هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » ایرج جنتی عطایی »شب آفتابی
شنبه ۳ دی ۱۳۹۰ ساعت 1:50 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

شب آفتابی

عروسک قصه ی من
 گهواره ی خوابت کجاست ؟
 قصر قشنگ کاغذی
پولک آفتابت کجاست ؟
بال و پر نقره ای
 کفتر عشقمو کی بست ؟
 اینه ی طوطی منو
 سنگ کدوم کینه شکست ؟
عروسک قصه ی من
 زخم شکسته با تنت
 بمیرم ای شکسته دل
 چه بی صداست شکستنت
صدای عشق من و تو
 که تلخ و گریه آوره
 تو این سکوت قصه ای
 شاید صدای آخره
 بعد از من و تو عاشقی
 شاید به قصه ها بره
 شاید با مرگ من و تو
 عاشقی از دنیا بره
 عروسک قصه ی من
 سوختن من ساختنمه
 تو این قمار بی غرور
بردن من ، باختنمه
 عروسک قصه ی من
 شکستنت فال منه
 این سایه ی همیشگی
 مرگه که دنبال منه
 جفتای عاشقو ببین
 از پل آبی می گذرن
 عروسک قلبشونو
 به جشن بوسه می برن
 اما برای من و تو
 اون لحظه ی آبی کجاست ؟
 عروسک قصه ی من
 پس شب آفتابی کجاست ؟