زندگی
ز خود پرسم که بودن چیست ؟ پوسیدن
نیایش ها به درگاه تهی کردن
و بذر هیچ پاشیدن
هوای خشک بلعیدن
برای تکّه نانی
هزاران طعنه بشنیدن
و شب هنگام،همچون جسم بی روحی
به بستر رفتن و آرام خُسبیدن
و روز بعد روزی نو
دوباره باز پوسیدن
ز خود پرسم که بودن چیست ؟ پوسیدن
و راه نیک پیمودن
عصای دست نا بینا
به فکر این و آن بودن
ز ظا لم مال بگرفتن
به مظلومان بخشودن
و شب در بستر گرمی
به آرامی فرو رفتن
و رؤیاهای خوش دیدن
و روز بعد روزی نو
دوباره باز پوسیدن