هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

بگذاريد روي پـاي خودش بـايستد
جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۱ ساعت 20:35 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
نوزاد كه بود، يك لحظه از مادرش جدا نمي‌شد، به قول قديمي‌ها «بغلي» بود، پدر و مادرش نوبتي او را در آغوش مي‌گرفتند، در آغوش ديگران گريه مي‌كرد و فقط پدر و مادرش را مي‌خواست. كمي كه بزرگ‌تر شد، بدون آنها نه جايي قرار مي‌گرفت و نه بدون آنها جايي مي‌رفت. والدينش هم چندان ناراضي نبودند كه فرزندشان فقط كنار آنها آرام و قرار مي‌گيرد.

مدرسه كه شروع شد، روزهاي اول به اكراه سر كلاس حاضر مي‌شد. تكاليفش را بدون كمك والدينش انجام نمي‌داد. همين روند هم ادامه يافت تا مقاطع بالاتر كه پدر و مادرش چندان نمي‌توانستند از لحاظ درسي كمكش كنند، بايد كنارش مي‌نسستند تا درس بخواند.

انتخاب رشته تحصيلي، لباس و خورد و خوراك و حتي دوستانش را نيز با كمك والدينش انتخاب مي‌كرد. او حالا 24 ساله است، تحصيلاتش را در رشته مورد علاقه والدينش تمام كرده و هنوز نتوانسته كاري پيدا كند. هزينه‌هاي زندگيش را آنها مي‌پردازند و هنوز در همه مسائل زندگي وابسته به خانواده‌اش است. او حالا به جواني تبديل شده كه نه تنها از خود، نظر، اعتقاد و فكري ندارد بلكه هنوز بايد والدينش براي او تصميم بگيرند. او هيچ استقلالي در زندگي ندارد.

آنچه كه گفته شد تنها بخشي از زندگي كودكي است كه وابسته به خانواده رشد يافته است. وابستگي معمولا از همان زمان كودكي آغاز مي‌شود، زماني كه والدين فكر مي‌كنند بايد جوري از فرزندشان مراقبت كنند كه هيچ مشكلي بر سر راهش قرار نگيرد. والدين مي‌خواهند به جاي در نظر گرفتن ناتواني‌هاي كودك، خودشان امور را در دست بگيرند و به جاي فرزندشان كارهاي او را انجام دهند.

حمايت آنها تا جايي پيش مي‌رود كه حتي در بازي‌هاي كودكانه فرزندشان، هميشه نقش بازنده را بر عهده مي‌گيرند تا كودكاشان به اعتماد به نفس كاذبي در خصوص رسيدن به همه خواسته‌هايش برسد.

در كودكان وابسته امور همه كارها را والدين بر عهده مي‌گيرند و كودك نه‌تنها از خود اختياري ندارد بلكه به تدريج بدون كمك آنها مسئوليت كاري را بر عهده نمي‌گيرد.

يكي از مهم‌ترين موضوعاتي كه تمام زندگي ما را تحت تاثير قرار مي‌دهد مستقل بودن و داشتن استقلال است، كودكي كه تازه به دنيا آمده، يك موجود كاملا وابسته به والدين است، اما هرچه بزرگ‌تر مي‌شود، مي‌خواهد خودش دنيا را لمس و كشف كند. روان‌شناسان كودك معتقدند معمولا كودكان از 2 سالگي دوست دارند استقلال را تجربه كنند و از سه تا پنج سالگي تلاش مي‌كنند مستقل باشند. لجبازي‌هايي كه كودكان در اين سنين با والدين خود مي‌كنند براي كسب استقلال و هويت است.

اما اين روزها برخي والدين به اشتباه فكر مي‌كنند بايد فرزندانشان را به خود وابسته كنند و باعث مي‌شوند تا فرزندانشان تا سنين بزرگسالي هم حس وابستگي داشته باشند. بر اين اساس فرزند آنها تبديل به يك فرد وابسته مي‌شود كه قادر به مستقل بودن نيست.

