هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » شهرام شاهرخ تاش »سپیده دم تهران
جمعه ۲۳ دی ۱۳۹۰ ساعت 19:14 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

سپیده دم تهران

شهر در بستر خود غلت می زند
خمیازه ای می کشد و
پلک
می گشاید
هنوز
خستگی ِ دیروزها
با توست
در نبض ملال سپیده دمی دیگر
که در پنجه های غوغا
رهایت می کند
مدار حصار گردبادهای شتاب
فراخی بی دریغ جنگل زخم
خطابه ی طویل راهی که بر گلویت چنبره می زند
گام ها و
کلافه ی قامت ها
آفتاب و
شعله ی بی رؤیا
گورستان و
سپیده ی بی فصل
شهر
در بستر خود
خمیازه ای می کشد و
غلت می زند
سپیده دمی دیگر بیدار شده است
با آفتاب
و پنجه های درهم باد و
دود
و خفقان جاری ِ هر روز