هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » محمد ر. »یادگار دردناک
چهارشنبه ۲ فروردین ۱۳۹۱ ساعت 13:8 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

یادگار دردناک

بگذشت شب و نیمه شب و سحر رسید؛ دارم عبادت میکنم،
اما به آنکه دل سپردی هی حسادت میکنم،

اما تو به چشمان خمارت غم ره مده،
باین عذاب عاقبت عادت میکنم،

با نگاه و زبانت بر دلم نیزه زدی تو،
من هم به تنها یادگارت قناعت میکنم،

گرچه دردناک است یادگارت ولیکن،
من جان فدای یادگارت میکنم،

از این واژه ها من لشکری، وز خاطره من سنگری،
در دل بنا دارم وز زخمت حفاظت میکنم،

تو از در کاشانه ات راندی مرا و پس زدی،
من باغ جان و ملک دل دارم به نامت میکنم،

ز لبخند نگاهت مرا دریغ سازی،
من دیدگان عاشق به زیر پایت میکنم،

نگاه بیرحم تو چه سرد و بی تفاوت است،
من بوسه های آتشی هر دم نثارت میکنم،

دیگر افتاده در بستر این تن بی جان آخر،
اما هر ثانیه با ناله ای دارم صدایت میکنم،

جز با نام تو نیست بازدمی بر سینه ام،
به گمانم آخر این ناقابل جانِ را فدایت میکنم،