كودك چگونه وابسته مي‌شود؟

وابستگي به والدين در كودكان تا حدود زيادي طبيعي به نظر مي‌رسد، اين وابستگي وقتي شكل منفي به خودش مي‌گيرد كه كودك بيش از حد به پدر و مادر وابسته شود تا جايي كه اين وابستگي، باعث ترس و آرام نبودن كودك مي‌شود، بر اين اساس پدر و مادر بايد راهكارهاي لازم را براي از بين بردن اين حالت به كار ببرند.

وجود دلبستگي عاطفي نوزاد نسبت به مادر از بدو تولد تا شش ماهگي است. در واقع در بدو تولد كودك نياز مبرم دارد كه همواره نزديك مادر باشد و حتي تماس بدني و پوستي با وي داشته باشد كه اين حالت تا شش ماهگي ادامه دارد. اين دلبستگي كه نقش بسيار مهمي در پايه‌ريزي روابط بين كودك و مادر دارد از نظر علمي اثبات شده است. بي‌توجهي به اين نياز كودك تا شش ماهگي موجب بروز وابستگي ناايمن و اضطراب در كودك مي‌شود و اين احساس را در او به وجود مي‌آورد كه والدين به نياز‌هاي وي بي‌تفاوت هستند.

به اعتقاد روانپزشكان كودك، دلبستگي‌اي كه نوزاد در پنج و شش ماهگي به مادر پيدا مي‌كند موجب مي‌شود در آينده امنيت رواني او تضمين شود و مطمئن باشد كه مادر او را در مكان و شرايط نامناسبي نمي‌گذارد، بنابراين در دو تا سه سالگي رفتارش عادي و طبيعي است.

از نظر علمي مناسب‌ترين سن براي جدا شدن كودك از والدين بين 5/2 تا 3 سالگي عنوان مي‌شود به طوري كه كودك مي‌تواند در اين سنين به مهد كودك برود يا پيش اقوام نزديك بماند.

براي از بين بردن حالت ترس و جدايي كودك، والدين و خصوصا مادر بايد روحيه استقلال‌طلبي را در كودكشان پرورش دهند، تا به مرور زمان ترس و وابستگي‌اش از بين برود. در همين راستا كودك بايد همواره والدينش را شادمان و با اطمينان خاطر و آرام ببيند.

براي اين‌ كه فرزند مستقلي داشته باشيد، ابتدا بايد خودتان به عنوان والدين، استقلال كودك را در نظر بگيريد تا فرزندتان وابسته نباشد. ناگفته نماند كه افراط در استقلال كودكان نيز مي‌تواند نتايج معكوس به دنبال داشته باشد به اين معنا كه كودكان، خودسر و خودراي پرورش پيدا كرده و در بزرگسالي با مشكلات زيادي روبه‌رو خواهند شد.

روان‌شناسان كودك معتقدند بي‌توجهي به كودك به اين بهانه كه مستقل پرورش يابد نيز اثرات منفي دارد. بروز دلبستگي ناايمن در كودكان كه نتيجه اين بي‌توجهي‌هاست اثر خود را بشدت در بزرگسالي نشان مي‌دهد. اين بي‌‌توجهي موجب عدم اطمينان كودك نسبت به والدين مي‌شود به طوري كه خود را به صورت وابستگي شديد در سنين نوجواني به والدين، نداشتن اعتماد به نفس، استقلال در انجام امور شخصي يا به صورت بي‌توجهي و بي‌محبتي كامل به والدين نشان مي‌دهد.

وابستگي زياد نيز سبب مي‌شود كودك نتواند براي خودش تصميم بگيرد و بدون حضور والدين اعتماد به نفسي براي انجام امورش ندارد.

وابستگي را دور كنيد

براي اين كه كودك مستقلي داشته باشيد بايد او را در همان مراحل اوليه زندگي، اجتماعي بار آوريد. با فرزندتان به گردش برويد و اجازه دهيد كه با نظارت شما اما به شكل مستقل بازي كند. كودك را تشويق كنيد و اجازه دهيد با دوستانش و كودكان همسايه‌ها رفت و آمد داشته باشد.

