انتظار
هیچکس این اسب را آرام خواهد کرد ؟
اسب؟ اسب این باد وحشی را تو می گویی ؟
رستمی باید که در خم کمندش آورد، افسوس ....
این کمیت تیزک را رستمی باید
- تو آری راست می گویی
***
ایستاده خلق انبوهی، همه غمگین و دل پر درد
ایستاده مرد اندر مرد!
و همه پرسان
راستی اینک چه باید کرد
کو؟ چرا آن پهلوانی را که می گویند می آید نمی آید
از کجا می آید او؟ از شرق یا از غرب؟
از کدامین سو؟
کسی پاسخ نمی گوید
***
دورتر تا خط باریک افق رفته غباری نیست
سایه محو سواری نیست
پهلوان نامداری نیست
***
مرد هست اینجا و لیکن مرد کاری نیست
12/9/1343