هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » محمد معلم »گنج شایگان
شنبه ۱۷ دی ۱۳۹۰ ساعت 1:57 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

گنج شایگان

تابستان 45 هنگامیكه محمد شایگان دوست شاعر و همشهریم در تهران میهمان من بود، نوذر پرنگ دوست بزرگوارمان كه بر هر دو حق استادی داشت، این شعر را برای من فرستاد.

مغان می كهنی كوكند جوان مارا
نیاز هست كنون جرعه ای از آن مارا
كجاست باده ی محنت گذار، ماتم سوز
كه دارد از غم ایام در امان مارا
نشد كه خدمت اهل دلی كنیم، دریغ
نمی نهد به خود این دور آسمان مارا
مگر نه گنج سعادت حریم صحبت تست
نمی دهند چرا " گنج شایگان" مارا
زیاد بردن یاران كنایتی است " پرنگ"
كه می كنند فراموش دوستان مارا

من نیز قطعه زیر را در پاسخ او سرودم و با شایگان به دیدارش رفتیم.

بیا كه از مدد بخت، بی گمان مارا
رسید مژده ی وصل از دیار چان مارا
به سینه روی نمود از حضور طلعت دوست
صفای طبع دل انگیز آسمان مارا
اثر نكرد بدل جام شعله خیز، اما
گرفت شعله آن آتشین زبان مارا
به گوشه گیری عنقا نمی برم حسرت
فراتر از دو جهان است آشیان مارا
بیا بیا كه در این قحط مردمی افتاد
به دست، " دولت جاوید شایگان" مارا