بلوند گیس بریده
تهران تمام
چرک تنت را که دیده بود؟
یک دختر بلوند که رنگش پریده بود
یکشنبه ها کنار همین دکه های منگ
ناز عبور رهگذران را خریده بود
با چشم شیشه ای به زمین فخر می فروخت
دستی به روی شهوت ریمل کشیده بود
گیسو بریده در دل آدم رسوخ کرد
طعم سقوط و سیب و دهان را چشیده بود
لب های ملتهبش را که شعله داشت
از سینه سخاوت مادر مکیده بود
مثل جذام، خاطره ها را به خون کشید
از گونه های وسوسه گلبوسه چیده بود
با این دروغ شهره شب های شهر بود
ماشین که ایستاد تنش زخم دیده بود
از شش جهت به سرش باد می وزید
شاید زمان آخر دنیا رسیده بود
***********
صبح شلوغ حادثه شاعر به خواب رفت
یک دختر بلوند به شعرش خزیده بود