پیاله عشق
پیاله پر شد
غمزه نگاه او در آن نقش بست
جرعه اول به یادش سر کشیدم
جرعه دوم که شد نقش به من مستی داد
مستی ام نه مستی از پیاله بود
بلکه از یادش بود
یاد یار مستم کرد .
خاطراتش توی کوچه باغ عشق
سوی کوه
کنار برکه پر شکوه آب
زیر سایه درخت نارون
حس دستان قشنگش
ناز چشمان مستش
همگی دست به دست
با نشاط و خنده
بوسه گرم عشق
که دگر بار مرا مستم کرد
وه چه زیباست شراب عشق او
این چه مستیست که دلدادگی و بوسه یار
با غزلها و ترانه های عشق
به من تنها ،
مستی میداد ؟
دگر از من تو مخواه ترانه شوریدگی .
مستی شراب آن پیاله های لبریز!
یاد او مستی عشقم باشد
نام او زمزمه و دمگسارم باشد.
بشکن آن جام تهی گشته ز تشویش زمان
یک نفس سرکش ،
یاد و خاطرات عشق را
تا ابد مست می شوی با قطره ای از عشق او