هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » هیوا مسیح »ابتدای هر ناگهان
شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۱ ساعت 20:10 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

 ابتدای هر ناگهان

در ابتدای آن ناگهان
 که کودک شدم
 در ابتدای این ناگهان
 که حالا مردی برای خودم
همیشه گفته ام
چیزی به انتهای این همه ناگهان نمانده است
کاشی های آن همه آبی
 کنار دستشویی همیشه
آسمان کودکی را به یاد می آورند
 و ایینه ی شکسته هر بار
گوشه ای از دنیا را از یاد می برد
ابتدای آن ناگهان که کودک شدم
همیشه گوشه ای از دنیا به دست می اید و از دست می رود
ولی همیشه ی هر ناگهان گفته ام
نگفته ام ؟
 گفته ام شبی ماه می اید
و ما ، پشت بام های از دست رفته را به یاد می آوریم
و زندگی را به دست می گیریم
در ابتدای آن ناگهان
که از پشت بام های رو به ماه
و بعد زیر چتری که با خودم
همیشه گوشه ای از ماه پریده است
در انتهای این ناگهان
که باز هم زیر چتر
گوشه ای از زندگی پریده است
و آسمان کودکی
همیشه از کاشی های کنار دستشویی آغاز شده است
ایینه هم حالا
از تمام دنیا
فقط دو چشم خیس
دو چشم خسته ی زیر چتر را به یاد می آورد
و حالا باز ناگهان در سفرم
در تماشای باغ زیر شب
چه غربنی میان سایه های این باغ انگار آشنا پیداست
گاه کسی با دوچرخه از وهم راه می گذرد
 گاه وانتی سبز از باغ سیب می اید
و امتداد وهم راه و غربت سایه ها را
به ابتدای آن ناهان عروسی زیر ماه می برد
گفته ام ، نگفته ام؟
گفته ام که در این ساعت ناگهان
شبی برای آسمان کودکی ترانه ای می خوانم
تا تمام باران ها
بر کاشی ها و بام های از دست رفته ببارند
تا کاشی های آن همه آبی
 آسمان کودکی و
بام های خفته
ماه را به یاد آورند
مثل همین ماه ناگهان
که تمام کودکی های دنیا را به یاد می آورد
و از پشت بام های رو به آسمان
به هر چه ناگهان تا دو چشم زیر چتر
خیره می شود
تا ساعتی دیگر
که ترانه ای برای آسمان و ترانه ای برای ماه
تمام پشت بام های از دست رفته برق می زنند
و گام های بی راه
به شب ناگهان باران و ماه می ایند
و زندگی را به دست می گیرند