هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

نقدی بر مفهوم آزادی در مکتب غرب
پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ ساعت 23:59 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/45/Fromm.jpg/220px-Fromm.jpg

جواد تقوی- اریک فرام جامعه شناس و دانشمند آلمانی در سال 1900 در شهر فرانکفورت متولد شد. تحصیلاتش را در معتبرترین و قدیمی ترین مدارس و دانشگاه های کشورش ادامه داده و در ابتدای جوانی دکتری خود را در دانشگاه هایدلبرگ کسب کرد. تا 32سالگی در انیستیتو روانکاوی برلین مشغول به کار بود و بعد از آن به تدریس و تحصیل در موسسه ی مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه فرانکفورت پرداخت.اولین کتابش به نام «گریز از آزادی» را در سال 1942 تحت تاثیر شرایط تراژیک متاثر از نظام نازی و پس از جنگ جهانی دوم به چاپ رساند. وی در این کتاب بزرگترین دیدگاه خویش در باب آزادی و وحشت ناشی از آن در جوامع را مطرح کرده و بیان داشت که اگر انسان نتواند به عنوان موجود آزاد زندگی کند و پی به اهمیت و جنبه های حیاتی آن در خود نبرد و با شجاعت به دفاع از آن نپردازد ناچار تن به نظریه های فاشیستی سپرده و برای خویش خواسته یا ناخواسته نمادی از دیکتاتوری تراشیده و هر روز با فراموشی بخشی از وجود خود به قدرت آن فرد دیکتاتور می افزاید.

نظریه ی اریک فرام در زمره ی نظریات نوروانکاوی ست که مسائل رفتاری و اجتماعی بشر را تحت تاثیر متغیرهای فراوانی من جمله مسائل روانی ، اقتصادی ،سیاسی و اجتماعی می داند. فروم در کتاب گریز از آزادی در تبئین مبحث آزادی آن را به دو بخش تحت عنوانهای «آزادی از» و «آزادی برای» تقسیم کرده و به شرح مفصلی از این دوجنبه ی مکمل ولی پارادوکس در تعریف آزادی می پردازد. در مفهوم اول ، فرد به لحاظ نوعی ، رشدی ، تاریخی ، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی از بندها و قیود مختلف مربوطه که توسط دیگری برای او طرح ریزی شده است به سمت یک آزادی آرمانی می گریزد! این معنا از آزادی با فردیت تداعی می شود ، فردیتی که ناشی از بریدن آدمی از علایق و پیوندهای دیرینه ی اوست. این حالت در نگاه فروم هم شامل جنبه های مثبت است و هم دارای جنبه های منفی ؛ این چنین که آدمی در پس رهایی از قیود خویش پی به وجود خود برده و در مسیر رشد استعدادها و توانایی های بلقوه ی خویش گام برمی دارد، ولی از سوی دیگر حالتی منفی ست زیرا فرد را دچار یک تنهایی عمیق و خودساخته می سازد. به عبارت دیگر در مفهوم «آزادی از»، شبکه ی ارتباط اجتماعی و حمایت حاصله از آن برای فرد از بین رفته و نچار او را در دنیایی که تمام مسئولیت هایش بر عهده ی تنها خود اوست اسیر می گرداند. تنهایی که لازمه اش در مسیر رشد من وجودی فرد تحقق همان مفهوم دوم یعنی «آزادی برای» می باشد. معنایی که فروم آن را مثبت تلقی کرده و اشاره به وجود امکانات لازم برای سیر فرد به سمت رشد و تعالی وجودیش دارد تا در پی آزادی فرد از بندهای بیرونی ، استعداد و توانایی هایش شکوفا گردد. اما بحث اساسی در فرهنگ فروم نیز از همین نکته آغاز می شود که به اعتقاد وی عدم تحقق مفهوم دوم آزادی در جوامع باعث می گردد که فرد با اینکه خویش را آزاد از بسیاری از بندهای سابق حس می کند ولی به ناچار دچار یک سردگمی ناشی از احساس تنهایی می گردد که برای فرار از این احساس تلخ (که از آن تحت عنوان عقده ی یونس یاد می شود) و نیز جلب مجدد حمایت های اجتماعی و نفی احساس بیگانگی در خود دست به همرنگی با اجتماع بیرونی  اش زده و ادایی از رفتار سایرین را برای جلب حمایت آنها در می آورد و دوباره به همان دنیای تعلقات قبل بازگردد. درواقع اریک فرام جامعه شناس بزرگ غرب با به میان آوردن نام موجودی ترسناک به نام تنهایی گام های انسان قرن جدید را در راه تحقق خویشتن دچار سستی کرده و در پس دو اصطلاح ذکر کرده در مفهوم آزادی اصطلاح سوم نیمه نهفته ای به نام «فرار از آزادی» را مطرح می کند تا شاید آگاهانه یا ناآگاه کمکی کند به حفظ و ثبات نظام های ظاهراٌ آزاد غرب.اما آیا این تعریف برخاسته از جامعه شناسی مدرن می تواند پاسخی به تمام علل عدم تحقق آزادی در فرهنگ ها و جوامع مختلف ارایه دهد؟ دوپارگی آزادی در مکتب فروم نه اینکه خود بطور حتم باعث فردگرائی رواج یافته در فرهنگ جوامع غربی باشد بلکه برخاسته از آن است و در عین حال خود نمادی است از تنهایی حاکم بر ذهن و روح انسان مدرن ، طوریکه هر فرد تلاش می کند تا در زیر چتر تحقق خویشتن و گسستن از بندها به تحقق نیازهای فردی خویش بپردازد و ناخواسته دیگری را به بخش فراموش شده ی  ذهنش بسپارد. نکته ی اساسی همین جاست که آیا این عدم نتیجه یابی سیر آزادی تنها به علل بیرونی و عدم تحقق امکانات طی مسیر آزادی مربوط می باشد یا عللی دیگر بالاخص در وجود خود شخص که پیماینده ی این مسیر سخت می باشد نیز دخیل است؟

