اعتیاد
بابا برای خدا
بشنو صدای من
هر شب به وقت خواب
تا عرش کبریا می رود این ناله های من
بابا نگاه کن
اشکی دگر نمانده بریزم به پای تو
جانم فدای تو!
در خواب اعتیاد ، مرا برده ای ز یاد
این مرغ پر شکسته ی، این آشیانه را
مسپار به دست باد
ای تکیه گاه من، ای نازنین پدر
ای زورق شکسته به طوفان اعتیاد
لختی نگر به خود
زنجیر اعتیاد تو بر پای خودببین
کن یک نظر به چهره ی پر درد دُخت خویش
از ننگ اعتیاد تو من خوارم این چنین
اندر پس این ابر غم انگیز اعتیاد
بابا نگاه کن که فردا چه روشن است
بر خود ستم نکن
در آتش سوزان یک هوس
خود را اسیر نکبت این دود غم نکن
بین من در آتشم پدر
بس زارم و غمین
رحمی بکن پدر
مسوزانم این چنین