هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » حسام اولاد دمشقیه »شهر عشق
سه شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۰ ساعت 16:54 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

شهر عشق

به شهر عشق آمده ام، به آن نوا که خواند مرا
به کوی تربت رضا که غم ز دل راند مرا
به آن نسیم حق که دل زمزمه اش شنیده بود
به بوی آن حریم عشق که بر دلم دمیده بود
به آن صدا که دل همه از سخنش شکسته بود
به انتظار اذن تو شکسته دل نشسته بود
به یاد آن کاخ عظیم که گم شده دل در آن
به یاد تربت رضا که پر شده است از فغان
بخوان از آن کبوتران، شکسته بال و پرند
بخوان از آن زائران، شکسته دل در غمند
به یاد صبح دلنشین که سر دهد سرود حق
به یاد آن عزا که دل، نمانده بر او رمق
به یاد جوشش فلک به موسم غروب هور
به یاد آن شب دراز که دل سپرده به نور
به یاد آن ستاره ها که بر زمین نظاره بود
نظاره بر آن حرم که در برش ستاره بود
ستاره ای بوَد چنان، که در حرم خفته است
تمام انجم فلک دل به رضا بسته است
خدا کند که این دلم شسته شود از گناه
دلی پر از گناه و من شرمنده از روی ماه
بر این زمین که عاشقان همیشه دل شکسته اند
به یاد آن عاشقان که بر رضا نشسته اند