هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » ایرج جنتی عطایی »من از سفر میام
شنبه ۳ دی ۱۳۹۰ ساعت 1:46 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

من از سفر میام

من از سفر میام
 با اسب خستگی
 از فتح یک سراب
 با سایه بونی از گرمای آفتاب
با زخم خار و شن
 سوغات کوره راه
 با گلسنگی به دوش
 از دشت بی گیاه
 یه کوزه آب سرد
 یه سفره نون می خوام
 کو ؟ بسترم کجاست ؟
 من از سفر میام
ببین که رخت من
 غبار جاده هاست
 ببین که دست من
 برای من عصاست
تن خسته و غریب
 تنها و در به در
 با حسرت پناه
 با وحشت سفر
 یه سقف مهربون
 یه سایه خواب می خوام
نوازشم بکن
 من از سفر میام
 با من چه دردها
 از این سفر به جاست
 غصه بغل بغل
 با من چه گریه هاست
 من از سفر میام
 تا با تو سر کنم
 تو جاده های عشق
 با تو سفر کنم
س با کوله باری از
 حرفای گفتنی
 حرفای تلخ تلخ
 اما شنفتی
 یه سوسوی چراغ
 یه تکیه گاه می خوام
 در بر بگیر منو
س من از سفر میام