اما در مکتب اسلامی آزادی به دو بخش «آزادی اجتماعی» و «آزادی معنوی» تقسیم می شود. این دیدگاه اشاره دارد که انسان برای رشد و تکامل همچون تمام موجودات زنده نیازمند آزادی ست یعنی نباید جلوی راه پیشرفت و رشد او از جانب سایرین در اجتماع سد شود. این مفهوم که به «آزادی اجتماعی» معروف است اشاره به این امر می کند که فرد در زندگی اجتماعی خویش دچار حبس و استعمار و استبداد نشود و قوای جسمی و ذهنی او توسط دیگران جهت دهی نگردند؛ یکی از اهداف انبیاء نیز همین دادن آزادی اجتماعی به بشر و نجات افراد از بردگی یکدیگر می باشد.« به تمام آنهایی که مدعی پیروی از یک کتاب آسمانی هستند و به همه ی ملت ها بگویید بیائید همه ی ما جمع شویم زیر یک پرچم...در مقام پرستش چیزی جز خدای یگانه را نپرستیم...هیچ کدام از ما دیگری را بنده ی خود نداند و هیچ کس هم دیگری را آقای خود نداند.» اریک فرام با اشاره به آزادی از دید اجتماعی علت عدم تحقق آن را در عدم تحقق امکانات لازم در مسیر رشد و تکامل من وجودی فرد می دید اما چه بسیار گیاه کوچکی که در زیر زمینی نمور ساقه ی سبز وجودش سر به آسمان می کشد.اینجاست که تفاوت مفهوم آزادی را در مکتب فروم با عرفان الهی بهتر درک می کنیم. تفاوت مکتب انبیا با سایر مکاتب در مفهوم دوم آزادی یعنی آزادی معنوی نهفته است که توسط پیامبران از جانب نظامی آسمانی ارایه گشت؛ مفهومی که دین از آن به نام تقوا یاد کرده و اشاره به کنترل قوای درونی فرد توسط خویشتن دارد.

نگاهی به سیر تکامل زندگی اجتماعی بشر و سلب آزادی او در هر دوره ی تاریخی به اشکال و صور مختلف سوالات بسیاری را در باره ی علل عدم تحقق آزادی در ذهن انسان ایجاد می گرداند مبنی بر این موضوع که آیا این عدم تحقق آزادی ناشی از ضعف قوانین و نادرستی فلسفه و یا عدم تحقق امکانات بوده یا علل نهفته ی دیگری نیز ورای این دلایل نهفته است؟!آری شاید هریک از این موارد ذکر شده خود مانعی در مسیر تحقق رهایی واقعی بشر بوده ولی دلیل دیگری در راًس این دلایل نیز وجود دارد که آن چیزی ست که به کلام استاد مطهری در مفهوم منفعت طلبی نهفته است. همانطور که انسان برای رفاه و منفعت خود درختان را از ریشه جداکرده و حیوانات را اسیر می گرداند ، همانطور نیز همنوعان خویش را برای منافع خود به برده گی می گیرفت. مسلما این شرایط امروزه نیز در جوامع بشری حاکم بوده و تغییر چندانی در آن رخ نداده است ، زیرا که انسان امروز نیز همچون نسل های ماقبل خویش به فکر منفعت و راحتی ست و تنها فرقش با پدرانش در پنهان کاری او در سلب آزادی دیگران به پشت سنگری از کلمات زیبا همچون حقوق بشر ، علم ، فلسفه، ایدئولوژی و .... می باشد. بر همین اساس است که شهید مطهری در بخشی از بیاناتشان در مبحث آزادی معنوی به مقایسه ی این انسان با فرعون زمان موسی پرداخته می فرمایند که فرعون وقتی افراد را به اسارت می گرفت خیلی راحت می گفت اینها بنده و برده ی من هستند ولی بشر امروز به نام جهان آزاد و دفاع از صلح و آزادی تمام آن بنده گی ها و برده گی ها را با خود یدک می کشد. ایشان در تشریح علل این امر دست بر روی ضعف تقوا و نبود آزادی معنوی نهاده و دلیل این ضعف بشری را در عدم رهایی و آزادی او از چنگ نفسیات درونی خویش همچون قدرت طلبی ، جاه طلبی ، شهوت ، حرص و  آز و سایر زیاده خواهی های درونی بشر که در جهت عکس آزادی معنوی او می باشند می داند و در مقایسه ی آزادی معنوی با نوع اجتماعی آن می فرمایند که آزادی اجتماعی رهایی انسان از قید دیگران است و آزادی معنوی رهایی او از بند هوای نفس خویش ؛ آری چه زیباست که هرکه از خاک و جسم و دنیا رها شود راهی افلاک می گردد و چه زیباتر کلام علی بن ابی طالب که می فرمایند « طمع ، برده گی ای همیشگی ست».

  نويسنده: جواد تقوي كارشناس ارشد روانشناسي

چاپ شده در روزنامه ي نقش قلم مورخ 16اسفند90


منابع:  بررسی نظریه ی فروم- محسن عطائی،روانشناسی اجتماعی – دکتر حمید لطفی،آزادی معنوی - سخنرانی آیت ا...مطهری

منبع:finestra.blogfa.comhttp://omidl.persiangig.com/copy-right.gif



:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: جواد تقوي, آزادي, نقش قلم, اريك فرام