در نوزادي اتاق كودك را به دور از وسايل خطرناك نگه داريد و اجازه دهيد كه كودكتان به طور مستقل در اتاقش بازي كند. اجازه ندهيد دلواپسي و اضطراب شما در جدايي از كودك در او اثر بگذارد چرا كه بر اين اساس استقلالش تحت تاثير قرار گرفته و نمي‌تواند بدون وابستگي به شما ادامه دهد.

سعي كنيد برخي از كارها را فقط به كودكتان واگذار كنيد مثلا اجازه دهيد كودك خودش غذا بخورد. هر چه كودك امورش را تحت نظر افراد خانواده انجام دهد، وابسته‌تر مي‌شود. بر همين اساس توصيه مي‌شود كه نظارت والدين غيرمحسوس باشد تا بتواند مستقل پرورش يابد.

جدا بودن اتاق كودك موثرترين روش كاهش وابستگي

بسياري از مادران به خاطر راحتي خود و تصور اين كه نبايد نوزاد را از خود دور كنند معمولا اتاق كودك را جدا نمي‌كنند، در صورتي كه همين جدا نكردن كودك از خود، ريشه بسياري از وابستگي‌ها و ترس و اضطراب‌هاست.

جدا كردن اتاق كودك در ابتداي تولد يكي از راهكارهاي اصلي براي كاهش ترس و اضطراب است و همچنين نقش موثري در وابسته نشدن كودك به مادر دارد.

با جدا كردن اتاق كودك در ابتداي تولد، كودك تصوري از ترس و اضطراب ندارد و بيقراري هم نخواهد كرد، اما در شش ماهگي ممكن است كودك بيقراري كند كه مادر مي‌تواند با روشن كردن چراغ خواب، مانع از اين ترس در كودك شود.

دكتر پرويز مظاهري، دبير انجمن علمي روانپزشكان ايران در اين خصوص در گفت‌وگو با ايرنا مي‌گويد: كودكاني كه حاضر به جدا شدن چند ساعته از والدين خود در زمان خواب نيستند، بيشتر در غذا خوردن، لباس پوشيدن و هنگام تنها شدن بهانه‌جويي و بيقراري مي‌كنند، در صورتي كه با جدا كردن اتاق كودك از همان ابتدا مي‌توان از ايجاد اين وابستگي در او جلوگيري كرد.

مظاهري با بيان اين كه بازي‌كردن و گذراندن وقت با همسالان يكي از روش‌هاي موثر در كاهش وابستگي كودك به مادر است، ادامه مي‌دهد: مادران بايد در زمان‌هايي كه كودك را همراه خود به پارك مي‌برند، خود در كناري بمانند و اجازه برقراري ارتباط با همسالان و بازي كردن با آنها را به كودك بدهند.

به گفته دبير انجمن روانپزشكان ايران، كودكاني كه در خانواده بيشتر مورد توجه قرار مي‌گيرند يا اين كه دوره پيش دبستاني و مهد كودك نرفته‌اند، بيشتر از ساير كودكان به مادر وابسته مي‌شوند و با دورشدن از خانواده، وحشت و اضطراب در آنها پديد مي‌آيد.

به گفته اين روانپزشك جدا كردن اتاق كودك از همان ابتداي تولد، نقش موثري در كم كردن وابستگي كودك به مادر دارد و همين امر باعث مي‌شود كودك كمتر دچار ترس و بيقراري شود.

وقتي وابستگي دو طرفه مي‌شود

وابستگي نوجوان به والدين، سبب كاهش استقلال و اعتماد به نفس در او مي‌شود. اين وابستگي به گونه‌اي است كه ضمن وابستگي فرزند به خانواده، والدين نيز نسبت به فرزند وابسته مي‌شوند، بنابراين براي آنان نيز دشوار است كه بر نگراني‌هاي خود غلبه كنند.

در واقع اين وابستگي ابتدا در كودك به وجود مي‌آيد يعني والدين به​خاطر ناتواني‌هاي نوزاد سعي مي‌كنند ​ همه نيازهاي او را برطرف كنند و حضور دائم آنها در كنار نوزاد سبب مي‌شود​ به مرور زمان كودك خودش را كاملا به والدين وابسته ببيند.

