هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » بهمن بهمنانه »آستانه‌ی بهت
یکشنبه ۴ دی ۱۳۹۰ ساعت 11:57 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

آستانه‌ی بهت

مانده در آستانه‌ی بهت
خیره و مات
من هستم!
بر محیطِ حجمی
سرشارتر از تهی احساس، رقصیده
من هستم!
مرثیه‌ای ناهمگون را می‌مانی
گاه ترک خورده
گاه شکسته
گاه ویرانه
آن ناگاهِ رویایی را چگونه است که نمی‌بینم‌ات؟!
با دشنه‌ای کین‌آلود بر قلب هستی خویش زخمه می‌زنی
که چه؟
دیوانه‌وار بر طبل بی‌عاری لحظه‌های خویش ضرب می‌گیری
که چه؟
برای توام شاید
زمزمه‌گونه‌ای خیال‌انگیز‌،
یا لالایی خوابی گران که به گاه آمده است؟!
با تو بگویم؛
تاپ تاپ دل‌ات بی‌صداست
هیاهوی ذهن‌ات بی‌صداست
نگاه‌ات بی‌صدا
صدای‌ات بی‌صداست.
آن که غریب و نا‌آشنا می‌نگرد
من هستم!