كه منظورشان چيست.
بهتر است در اين باره
مثالي بزنيم. خانم و آقاي ب هر دو اهل نيشزدن به هم در حرفهايشان هستند و
به قول خودشان با زبان، يكديگر را زخمي ميكنند. به يكي از بحثهاي آنها
كه تبديل به دعوا شده است دقت كنيد:
آقاي ب به زنش ميگويد:
«تو دختر قاروني كه شير آب را باز گذاشتهاي و مشغول حرفزدن با تلفني؟»
درحالي كه او بايد بگويد: «عزيزم هزينه آب خيلي بالاست. ممكن است وقتي با
تلفن صحبت ميكني شير آب را ببندي؟»
خانم ب در جواب كنايه
شوهرش نيشخند ميزند كه: «خوب است كه دستم توي جيب خودم است!» خانم ب بايد
بگويد: «متاسفم كه شير آب را باز گذاشتم. كاش ملايمتر به من تذكر
ميدادي.»
آقاي ب ميگويد:
«چندرغاز حقوق اين حرفها را ندارد.» خانم ب ميگويد: «من نباشم كه توي خرج
معموليمان هم ماندهايم»، آقاي ب ميگويد، خانم ب جواب ميدهد، آقاي ب
ميگويد، خانم ب جواب ميدهد، آقاي ب از عصبانيت قرمز ميشود، خانم ب جيغ
ميكشد و به اين ترتيب مثل هميشه آنها با هم دعوا ميكنند، اما شايد اگر
اولين كنايه نبود، كار به اينجا نميرسيد يا اگر خانم ب سعي نميكرد طعنه
شوهرش را با حرف نيشدار ديگر جواب بدهد كارشان به دعوا نميكشيد.
زهر زباني اما فقط
كنايهزدن نيست. زوجهايي كه وقت جر و بحث يكديگر را با زوجهاي ديگر
مقايسه ميكنند و آنها كه يكديگر را مسخره ميكنند نيز روشهاي گفتوگوي
سالم را ياد نگرفتهاند.
صفت بد ديگري كه در
گفتوگو با همسر ممكن است ظهور كند خط و نشان كشيدن و تهديدكردن است. براي
نمونه به اين گفتوگوي آقا و خانم ج دقت كنيد. خانم ج ميگويد: «اگر در
شستن ظرفها كمكم نكني من هم نميتوانم براي سينمارفتن به موقع حاضر شوم!
خواستم بداني!» در حالي كه بايد بگويد: «آيا ممكن است در شستن ظرفها كمك
كني تا من هم براي سينما رفتن به موقع حاضر شوم».
آقاي ج پاسخ ميدهد: «اگر امشب به موقع براي سينما
حاضر نشوي، من هم فردا شب براي مهماني دير حاضر ميشوم! » اما او بايد
بگويد: «حتما كمكت ميكنم. مايلم هر طور شده امشب به سينما برويم.» خانم ج
ميگويد: «اگر فردا شب براي مهماني دير حاضر شوي برنامه پسفردا براي رفتن
به خانه مادرت را هم كنسل كن.» و....
باوركنيد بچهها قاضي نيستند
«دخترم تو بگو! مگر
بابات وقتي آمد خانه عصباني نبود...» اين را زن خانه ميپرسد و دختر بچه
سرتكان ميدهد: «بله بابايي شما عصباني بوديد.» مرد ميگويد: «من اصلا
عصباني نبودم. شماها من را عصباني كرديد.» زن ميگويد: «دخترم تو بگو! ما
چيكار كرديم وقتي بابات آمد....» دختربچه ترسيده و نگران سعي ميكند همه
كارهايي را كه او و مادرش پس از ورود پدر به خانه انجام دادهاند در ذهنش
مرور كند و همين كه ميخواهد بگويد پدر به او تشر ميزند: «اصلا بحث ماست
تو چرا فضولي ميكني؟ برو توي اتاقت!» دخترك ميخواهد سمت اتاقش برود زن
دستش را ميكشد و رو به مرد ميگويد: «چون بچه حرف حق را ميزند دعوايش
كردي؟» بعد دخترك را مينشاند روي صندلي آشپزخانه و ميگويد: «نميخواهم
بروي اتاقت دخترم همين جا بمان.» مرد كه ديده است دخترش عليه او حرف ميزند
چند دقيقه بعد به بهانهاي واهي او را تنبيه ميكند.
تنبيه دختربچه، زن را خشمگين ميكند و باعث ميشود
او به مرد اعتراض كند. اعتراض او جرقهاي است در انبار ديناميت كه باعث
شروع دعوا ميشود. چه نكتهاي از اين مثال ياد گرفتيد؟ هرگز در بگومگو با
همسرتان از بچهها به عنوان شاهد يا قاضي استفاده نكنيد. اين كار باعث
ميشود همسرتان احساس كند شما پاره تنش را از او دور كردهايد و حالا او
تحت تاثير شما فكرشويي شده است و به همين علت وقتي يكي از زوجها ميبيند
فرزندش عليه او قضاوت ميكند و راي ميدهد عنان رفتار منطقي از دستش خارج
ميشود.
به هر ريسماني چنگ نزنيد
برخي زوجها عادت دارند
وقتي با هم بحث ميكنند و اوضاع آنطور كه دلشان ميخواهد پيش نميرود، به
روشهاي ناجوانمردانه متوسل شوند. براي مثال نقاط ضعف يكديگر را روي طرف
مقابل ميآورند، پاي خاطرات بد از دعواهاي قبلي را وسط ميكشند يا به
خانوادههاي هم توهين ميكنند.
