هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » خسرو نکونام »گفتگو
شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۱ ساعت 19:44 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

گفتگو

الا ای یار بنشین در کنارم
حکایت ها از این دل با تو دارم
بیا بنشین دلا تسکین من باش
که من دردی گران در سینه دارم
خدا داند که با تو غم ندارم
ز عشق سرمستم و ماتم ندارم
فقط یک آرزو دارم در این دَم
که سر بر سینه ی گرمت گذارم
ز چشمم اشک می ریزد به دامان
چو باران بر دل صحرای سوزان
من از تیر نگاهت زخم دیدم
بیا ای نازنین مُردم ز هجران
چه می شد گر به بالینم بیایی
الا ای مرهم درد جدایی
بیا دردم دوا کن نازنینم
مکن این گونه با من بی وفایی
دگر تاب جدایی را ندارم
چه می شد گر که بودی در کنارم
چه می شد گر که با یک بوسه ی گرم
زمستان را تو می کردی بهارم