بادهای بی آبادی
فصل جنون و عشق
( اگه به کاوی دل رو
تا اعماق )
فصل دربدری و
بوی گرسنه ی نان
( بی تعارف !
خواهش می کنم اجازه بدین من ... ؟ ! )
فصل بادهای ِ بی آبادی
قفس های قدیمی ِ طرفه
( یه پرنده رو درخته
کاش می تونستم بگیرمش
کمک می کنی ؟ هان ! )
فصل رگبارها و
صحراهای برهنه ی خاک
( دیگه حتی کنار خیابون هم نمیشه خوابید
لعنت به این شانس )
فصل مرداب و
دهلیزها بی انتها
( چه اضطرابی
می ترسم دلم منفجر شه ها )
فصل انسان و
تندیس
خیانت تیشه ای شاید
( دگه بیشتر از این
حتی نگاهش هم نمی شه کرد )