شما هم حتما زوجهايي را ديدهايد كه وقتي با هم
بگومگو ميكنند همه اسرار خانوادگي يكديگر را لو ميدهند يا دست بر
كاستيهايي از طرف مقابل ميگذارند كه امكان دارد او را بشدت خشمگين كند.
بحث زن و شوهري مانند يك خط صاف است كه شما روي آن راه ميرويد و بايد
سرانجام به هدفي مشخص برسيد. بنابراين گريززدن به گذشتههاي دور، حرفزدن
از بگومگوهاي قبلي با همسرتان و يادآوري اين كه او چگونه شما را رنجانده
است كمكي به پيشبرد يك گفتوگوي خانوادگي نميكند. اين اصل را ياد بگيريد
كه در طول بحث رشته موضوع اصلي را با بيان مطالب نامربوط گم نكنيد.
دستت را بيندازلطفا!
دستها و چشمهايتان را
زماني كه با همسرتان حرف ميزنيد كنترل كنيد. اين عادت بويژه در برخي مردان
وجود دارد كه وقتي مشغول بحث ميشوند و اختلاف نظر بالا ميگيرد بيش از
اندازه از دستهايشان هنگام حرفزدن استفاده ميكنند و در اين شرايط امكان
دارد همسرشان اين رفتار را نوعي تهديد عليه خودش قلمداد كند.
براي مثال مردي كه هميشه
وقت حرفزدن دستش را مقابل صورت همسرش ميگيرد در او اين شبهه را بهوجود
ميآورد كه شايد شوهرش توان فيزيكي بيشترش را به رخ او ميكشد. علاوه بر
دستها برخي افراد ناخودآگاه حالت چهرهشان را وقت حرفزدن تغيير ميدهند.
شما وقتي كسي با سگرمههاي درهم درباره اختلاف نظري با شما بحث ميكند
بيشتر احساس نگراني و اضطراب ميكنيد يا وقتي او لبخندي به لب دارد و با
چهرهاي گشاده درباره مسالهاش با شما گفتوگو ميكند؟
برخي افراد هم عادت
دارند وقتي عصباني ميشوند اداي هم را در بياورند! واضح است كه طرف مقابل
بيشتر از چند بار نميتواند اين رفتار را تحمل كند و سرانجام واكنش تندي
نشان ميدهد. توجه داشته باشيد وقتي بحث ميكنيد و بحث شكل مشاجره به خود
ميگيرد بايد فاصلهتان را از طرف مقابل حفظ كنيد چون نزديكشدن بيش از
اندازه شما به او و تجاوز به حريمش ممكن است باعث شود او بترسد و بخواهد از
خودش دفاع كند. بنابراين بيش از اندازه به طرف مقابل نزديك نشويد مگر آن
كه بخواهيد در آغوشش بگيريد و آرامش كنيد.
نه فرياد، نه سخنراني
ميگويند آدمها به اين
علت وقتي با هم بحث و جدل ميكنند داد ميكشند كه ناخودآگاه حس ميكنند از
هم دور شدهاند و صدايشان به هم نميرسد.
شما از اين گروه نباشيد.
با صدايي آهسته و عادي صحبت كنيد يا او كنار شماست و حرفهايتان را
ميشنود يا نميخواهد به حرفهايتان گوش كند كه در اين صورت فريادكشيدن شما
كمكي به بهترشدن شرايط نخواهد كرد.
گفتوگو بخصوص هنگامي كه
عقايد دو نفر با هم متفاوت است، قواعد ديگري هم دارد. براي مثال شما بايد
به او هم فرصت حرفزدن بدهيد. هدف شما سخنراني نيست. او حق دارد نظرش را
ابراز كند و شما مسئوليد كه به حرفهايش با دقت گوش كنيد و وقتي حرفهاي او
تمام شد پاسخ بدهيد.
زوج جواني را ميشناسم
كه وقتي با هم جر و بحث ميكنند دائما پابرهنه ميان حرفهاي هم ميدوند و
به همين دليل هميشه گفتوگوهايشان به مشاجره تبديل ميشود، چون احساس
ميكنند حقشان حتي در صحبتكردن با هم پايمال شده است.
يكبار از هركدام
جداگانه پرسيدم چرا صبر نميكنند حرف طرف مقابلشان تمام شود و بعد صحبت
كنند. هر دو معتقد بودند چيزهايي را ضمن گفتوگوي طرف مقابل به ياد
ميآورند كه ميترسند فراموششان شود.
فكر ميكنيد براي اين فراموشكاري راهحلي وجود
دارد؟ به آنها پيشنهاد كردم وقتي ميخواهند باهم گفتوگو كنند دو طرف ميز
آشپزخانه بنشينند و كنار دستشان يك كاغذ و قلم بگذارند و وقتي يكي صحبت
ميكند و آنها نكتهاي را به ياد ميآورند آن را روي كاغذ بنويسند و منتظر
بمانند طرف مقابل حرفش را تمام كند و سپس درباره نكتهاي كه يادداشت
كردهاند حرف بزنند. شما بايد ياد بگيريد شنونده خوبي براي همسرتان باشيد.
براي تبديلشدن به يك شنونده خوب نيز بايد اصولي را رعايت كنيد.