در حالي كه بعد از گذراندن دوران نوزادي، ضروري است​ والدين برخي از امور را به كودك واگذار كنند يا دست‌كم فقط نظارت داشته باشند. هر چند اين ضرورت را والدين احساس مي‌كنند، اما تغيير رفتار و انديشه‌ها، براي آنها دشوار است.

علت نداشتن آمادگي لازم والدين بخصوص مادران براي واگذاري مسئوليت‌ها به فرزندان، اين است كه از كودكي آنها را براي اين دوران آماده نكرده‌ و كودكي وابسته تربيت كرده‌اند و به مرور زمان اين وابستگي در نوجواني بيشتر خودش را نشان مي‌دهد.

اين در حالي است كه روان‌شناسان حوزه خانواده و مسائل تربيتي معتقدند پدر و مادر هوشمند بايد فرزند خود را براي دنياي امروز آماده كنند، زيرا دغدغه مهم و اساسي آنها، بايد استقلال و خودكفايي فرزندان در امور شخصي باشد.

در واقع نوجوان كسي است كه نه فقط از نظر جسم و سن از دوران كودكي خود گذر كرده، بلكه از نظر سليقه، احساس، عقيده، رفتار و حالات نيز​ از كودكي فاصله گرفته است.

والدين بايد به حوزه‌هاي خصوصي فرزندان كه شامل نوع درس خواندن، نوع ارتباط با دوستان و مسئولان مدرسه، خواب و بيداري، غذا خوردن، عبادت كردن، مرتب كردن وسائل شخصي و تصميم‌گيري است، احترام بگذارند.

اما متاسفانه وابستگي زياد كودكان به والدين به مرور زمان در والدين نيز نسبت به فرزندان وابستگي ​ و دردسر‌هاي بيشتري ايجاد مي‌كند. پدر و مادر بايد هوشيار باشند كه مسئوليت حوزه‌هاي خصوصي فرزندان را با اعتماد و احترام كامل به آنها واگذار كنند و در صورت خطا و اشتباه، مسئوليت جبران و پاسخگويي به عواقب مسئوليت ناپذيري را نيز به عهده خودشان بگذارند.

والدين بايد بدانند​ دوره دشوار واگذاري مسئوليت شخصي به فرزند سپري خواهد شد و فرزندشان طعم شيرين استقلال را خواهد چشيد.

استقلال به هر قيمتي؟ هرگز

برخي از والدين زماني كه تصميم مي‌گيرند وابستگي كودكانشان را كم كنند، ممكن است دچار اشتباهاتي شوند كه مي‌تواند نتايج بدي داشته باشد. به گفته روان‌شناسان، اشتباه والدين در رابطه با جدايي از كودك اين است كه در حالتي كه كودك نمي‌داند و از همه جا بي‌خبر است، به طور مثال در هنگام خواب يا وقتي سرگرم بازي است، او را رها كرده و مي‌روند.

اين مساله موجب ايجاد يك ترس ناگهاني در كودك مي‌شود و كودك ممكن است فكر كند​ او را براي هميشه تنها گذاشته‌اند. روان‌شناسان هشدار مي‌دهند احساس ناامني‌اي كه در كودك ايجاد مي‌شود، براحتي قابل جبران نيست.

ترك كردن كودكان وقت خواب يا هنگام بازي، يك اشتباه بزرگ است، چراكه اين كار بايد با اطلاع كودك و همراه با توضيح والدين باشد. حتي در ابتدا وقتي كودك را ترك مي‌كنيد، حتما تلاش كنيد كه در نقطه ديد او باشيد.

در صورتي كه والدين مجبورند كودك را نزد شخصي بگذارند، بايد به كودك توضيح دهند كه مجبور هستند او را براي مدت كوتاهي ترك كنند و بعد برمي‌گردند. در اين حالت ممكن است كودك دقيقا متوجه منظور آنها نشود و گريه كند، اما از اين كه ناگهاني متوجه نبود والدينش شود، بسيار مناسب‌تر است.

