خاطرات
به یاد نرگس شادت چه ها از غم سرودم
و زان برق نگاهت به جز شادی ربودم
دل و جانم از این فتنه در آشوب است
چرا یارم به حالم پایکوب است ؟
مرا از غم نترسانید که غم گشته وجودم
و زین سوداگری بازم چه سودم ؟
من از آن خاطرات کهنه دل تنگم
مهر پری رویان نگیرد باز دل تنگم
به یاد خاطرات کودکی با شاپرکها
و آن گلها، نیستانها، پنیرکها
و آن شبنم که بر نرگس نشسته است
از آن باران تو گویی لاله رسته است
به یاد شب نشینی های شادان
و آن لؤلؤ بر آن لبهای خندان
به یاد عاشقی ها در زمستان
و آن اشعار شیدایی به تهران