روشهاي
درماني افسردگي بسته به سطح بيماري متفاوت است و احتمال دارد از درمانهاي
رفتارشناختي و مشاورههاي روانشناسي تا تجويز داروهاي ضدافسردگي،
شوكدرماني و نوردرماني را در بر بگيرد و در مواردي هم شايد درمان، تركيبي
از چند شيوه باشد، اما اين نكته را هميشه در نظر داشته باشيد كه به هر حال
اگر افسردگي را بموقع تشخيص دهيم و راههاي مبارزه با آن را ياد بگيريم
شايد هرگز به مرحلهاي نرسيم كه لازم باشد متوسل به دارو و روشهاي پيچيده
ديگر شويم.
ميخواهيد بدانيد
راههاي سادهاي كه ميشود با آنها جلوي افسردگي را گرفت يا افسردگيهاي
خفيف را درمان كرد چيست؟ ادامه اين مطلب نسخهاي است كه شما را از ملال دور
نگه ميدارد، البته اگر و فقط اگر، در حد خوانندهاي صرف باقي نمانيد و
آنها را واقعا به كار ببريد.
فكرها، احساس را ميسازد
در نخستين گام، بايد
باور كنيد اتفاق و شرايط بيروني نيست كه چگونگي برخورد ما را شكل ميدهد،
بلكه مسئوليت رفتار و احساسات ما صرفا روي دوش انديشههايمان است! پس اگر
بتوانيم شيوه فكر كردنمان را بهتر كنيم حتما احساسات بهتري نيز خواهيم
داشت، حتي اگر موقعيتهاي ناخوشايند پيرامونمان عوض نشود و به همان تلخياي
كه هست، باقي بماند. بگذاريد در اين باره مثالي بزنيم. فكر منفي ميگويد:
«كسي در آن جمع به من توجه نكرد، پس من بيارزش هستم.» اما اگر اين فكر
مثبت شود، ميگويد: «اگر كسي در آن جمع به من توجه نكرده دليل نميشود كه
انسان بيارزشي باشم چون من، آدم خوبي هستم يا دستكم سعي ميكنم آدم خوبي
باشم.» فكر منفي ميگويد: «اخيرا در زمينهاي شكست خوردهام و بنابراين
انساني درماندهام كه زندگيام از دست رفته است!» فكر مثبت ميگويد: «شايد
در ماجراي اخير شكست خورده باشم، اما اين دليل نميشود خودم را آدم
شكستخوردهاي بدانم، چون آزمونهايي نيز در زندگيام وجود داشته است كه
در آنها موفق شدهام.» و...
حتما متوجه شدهايد كه
در مثال اول درباره ارزش آدمها، فكر مثبت و منفي هر دو به يك رويداد اشاره
ميكرد، اما فكر مثبت به جزئياتي توجه كرد كه فكر منفي آنها را ناديده
گرفته بود. در مثال دوم هم فكر منفي صرفا به يك مورد شكست براي قضاوت
درباره همه زندگي صاحبش بسنده كرد، در حالي كه فكر مثبت نگاهي جامعتر به
ماجرا داشت و واقعنگرتر بود.
امان بدهيد
هيچكس نميتواند 24 ساعته مسئوليت بپذيرد،
شما ابرقهرمان نيستيد و قرار نيست بتوانيد هر 7 روز هفته را بيامان و بدون
استراحت كار كنيد. به خودتان احترام بگذاريد و اين اداي احترام را از قائل
شدن حقي براي داشتن فراغت آغاز كنيد. اوقات فراغتتان را كنار دوستان،
اعضاي خانواده و همه آنها كه دوستشان داريد بگذرانيد يا آن را صرف كارهايي
كنيد كه هميشه آرزو داشتهايد انجامشان بدهيد، اما آنقدر پرمشغله بودهايد
كه از آنها بازماندهايد؛ وقتي براي باغباني، وقتي براي كارهاي هنري، وقتي
براي سينما رفتن، وقتي براي قدم زدن، وقتي براي ورزش كردن، وقتي براي
شركت در مراسم دعاي دستهجمعي و....
از تنها بلا خيزد
احساس حزن را درك كردهايد؟ پس تنها نمانيد و
هرچه سريعتر به دوستان شاد بپيونديد. احساسات منفيتان را از دوستان
صميميتان پنهان نكنيد. شما حق داريد حستان را براي آنها توضيح دهيد و از
آنها كمك بخواهيد. گريستن بر شانه رفيقي امين، گاهي از دهها قرص و دارو
براي بهتر كردن حالتان موثرتر است!
دوستان را عاقلانه انتخاب كنيد
دوستاني كه زياد با هم هستند پس از مدتي به
هم شبيه ميشوند يا آنهايي كه به هم شباهت دارند دوستاني شبيه به خودشان را
نيز انتخاب ميكنند؟ هر دو نظريه تقريبا درست است، اما شما نبايد در حالت
افسردگي، دوستاني شبيه به خودتان انتخاب كنيد، چون با اين روش حالتان بدتر
ميشود. تصور كنيد با دوستي درددل كنيد كه احساساتش چند درجه از شما بدتر
باشد. از چنين آدمي انتظار داريد در ازاي شنيدن حرفهاي منفيتان چه واكنشي
نشان بدهد؟! احتمالا راهنماييهاي او حالتان را ناخوشتر ميكند، در عوض
دوستان شاد، نه تنها گوش شنيدن حرفهاي شما را دارند، بلكه بهواسطه رفت و
آمد با آنها و شركت در فعاليتهايشان، پس از مدتي ويژگيهاي اخلاقيشان
جزئي از خصوصيات رفتاري شما هم ميشود و به اين ترتيب حتما اوضاع و
احوالتان بهتر خواهد شد.
پركار بمانيد
يادتان هست گفتيم فراغت جزئي از زندگيتان
است و بنابراين حق داريد به خودتان استراحت بدهيد؟ اما به ياد داشته باشيد
كه منظور از فراغت، كرخت گوشهاي افتادن نيست. فراغت لم دادن روي كاناپه و
خميازه كشيدن نيست . اتفاقا افسردگي در چنين شرايطي بيشتر و جديتر
سراغتان ميآيد. يعني افسردگي وقتي در خانهتان را ميزند كه مطمئن باشد
شما نقشهاي براي آينده نداريد. به همين دليل است كه ميگوييم براي
زندگيتان برنامهريزي كنيد، اهدافي بلندمدت تعريف كنيد و براي رسيدن به
آنها بكوشيد.
ورزش كنيد
چرا بيشتر ورزشكارها
خندهرو و شاداب هستند؟ چرا مردم باور نميكنند كه تاكيد روانشناسها بر
ورزش كردن به عنوان راهي براي دوري از افسردگي، فقط يك شعار نيست و مبناي
علمي دارد؟! ورزش كردن سبب ترشح هورمونهايي در مغز ميشود كه در ايجاد
شادابي و نشاط در انسان نقش دارند.
لازم نيست سنگ بزرگي برداريد كه علامت نزدن باشد.
قرار نيست ورزشي سخت و سنگين را انتخاب كنيد و پس از مدتي از انجامش طفره
برويد، فقط كافي است بخشي از مسير رفت و آمد روزانهتان را پيادهروي كنيد
يا صبحها پس از بيدار شدن، به اندازه نيم ساعت، نرمشي ملايم انجام دهيد و
اگر موسيقي را هم به آن اضافه كنيد حتما احساس بهتري خواهيد داشت.
منبع:جام جم