مدت زمان جدايي والدين و خصوصا مادر از كودك در ابتدا بايد كوتاه باشد و سپس مي‌توان اين زمان‌ها را طولاني‌تر كرد تا اضطراب جدايي كودك بتدريج از بين برود.مشكل اصلي در مورد جدايي كودك از والدين​ زماني است كه كودك به سن دو سه سالگي رسيده است و حاضر نيست از مادر و پدر جدا شود، در اين موارد والدين بهتر است كمي سنگدل باشند تا كودك براي زندگي آينده اعتماد به نفس پيدا كنند و بتواند وارد روابط اجتماعي شود.

كارشناسان توصيه مي‌كنند مادر كامل، لزوما مادر خوبي نيست و در مقابل اين اصطلاح «مادر به اندازه كافي» وجود دارد و مادراني كه بيش از اندازه به كودك توجه مي‌كنند نمي‌توان گفت مادر خوبي هستند، البته همه اين مسائل به بعد از يك سالگي مربوط مي‌شود و تا قبل از يك سالي همه نياز‌هاي كودك بايد از سوي والدين برطرف شود.

مهد‌كودك يا مهد استقلال

اين روزها با وجود شاغل بودن والدين، رفتن كودكان به مهد كودك اجتناب‌ناپذير است. حتي در خانواده‌هايي كه مادر شاغل نيست نيز تمايل براي فرستادن كودك به مهد كودك وجود دارد.

به اعتقاد كارشناسان، تقويت مهارت‌هاي استدلالي و كمك به پرورش تفكر كودك يكي از بهترين راهكارها براي رشد كودكاني خلاق و برخوردار از بهداشت رواني و جسماني است كه در محيط‌هاي آموزشي مانند مهد كودك‌ها مي‌توان به وجود چنين فضايي اميدوار بود.

در واقع والدين بايد براي افزايش استقلال كودك، تعامل كودك با همسالان، آشنا شدن آنها با قوانين اجتماعي، ايجاد روابط اجتماعي، بازي‌هاي گروهي و رشد توانايي‌هاي فردي در مناسب‌‌ترين زمان، فرزندان خود را به مهدكودك بفرستند.

مهم‌ترين تاثير مهد كودك بر كودكان حضور در جمع همسالان و به دنبال آن جامعه‌‌پذيري است.

ناگفته نماند كه در اين خصوص استاندارد بودن و ارائه شيوه‌هاي صحيح آموزشي از سوي مربي مي‌تواند در پرورش يا سركوب خلاقيت كودكان بسيار موثر باشد.

بر اين اساس نخستين موردي كه والدين در انتخاب مهدكودك بايد به آن توجه كنند، تجربه و دانش مربيان است. نداشتن سابقه، تجربه و دانش كافي باعث لطمات جبران‌‌ناپذيري به كودك مي‌شود.

مربياني كه به دليل علاقه نداشتن به كودك، مشغله و گرفتاري زياد اقتصادي و اجتماعي تمايلي براي رسيدگي به نيازهاي كودكان ندارند، به جاي اين كه فضاي مناسب براي رشد كودكان فراهم كنند، زمينه‌هاي ناهنجاري را در كودك فراهم مي‌آورند و توانمندي‌ها و قابليت‌هاي كودكان را محدود و حتي نابود مي‌كنند.

بنابراين اگر فرزندتان را به دلايلي نظير تجربه استقلال، تعامل با همسالان و شكوفايي خلاقيت‌ها به مهد كودك مي‌فرستيد، حتما شرايط مهد كودك مورد نظر را بررسي كنيد تا كودكتان واقعا در فضايي مستقل و خلاق قرار گيرد.

مهدكودك استاندارد مي‌تواند براي فرزندتان تجربه مستقل بودن را از همان زمان كودكي مهيا كند. در واقع مهد كودك اولين تجربه دور از والدين بودن محسوب مي‌شود و حساسيت اين تجربه به همان اندازه كه مي‌تواند مثبت باشد، مي‌تواند تاثير منفي نيز به دنبال داشته باشد، براين اساس والدين در انتخاب مهد كودك و مربي خوب بايد حساسيت بيشتري به خرج دهند تا نتيجه هماني شود كه اكثر روان‌شناسان كودك به آن معتقدند.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:جام جم



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: بگذاريد روي پـاي خودش بـايستد