شعر من
من نه شاعر پیشه ام نه نه غزل سرا
گاه گاهی به سرم می زند و درد دلی می گویم
می دانم...خوب می دانم شعر من وزن ندارد.
خالی از قافیه و بند و ردیف است...
من فقط حس غریب خود را می گویم
من نمی گویم شعر من جذاب است
شعر من در دل خود عاطفه ها می کارد
شعر من در قفس تنگ جهالت طاقت نمی آورد
بعد از آن بیرون پریدن شعر من تاب و توان می گیرد
بعد یک خواب لطیف
بعد یک زمزمه ی گرم خیالی
شعر من بی ابهام است
مثل برگ...مثل کبوتر