هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » خسرو نکونام »پنجره
شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۱ ساعت 19:53 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

پنجره

در پس پنجره ی کوچک من
یک جهانی دگر است
آسمانش همه پر ابر و سیاه
نغمه ها حسرت و آه
آدمک های خموش
هر یکی کوله ی باری بر دوش
چشم ها خسته ز خواب
نه سؤالی نه جواب
در پس پنجره ی کوچک من
خفته شهری خاموش
در ودیوار مزّین شده با رنگ سراب
و زمین تشنه ی یک قطره ی آب
در پس پنجره من می بینم
لاله ی سرخ فراموش شده در ته باغ
کس نگیرد ز گل یاس سراغ
رفته از یاد همه خاطره ها
پس چه شد آن همه عشق
در پس پنجره ها
شاید این پنجره را باید بست
رفت و در گوشه ی عزلت بنشست
نه! در پس پنجره دنیای من است
کی توان از همه دنیا بگسست
باید این پنجره ها را بگشود
باید این گرد غم از سینه زدود
باز باید خندید
باز باید که بر این شهر و دیار
ز آسمان
بذر خوبی و محبّت پاشید
باید این پنجره ها را بگشود
باید این گرد غم از سینه زدود